این نوشته ی کوتاه را بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی و فعال حقوق کودکان از بند ۳۵۰ زندان اوین نوشته و به بیرون ارسال کرده است. بهنام که نتوانسته دغدغه های خود را فراموش کند، در کنج زندان نیز به کودکان کار و خیابان می اندیشد . او به عنوان عضو انجمن کودکان کار و خیابان، بارها پای درد دل کودکان کار نشسته است. ابراهیم زاده که ۲۲ خرداد ماه امسال بازداشت شده، همچنان در بلاتکلیفی کامل به سر می برد و برگزاری دادگاه این فعال مدنی نیز بارها به تعویق افتاده است.
به گزارش کلمه، متن یادداشت بهنام ابراهیم زاده به این شرح است :
کودکان کار فقط آنهایی نیستند که در چهار راه ها گل و فال می فروشند یا در زباله دانها دنبال اشیای ارزشمند می گردند و یا اسپند دود کنان از میان ماشینها رد می شوند. بعضی ها در کارگاه های سیاه و نمور و بعضی در خانه ها میخ صاف می کنند و برای هر کیلو مبلغ کمی دریافت می کنند. بعضی ها هم در کارگاه هایی در شرایط بسیار نامناسب شغلی کیف تعمیر می کنند. عروسک سر هم یا گلدوزی می کنند.
کودکان کار با خانواده هایی که عموما مشاغل کاذب دارند در حومه شهرهای بزرگ زندگی می کنند و وقت تحصیل و کودکی شان توسط خانواده هایشان گرفته می شود. آنها بیشترشان یا بی سوادند یا هیچ مهارتی ندارند ،موضوعی که آنها را در معرض خطرات زیادی قرار می دهد. آنها بارها و بارها به همین دلایل طعمه قاچاقچیان شده اند و در کیف یا عروسک هایشان مواد مخدر جاسازی شده است .
مهری دختری ده ساله است، او را بارها در انجمن کودکان کار و خیابان دیده بودم. او به همراه سه خواهرش دردهای مادرشان را شنیدند و تصمیم گرفتند که از کودکی کار کنند تا کمک خرجش باشند. آنها کارشان را در کارگاه لباس دوزی آغاز کردند اما مهری بارها برایم تعریف کرد که کارگاه محیط سالمی ندارد و بعضی سرکار گرها و صاحب کارها شیشه و تریاک مصرف می کردند و حرکاتی نا به جا از آنها سر می زد .
مهری می گفت : « از ما می خواستند برای شان مواد جا به جا کنیم، آنها مواد را توی عروسکها می گذاشتند و به ما می گفتند به جای کار زیاد و پول کم در کارگاه، عروسک برای مان جابه جا کنید و پول زیاد بگیرید. او برایم تعریف می کرد که این آدمها خودشان به راحتی پول در می آورند و لازم نیست خیلی زحمت بکشند.»
این نمونه کوچکی از خطراتی است که مهری ها را تهدید می کند نمی دانم چرا این روزها در گوشه تاریک بند ۳۵۰ نیز تصویر مهری و خواهر و بردارانش و … از جلوی چشمانم دور نمی شود. آنها این روزها در نبود انجمن کودکان کار و خیابان چه می کنند؟ آیا کسی هست تا تا درد دلشان را بشنود و نکته ای به آنها بیاموزد؟ آنها این روزها چگونه روزگار می گذارانند ؟
بهنام ابراهیم زاده
پاییز ۸۹- بند ۳۵۰ زندان اوین