آن که ترسد ز ملال، اندُهِ عشقاش نه حلال!
کنگرۀ هژدهم سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت)، همانند کنگرههایِ ۱۶ و ۱۷، یک خویشکارِ پایهای داشت:گزینشِ راه و راهبرد در بارۀ “چند و چونِ کنشگریِ سازمان با توجه به مناسباتاش با حزبِ چپِ ایران (فداییانِ خلق)“.پیشتر نیز در کنگرۀ شکیبا نوشتهام «… از هنگامی که کنگرۀ ۱۵ سازمان … کارِ بنیانگذاریِ حزبِ چپ … را آغاز کرد، خودِ سازمان نیز با دگرگونیِ سترگی روبرو شد. بزرگترین دگرگونی از روزگارِ تلخِ تبعید به این سو … کنگرههایِ پس از کنگرۀ پانزدهمِ سازمان زیرِ چترِ این دگرگونیِ سترگ برگزار شدند و برگزار خواهند شد و با وظیفۀ گزینشِ راه و راهبرد در شرایطِ “پساپانزده” روبهرو بودند و تا زمانی که این وظیفه به انجام نرسد روبهرو خواهند بود».
بهگمانِ من کنگرۀ هژده، گرچه نتوانست کار را بهپایان برساند، چشماندازی امیدآفرین برای سرانجام یافتن کار گشود.
دشواریِ کار
آنچه کار را چنان دشوار کرده که تاکنون ۳ کنگره از پسِ آن برنیامده این است که از یکسو اجماع در بارۀ چند و چونِ کنشگریِ سازمان، بهتر است دقیقتر بگویم در بارۀ کنشگریِ سیاسیِ سازمان، به دست نمیآید و از دیگرسو اکثریتِ بسیار بالایِ تشکیلات بر حفظِ یکپارچگیِ سازمان پامیفشارند.
اختلاف در بارۀ چند و چونِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان ریشه در نگاههایِ گوناگون به مناسباتِ سازمان با حزب دارد. این نگاهها را میتوان در ۳ گرایش در بینِ اعضایِ سازمان دستهبندی کرد. هر گرایش از این واقعیتِ یگانه، که سازمان در بنیانگذاریِ حزب مشارکت داشته و بخش بزرگی از اعضایِ تشکیلاتِ سازمان عضوِ حزباند، نتیجهای ویژۀ خود میگیرد و پیشنهادی ویژه ارائه میکند.
گرایشِ نخست بر آن است که لازم است سازمان کنشگریِ سیاسی نداشته باشد و آن را به حزب منتقل کند.
گرایشِ دوم بر آن است که انتقالِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان به حزب امری زمانبر است و به گرایشِ نیروهایِ سازمان در داخل و خارج کشور به حزب بستگی دارد و تا زمانی که این انتقال انجام نیافته نمیتوان انتظار داشت که سازمان کنشگریِ سیاسی نداشته باشد.
گرایشِ سوم بر آن است که با وجودِ وابستگیِ بیهمانندِ سازمان و حزب به یکدیگر، کنشگریِ سیاسیِ این دو در کنارِ هم و بهمثابۀ دو بالِ یک جریانِ حزبی میتواند بسیار هم سودمند باشد.
گرایشِ نخست به کنگرۀ هفدهم پیشنهاد کرد تصویب کند«سازمان در دور آتی تا کنگرۀ ۱۸ برآمد سیاسی نخواهد داشت»، و به کنگرۀ هژدهم “پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان همراه با تامینِ امکانِ کنشگریِ سیاسیِ بخشی از تشکیلاتِ سازمان به عنوان فراکسیونی از سازمان” را پیشنهاد کرد. گرایشِ دوم و سوم، که در شرایطِ کنونی، خواست یا ناخواسته، در کنارِ هم حرکت کرده و پیشنهادهایِ مشابهِ هم ارائه میکنند، به کنگرۀ هفدهم و هژدهم پیشنهاد کردند “کنشگریِ سیاسیِ سازمان بهصورتی باشد که حزبی را که خود ساخته تضعیف نکند”. پیشنهادِ بخشی از گرایشِ سوم به کنگرۀ هژدهم “کنشگریِ سیاسیِ تقریبا عادیِ سازمان” بود.
در تدارکِ کنگرۀ هژدهم
در دورۀ تدارک کنگرۀ هژدهم اعضایِ تشکیلاتِ سازمان، از هر ۳ گرایش، با حساسیتی بیهمتا به جستوجوی راهکار در بارۀ پرسمانِ پایهای برآمدند و پیشنهادهای زیادی به شورای مرکزی سازمان ارائه کردند.
