چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۸

چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۸

دیکتاتوری کارآفرینان با هدف سرکوب طبقه کارگر  
گرچه مدیرانی مانند ایلان ماسک و خاویر مایلی درباره آزادی صحبت می کنند. اما در واقع آن ها خواستار دیکتاتوری کارآفرینان هستند. کار آفرینان می توانند آزادانه از قدرت خود...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!
باگذشت ۲۰ روز از تجاوز اسرائیل و جنایت جنگی علیه زندانیان بی‌دفاع، محبوسین همچنان در شرایط سخت و نامناسبی نگهداری می‌شوند. به‌نظر می‌رسد که شرایط نگهداری آن‌ها حتی اگر به...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امتداد
نویسنده: امتداد
گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین
زندانیان محبوس در بند ۱۱ (قرنطینه سابق) زندان قرچک ورامین، با مشکلات متعددی مواجه هستند. ازدحام بیش از ظرفیت بند، نبود تهویه مناسب، عدم دسترسی به اقلام ضروری و رفتار...
۲۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هرانا
نویسنده: هرانا
بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!
آن روز رانندهٔ اتوبوس از کلودت خواست که جایش را به مردی سفیدپوست بدهد، اما او خلاف انتظار حاضران گفت: «نه. من از جایم بلند نمی‌شوم.» کلودت کالوین اولین کسی نبود...
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون
حمید احمدزاده: بیانیه موسوی، مطالبات ابتدایی و فوری مردم از حاکمیت را در قالب اقداماتی نمادین و عملی مانند آزادی زندانیان سیاسی و تغییر در سیاست‌های رسانه‌ی ملی مطرح می‌کند....
۲۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید احمدزاده
نویسنده: حمید احمدزاده
عباس عراقچی: جنگ اسرائیل دیپلماسی را خراب کرد. ایالات متحده می‌تواند آن را احیا کند.
مذاکراتی که زیر سایه جنگ برگزار می‌شوند ذاتاً ناپایدار هستند و گفتگو در میان تهدیدها هرگز واقعی نیست. برای موفقیت، دیپلماسی باید بر اساس احترام متقابل بنا شود.... مردم آمریکا...
۲۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: عباس عراقچی
نویسنده: عباس عراقچی

کەژال *

سکوتی مرگبار همه جا را فرا می گیرد. سکوت مطلق است یا ناتوانی گوش؟ هرچه هست هیچ چیز شنیده نمی شود. تلاش می کند چشمان سنگین خود را باز کند. در میان دود و خاکستر غلیظی که همه جا را پوشانده است تنها خود را می بیند که در وسط جاده افتاده است و اسبی که بی زین و بی سوار در جاده به سمت شهر می تازد.

صدای خانعمو در میان شلوغی و همهمه همسایه ها، در فضا می پیچد: “عجله کنین، الان می رسند…”

احساس غریبی دارد. ترس، نفرت، درماندگی یا هیجان است که درونش می پیچد؟ صدای خانعمو  دلهره اش را بیشتر می کند. در لباس رنگارنگ و زیبای کوردی اش تن زیبا و ظریفش همچون درخت جوانی است که سراسر شکوفه زده است. دلشوره و نگرانی اما لحظه ای رهایش نمی کند، انگار در فضای آمیخته با آوای شاد ساز و دهُل سر در گُم شده است. بر درگاهی ایستاده و بی اختیار این پا و آن پا می کند. منتظر معجزه ای است شاید. نگاه ها و زمزمه های نگران و غمزده سراسر حیاط خانه کوچکشان را پُر کرده است. صدای تحکم آمیز خانعمو بار دیگر در حیاط خانه می پیچد: “مگه نمی گم عجله کنین، … الان می رسندهاااا”

 دخترکی دسته گل وحشی زیبایی را به دستش می دهد. برای آخرین بار نگاهی ملتمسانه به مادر می کند. مادر با حلقه اشکی در چشم، روی بر می گرداند و خود را لابه لای جمعیت پنهان می کند و آرام از در خانه خارج می شود. مادر بزرگ  رو به خانعمو زیر لب چیزی می گوید که دختر  نمی فهمد.  نفرین فرو خفته ای؟ نمی داند!

 در این هنگام زنی میانسال با قامتی راست و چهره ای مصمم که هنوز در زمینه آفتاب سوخته و غم زده اش زیبایی جوانی را در خود نگهداشته، وارد حیاط خانه می شود. زن، بر روی لباس رنگی خود جلیقه ای مشکی پوشیده که نشان از عزادار بودنش دارد. بی اعتنا به خان عمو و دیگران، یکراست به طرف دختر می رود. انگار با ورودش سکوت همراه با احترامی را به حیاط خانه می آورد. چند نفری کنار می روند. خان عمو با دیدنش برافروخته می شود.  زن لحظه ای می ایستد و نگاهی به سر تا پای دختر می اندازد و به پشت دست می زند و با صدایی به نسبت بلند که همه بشنوند می گوید: «بمیرم برای بی کس و کاری ات» و با خشم به خان عمو نگاه می کند. خان عمو خشمگین روی بر می گرداند و درحالی که از در بیرون می رود داد می زند: «گفتم عجله کنین!» زن دست به گردن دختر می اندازد و آرام به گوشش می گوید: «ای کاش به کوه زده بودی و آنجا پیش دختر من می ماندی !…» دختر درمانده و مردد می خواهد بگوید که هنوز امیدوار است که خان عمو دوباره داد می زند: «مگه با شما نیستم؟ عجله کنین!» دختر گویی که لال شده به زن نگاه می کند و  راه می افتد.

 یکی دو نفر از زنان با بی میلی و بی هیچ هیجانی کِل می کشند و کسی اسپند روی آتش می ریزد. از کوچه ای باریک می گذرند و به سمت نهری نه چندان پر آب سرازیر می شوند. عده ای پشت سرش  حرکت می کنند، آرام و پا به پای مادر بزرگ که دستی بر عصا دارد. عده ای ساکت روی پشت بام ها ایستاده اند و کودکان بی خبر و بی پروا جلوتر از همه با آوای ساز و دهل معصومانه دستمال های رنگی دست شان را می رقصانند و «هلپر»** کنان به پیش می روند.

 برای یک لحظه تمام جسارتش را جمع می کند، می ایستد، بر می گردد،  سر بلند می کند و با نگاهی جستجو گر  روی پشت بام ها دنبالش می گردد! همه می ایستند، لحظه ای سکوت و بعد همهمه ای، خان عمو تلاش می کند با گامهایی بلند به او نزدیک شود. در انتهای جمعیت نگاهش روی دختر جوان همسن و سال خودش خیره می ماند که تلاش کرده خودش را بین دیگران پنهان کند. دختر رنگ پریده و ترسیده سرش را بدون کلام به علامت نه تکان می دهد! مادر وحشت زده خودش را به او رسانده است و با چشمغُره و اشاره سر، او را به رفتن می خواند.

 برمی گردد، خورد شده  به پاهای بی رمقش نهیب می زند و آرام تر از قبل دوباره به راه می افتد؛ صورت زیبایش را با آن چشمان درشت آبی رنگ که در زیر سایه مژه های بلند مشکی اش می درخشند  پشت دسته گل وحشی دستش پنهان می کند و با همه وجودش  ناامید می گرید…. اهل آبادی انگار که  نفس راحتی بکشند حرکت می کنند و به طرف درختان چنار که پای تپه جای گرفته اند می پیچند…

 علی رغم تلاش زیاد ساز و دُهلچی که تمام سعی خود را برای به شادی در آوردن آنها می کنند هنوز هم کسی را میل به شادی نیست و همگی در سکوت و به آرامی از تپه بالا می روند. کودکان اما جست و خیز کنان  همچنان در جلوی جمعیت هلپر می کنند. بالای تپه که در پایین آن جاده است می ایستند و  از آن پیشتر نمی روند تا بنا به سنت دیرین، هم از طایفه داماد استقبال کرده باشند هم در دست به دست دادن عروسشان عجله نکرده باشند!

 طایفه داماد آرام و بی سر و صدا بالای تپه روبرویشان در آن سوی جاده پدیدار شده  و بی هیچ شور و شادی  از تپه به طرف جاده سرازیر می شوند. پیش روی همه، زن میانسالی است  که جلیقه و کلاه سکه دوزی شده «شیر بها» را در دست دارد و در کنارش اسبی زین شده است تا عروس را بر آن بنشانند. خان عمو به دست زن خیره شده و لبخند می زند. از داماد اما خبری نیست!

 طایفه عروس آرام می گیرند و ساز و دهلچی از زدن می مانند.  مادر پرسشگر به خان عمو نگاه می کند. خان عمو که هنوز از جلیقه و کلاه قدیمی چشم برنداشته انگار یک دفعه به خودش بیاید لبخند از صورت می گیرد و با لحن آمرانه ای می گوید «خوب عزادار است، مرد عزادار که کنار ساز و دهل راه نمی افتد تا عروس ببرد».