شورای مرکزی ساماندهیِ پیشنهادها را نخست خود برعهده گرفت و سپس، بنا بهخواستِ تشکیلات، به روالِ همیشگی برگشت و آنرا به کمیسیونی واگذار کرد. در هر دو بخشِ دورۀ تدارکِ کنگرۀ هژدهم، رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان با روالِ همیشگیِ کار، یعنی تدوین قرار از سویِ شورایِ مرکزی یا کمیسیونِ برگزیدۀ آن برای ارائه به کنگره، مخالفت کردند و خواستارِ قرار گرفتنِ شورایِ مرکزی و کمیسیون در خدمتِ ارائۀ قرارهایِ همنظران شدند. شوربختانه شورا به آن تن داد. به این ترتیب کارِ کمیسیونی در دورۀ تدارکِ کنگرۀ هژدهم هیچ بهرهای نداشت.
شورایِ مرکزی در پایانِ دورۀ تدارک، ۱۱ پیشنهادِ ارائه شده از سویِ۱۵ نفر از کادرهای سازمان در بارۀ چند و چونِ کنشگریِ سازمان، به شمولِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان، را به کنگره تحویل داد.
روندِ کارِ مضمونیِ در کنگرۀ هژدهم
در رابطه با کارِ مضمونی در خودِ کنگره، در ۳۸ روز از ۴۴ روزی که کار کنگره جریان داشت، در بر همان پاشنۀ دورۀ تدارک چرخید. رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان در صحن کنگره بر رایگیریِ مستقیمِ قرارهایِ همنظران پافشردند و در کمیسیونِ ۷نفرۀ برگزیده از سویِ کنگره نیز در عمل تا یک هفته مانده به پایانِ کنگره با روالِ همیشگیِ کارِ کمیسیونی، یعنی تدوین قراری از سویِ کمیسیونِ کنگره برای ارائه به کنگره، همراهی نکردند. کارِ کمیسیون در آن ۳۸ روز محدود بر این شد که از رفقایِ پیشنهاددهنده بپرسد آیا حاضرند قرارهایشان را تلفیق کنند یا نه.
چند روز پس از گزینش کمیسیون، در کنگره رایِ تمایل رویِ قرارهایِ پیشنهادی گرفته شد. تا آن زمان شماری از پیشنهادها با هم تلفیق شده و شماری از رفقا از به رای گذاشتن پیشنهادهای خود صرف نظر کرده بودند. در نشستِ کنگره روی ۵ پیشنهاد رای تمایل گرفته شد. هر رفیق مجاز بود حداکثر به ۳ پیشنهاد رای دهد. نتیجۀ رای تمایل چنین بود:
– یک قرارِ چهارنفره با درونمایۀ انتقالِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان به حزب ۵۷ درصد آرای رای دهندگان،
– یک قرارِ سهنفره و دو قرارِ یکنفره با درونمایۀ کنشگریِ سیاسیِ محدودِ سازمان ۴۱ درصد، ۳۲ درصد و ۲۵ درصد آرای رای دهندگان
– یک قرارِ سهنفره با درونمایۀ کنشگریِ سیاسیِ تقریبا عادیِ سازمان ۳۲ درصد آرای رای دهندگان.
در ۶ روزِ پایانیِ کارِ کنگره، پس ار اینکه تقریبا برایِ همۀ اعضایِ کنگره روشن شد که هیچ پیشنهادی در بارۀ چند و چونِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان نخواهد توانست رایِ لازم را برایِ تصویب به دست آورد، گشایشی در کارِ کمیسیون پدیدار شد. دستآوردِ این گشایش توافقِ اعضایِ کمیسیون بود رویِ پیشنهادِ “فعالیت های سازمان تا کنگره ۱۹”. رفقایِ خواستارِ پایان یافتن کنشگریِ سیاسیِ سازمان حتی پس از این توافق نیز بر رایگیریِ مستقیمِ قرارهایِ همنظران پافشردند.
در نشستِ پایانیِ کنگره دوباره رویِ قرارها رایگیری شد، این بار برایِ مبنا قرارگرفتن. از ۵ قرارِ به رای تمایل گذاشته شده، ۲ قرارِ سهنفره باهم تلفیق شده بود و رفقایِ پیشنهاددهندۀ ۲ قرار یکنفره پیشنهادشان را به رای نگذاشتند. از ۲ قرارِ به رای گذاشته شده، قرارِ چهارنفره با درونمایۀ انتقالِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان به حزب ۵۵ درصد آرای رای دهندگان را به دست آورد و قرارِ ششنفره با درونمایۀ کنشگریِ سیاسیِ محدودِ سازمان ۴۳ درصد را. به این ترتیب رای هیج یک به میزانِ لازم برای تصویب نرسید.
پس از این زورآزماییِ دوباره، پیشنهادِ “فعالیت های سازمان تا کنگره ۱۹” به رای گذاشته شد و با رایِ موافق ۹۳درصد از رایدهندگان و رای موافق ۸۴درصد از اعضایِ حاضرِ کنگره در هنگام اخذ رای به تصویب رسید.
بیدرنگ پس از این تصویبِ با رایِ بسیار بالا، رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان بهکوشش برایِ هرچه کوتاهتر کردن دورۀ شمولِ مصوبۀ کنگره روی آوردند. پیشنهادهایِ آن رفقا برایِ برگزاریِ کنگره نوزدهم تا ۶ماه و تا ۹ماه و تا یکسال با رایِ منفی کنگره روبهرو شدند.
نکتۀ بسیار چشمگیر این است که رفقایِ پیشنهاددهندۀ قرارِ چهارنفره، با اینکه مانندبسیاری از رفقا انتظارِ رایِ بسیار بالا رویِ پیشنهادِ کمیسیون را داشتند، باز هم بر بهرای گذاشتنِ دوبارۀ قرارِ خود پافشردند و برایِ رساندنِ آن بهتصویب، کوشیدند میزان رایِ لازم برایِ تصویب در کنگره پایینتر بیاید. درست پیش از رایگیری روی ۲ قرار، بیش از دو ساعت وقتِ کنگره صرفِ تعییینِ درصدِ آرایِ لازم برایِ تصویب شد. رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان، با تکیه بر تناقضی در اساسنامه، بر پایین آوردنِ حدنصابِ تصویبِ قرارهایِ مرتبط با اساسنامه از دوسوم به ۶۰درصد اصرار داشتند.
یک بام و دو هوا!
نگارهای که کوشیدم در بالا از کنگرۀ هژده به نمایش بگذارم نشان از کوششِ سرسختانۀ ۳ گرایش برایِ همراه کردنِ تشکیلاتِ سازمان با برداشتِ خود و راهبردی است که برپایۀ برداشتِ خود پیشنهاد میکند. چنین کوششِ سرسختانهای بسیار ارزشمند است و شایستۀ ارجگزاری. برایِ من مایۀ افتخارِ بسیار است عضویت در تشکیلاتی چنین سختکوش. باری نکتۀ ناخوشایند برخوردِ دوگانهای است که از کنگرۀ ۱۶ به اینسو از برخی رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان دیده میشود. روشن است هر کدام از ما اعضایِ تشکیلاتِ سازمان اشتباههای ریز و درشت در برخورد با یکدیگر داریم، باری هیچکدام برایِ من بهاندازۀ برخوردِ دوگانه ناگوار نیست و برخوردِ دوگانه آنگاه که با دگرگونه نمایاندنِ واقعیت همراه میشود بسیار ناگوارتر میگردد.
برخی از رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان خواستِ خود را به پیمانی نسبت میدهند که کنگرۀ پانزدهم با کسانی که از خارج از سازمان به بنیانگذاریِ حزب فراخوانده بسته است و گاهی، به احتمال قوی ناخواسته، واقعیت را نیز دگرگونه مینمایانند و تعهدی را به سندِ مصوبِ کنگرۀ پانزدهم نسبت میدهند که اصلا وجود ندارد. شوربختانه این رفقا از سویِ دیگر پیمانی را که کنگرۀ پانزدهم با اعضایِ تشکیلاتِ سازمان بسته نادیده میگیرند. رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان وفاداری به پیمانِ نبوده را بهانۀ شکستنِ پیمانِ موجود با اعضایِ تشکیلاتِ سازمان میکنند و برای تحمیلِ پیمانشکنی به سازمان.
آری این برخوردِ ناخوشایندِ“یک بام و دو هوا” همراه با دگرگونه نمایاندنِ واقعیت ناگوارتر میگردد و نه تنها درونِ تشکیلات را پرتنش میکند بلکه در خارج از سازمان نیز زمینه را برای بیاحترامیِ حزب و برخی از اعضایِ آن نسبت به سازمان فراهم میآورد و به آن دامن میزند.
یک گام بهپیش بدونِ گامی بهپس!
از کنگرۀ ۱۵ تا کنگرۀ ۱۶ روزهایِ انتظار و امید بود، در کارِ بنیانگذاریِ حزبی نوساخته بودیم. کنگرۀ ۱۶ مقدم حزب را گرامی داشت و همۀ تشکیلاتِ خود را فراخواند همۀ توان خود را در خدمتِ پاگیریِ حزب قرار دهند. آغاز بهکار و پاگیریِ آهستهآهستۀ حزب شور و شوقی برانگیخت و کنشگریِ سیاسی در سپهرِ خارجِ کشور آب و تابی یافت.