 مادر بزرگ خشمگین خود را به خان عمو می رساند: «برای زن جوان بردن، عزادار نیست، برای سنت به جا آوردن عزادار است؟» عصا را بلند می کند و صدایش را هم : «عزادار است یا خجالت زده …..»

دختر هیجان زده به مادر بزرگ نگاه می کند. یک لحظه فکر می کند «یعنی ممکنه که مادر بزرگ  بتونه به این بهانه عروسی رو بهم بزنه…»  تا به خودش بجنبد می بیند چند مرد بین مادر بزرگ و خان عمو ایستاده اند. می خواهد به طرف مادر حرکت کند که ناگهان باد شدیدی دور تنش می پیچد،  انگار می خواهد از زمین بلندش کند و  لباس از تنش برکند… تلاش می کند با دست، دامن خود را نگهدارد که غرشی سهمگین و سپس صدای چند انفجار مهیب در کوه و دشت می پیچد. صدای انفجارها  آنقدر شدید است که تمام صدا ها را در بر می گیرد و دیگر هیچ چیز شنیده نمی شود … از زمین کنده می شود و در حالی که هنوز دستی بر دامن دارد بی اختیار در آسمان دور خودش می چرخد،  دسته گل وحشی از دستش رها می شود و لحظه ای بعد شاخه شاخه  آن همراه با خاک و تکه های سنگ و کلوخ بر سرو رویش فرود می آید …

 سکوتی مرگبار همه جا را فرا می گیرد. سکوت مطلق است یا ناتوانی گوش؟ هرچه هست هیچ چیز شنیده نمی شود. تلاش می کند چشمان سنگین خود را باز کند. در میان دود و خاکستر غلیظی که همه جا را پوشانده است  تنها  خود را می بیند  که  در وسط جاده افتاده است و  اسبی که  بی زین و بی سوار در جاده  به سمت شهر می تازد. نا خود آگاه از ذهنش می گذرد که ای کاش اسب بیچاره به طرف کوهستان می رفت  تا شاید شانس این را داشت که  کسی او را  پناه دهد!

  به سختی سر بر می گرداند و نگاهش بر کوه های پُر رمز و راز کردستان خیره می ماند. جریان گرم خونی که از لابه لای موهایش به راه افتاده همچون دستی نوازشگر صورتش را می پوشاند. چشمانش را با آرامش  می بندد و می اندیشد که اگر زنده بماند دیگر منتظر هیچ معجزه ای نخواهد بود!

———————

پانوشت ها:

 *آهو یا غزال کوهی ، نام زن به زبان کردی ، چشم آبی

 **رقص کردی

تاریخ انتشار : ۸ آذر, ۱۳۹۰ ۵:۴۳ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت عنوان «اتباع غیرمجاز»، هشدار داده، آن را روندی ضدانسانی و ناقض حقوق فردی و گروهی بخشی از مردمان مقیم سرزمین ایران دانسته و به شدت محکوم می‌کند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با تاکید بر اصول جهان‌شمول حقوق بشر، نسبت به سیاست مدون و اینک در حال اجرایی شدن بیرون راندن اجباری و خشونت‌آمیز شهروندان افغانستانی تحت عنوان «اتباع غیرمجاز»، هشدار داده، آن را روندی ضدانسانی و ناقض حقوق فردی و گروهی بخشی از مردمان مقیم سرزمین ایران دانسته و به شدت محکوم می‌کند.

مطالعه »
پيام ها

کرامت کارگران افغانستانی را پاس بدارید؛ آنان پناهنده‌اند نه جاسوس!

کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاست‌های غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایه‌داران در شرایطی به کار گرفته می‌شوند که از کم‌ترین حقوق برخوردارند و نماد بهره‌کشی عریان سیستم سرمایه‌داری‌اند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

دیکتاتوری کارآفرینان با هدف سرکوب طبقه کارگر  

شرایط بحرانی در زندان قرچک و ورامین!

گزارشی از تداوم وضعیت نامناسب زندانیان زن در زندان قرچک ورامین

بیرون راندن پناه‌جویان افغانستانی از میهن ما سیاستی ضدانسانی و مغایر با فرهنگ و اخلاق ایرانی‌ست!

کلودت کالوین: دختری که بر جای خود نشست تا تاریخ برخیزد!

بیانیه موسوی؛ از انتقال مرجعیت نیروی تغییر تا نقد شتاب‌زدگی در اپوزیسیون