از کنگرۀ ۱۶ تا کنگرۀ ۱۷ دورۀ نگرانی برایِ برخی از رفقایِ تشکیلاتِ سازمان بود که زمزمههایِ کوشش برایِ گلخانهای کردنِ سازمان را میشنیدند. کنگرۀ ۱۷ با قراری خیلی تحکمآمیز و دستوری روبهرو شد که «سازمان در دور آتی تا کنگرۀ ۱۸ برآمد سیاسی نخواهد داشت»، پاسخی سرد به آن داد، قراری مخالف آن با ۵۹درصد تصویب کرد و سپس، با هدفِ دستیابی به مصوبهای با پایهای بس گستردهتر، مصوبۀ خود را پس گرفت و دنبالۀ کار را به کنگرۀ ۱۸ واگذاشت. نگرانی از تاثیرگذاریِ کوششها برایِ گلخانهای کردنِ سازمان بهشدت کاهش یافت. رفقایی که روزگاری سراغ چند نفری را میگرفتند که خواهان کنشگریِ سازماناند با ۵۹درصد اعضایِ کنگره روبهرو شدند.
از کنگرۀ ۱۷ تا کنگرۀ ۱۸ دورۀ چالشِ رفقایِ خواستارِ پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان و رفقایِ خواهان کنشگریِ سیاسی سازمان، اعم از محدود یا نامحدود، بود. در کنگرۀ هژدهم، قرارِ تحکمآمیز و دستوری «سازمان در دور آتی تا کنگرۀ ۱۸ برآمد سیاسی نخواهد داشت»، که به کنگرۀ ۱۷ ارائه شده بود، جای خود را به پیشنهادِ “پایان یافتنِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان همراه با تامینِ امکانِ کنشگریِ سیاسیِ بخشی از تشکیلاتِ سازمان به عنوان فراکسیونی از سازمان” داد و در جریانِ کنگره باز هم از تندیاش کاسته شد. در کنگره قرارِ پیشنهادی با درونمایۀ انتقالِ کنشگریِ سیاسیِ سازمان به حزب، با اینکه بهگونهای در بارهاش تبلیغ میشد که گویا نوعی از کنشگریِ سیاسیِ سازمان را در بر دارد، نتوانست بیش از ۵۵درصد رایِ رایدهندگانِ کنگره را بهدست آورد.
کوشش برایِ قانونیت بخشیدن به ممنوعیتِ کنشگریِ سازمان در کنگرۀ هژدهم شکست خورد. کنگره راه را باز کرد برایِ چشماندازی روشن. کنگره نهادهایِ مرکزی را برگزید، محدودیتهای اعمال شده در کنگرۀ ۱۶ بر نشریۀ کار را لغو کرد و چشماندازی فراخ برایِ آن باز کرد. برجستهتر از همه شور و شوقی برانگیخت برای بیرون آمدن از درونِ تشکیلات و بالا زدنِ آستین برایِ یافتنِ راههایِ کار در بیرون از تشکیلات.
اینها دستاوردهایِ کوششِ سختِ رفقایِ تشکیلات است که از پشتیبانیِ نیروهایِ خارج از تشکیلاتِ سازمان برخوردار بودند. گروههای هوادار پیام به کنگره فرستادند با تکیه بر ادامۀ کنشگری. یارانی که از برگزاریِ کنگره آگاه بودند پیشنهادها و نگرانیهایشان را با اعضایِ کنگره در میان میگذاشتند و ۴۴ روز با دلهرهها و نگرانیهایِ اعضایِ کنگره همراه بودند.
آری دستاوردهایِ کنگره میوۀ کوششِ جمعی بود. آرزویِ من این بود که دستاوردهایِ کنگره بسیار بیشتر از اینها میبود. ولی دستاوردها را با آرزوها سنجیدن و از وزن آنها کاستن، در بهترین حالت نیرویِ کارِ انسان را کاهش میدهد و در بدترین حالت احساسِ شکست را بهجایِ احساسِ پیروزی مینشاند. امیدوارم ما اعضایِ تشکیلاتِ سازمان با واقعبینی ارزشِ دستاوردهایمان را بدانیم و بتوانیم ظرفیتِ بهرهگیری از فرصتهای ایجاد شده را داشته باشیم و بتوانیم در راهِ خویشکارهایِ زیادی که در برابرِ مردمِ کشورمان داریم گامهایِ درخوری برداریم.
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه،
چون خورشید،
سرود فتح میخوانم.
باز هم خواهم نوشت
احمد فرهادی
۷ آذر ۱۳۹۹