فلسفه انقلابی ، حرافی ، سفسطه و شارلاتانیسم روشنفکری نیست .
یادی از دو کتاب لنین
فلسفه انقلابی، انسانی، نوگرا، انتقادی، علمی، بشردوستانه وپیشگویانه است، گرچه شعاری وتیلیفاتی وساده گرایانه نیزممکن است باشد. کتاب ” ماتریالیسم ونقد تجربی ” ، شاهکار فلسفی لنین نامیده می شود. اهمیت تاریخی آن کوشش درراه وسعت دادن به فلسفه مارکسیستی است. لنین دراین کتاب اشاراتی انتقادی به یک فلسفه ارتجاعی می کند. درهر اثرلنین ازدیالکتیک ماتریالیستی استفاده شده. لنین دراین کتاب به انتقادی همه جانبه از فلسفه ایده آلیستی وارتجاعی بورژوایی و رویزونیسم فلسفی می نماید. محتوای این اثر بر پایه روح انقلابی بنا شده است. آنطور که انگلس میگفت ماتریالیسم باید با هرکشف دورانسازدرحوزه علوم، فرم ومحتوای خود را تغییر دهد. درآنزمان در محافل بورژوایی مخصوصا میان روشنفکران لیبرال بحث خداجویی رونقی قوی داشت. درآن دوره ارتجاعی فرهنگی ، دفاع ازفلسفه ما رکسیستی برای لنین وظیفه ای مهم بود.
درپایان قرن ۱۹ وآغاز قرن ۲۰ دراروپا فلسفه ” تجربه انتقادی ” یعنی امپیریوکریتیسم که نوعی پوزیویتیسم بود طرفداران مشهوری یافت. این طرزتفکرادعای منحصربفردی در فلسفه علمی داشت ومدعی بود که ماتریالیسم وایده آلیسم را پشت سرگذاشته درحالیکه ماهیتی ذهنی، ایده آلیستی وارتجاعی داشت. از جمله دانشمندان مشهور طرفداراین فلسفه ، اینشتین، کائوتسکی، بوگدانف، لوناچارسکی، بارازف وردیف دیگری ازسوسیال دمکراتهای مشهور بودند. آنها این فلسفە را از لحاظ علمی غایت تصور می کردند. گروهی از آنان مثلا لوناچارسکی کوشیدند تا سوسیالیسم را تبدیل به نوعی دین کنند .
لنین باحمایت پلخانف علیه بوگدانف اعلان مبارزه ایدئولوژیک نمود. اینگونه رویزیونیستها مدعی بودند که شخص میتواند مارکسیست باشد بدون اینکه بە فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی باور داشتە باشد. فیلسوفان بورژوایی کوشیدند با ادعای کهنه شدن مفهوم ماده، غیرممکن بودن شناخت را از نظر تئوریک غیرممکن معرفی کنند. لنین این ادعای آنان را تکرار جهانبینی ذهنی وایده آلیستی برکلی وهیوم می دانست . لنین با اشاره به ماهیت ایده آلیستی وضد مارکسیستی بوگدانف آنرا کوششی برای تجدید نظردر مارکسیسم می دانست.
لنین میگفت که ماده یک مقوله فلسفی برای نشان دادن واقعیت عینی است. درکتاب ” ماتریالیسم وانتقاد تجربی ” به جمله انگلس در باره پرسش اساسی فلسفه یعنی رابطه ماده وآگاهی پرداخته شده است. درآنجا لنین به توضێح پیچیدگی پروسه دیالکتیکی شناخت پرداخت ونشان داد که، دیالکتیک، تئوری شناخت مارکسیسم است. فلسفه مارکسیسم، ماتریالیسم دیالکتیک است. این کتاب یک اثر مهم فلسفی است. درآنجا لنین به مبارزه علیه فلسفه و جامعه شناسی ارتجاعی بورژوای ، رویزیونیسم ودگماتیسم می پردازد. لنین تاریخ فلسفه رامبارزه میان دو خط و تمایل افلاتون و دمکریت میدانست. اومیگفت که فلسفه مانند ۲۵۰۰ سال مبارزه سیاسی انسان، بی طرفانه، خنثی وغیرطبقاتی نیست. او در باره دولت می گفت، دولت ماشینی است برای تداوم تسلط یک طبقه برطبقه دیگر. از این رو وی می گفت، تا زمانی کە، طبقات شکل نگرفتە بود، اثری ازاستثمارگرواستثمارشوندە هم نبود.
لنین، فلسفه آلمان، اقتصاد سیاسی انگلیس وسوسیالیسم فرانسوی را سه منبع مهم مارکسیسم می دانست. فلسفه مارکسیسم ماتریالیسم است که نسبت به آموزشهای علوم طبیعی معتقد است و مخالف خرافات و عرفان میباشد وآنان را دشمنان آزادی می داند. نبوغ مارکس درآن بود که آموزش هایش را در رابطه مستقیم با ادامه نظرات نمایندگان بزرگ اقتصاد سیاسی و سوسیالیسم است.
تفکربورژوایی چه رسمی وچه لیبرال، چون خود مدافع بردە داری مزدی است، تفکرمارکسیستی را مضری می داند. مارکس، انگلس ولنین علیە تفکر بورژوایی بە مبارزە بر خواستند. لنین میگفت، یک علم اجتماعی بی طرف وخنثی در جامعه طبقاتی دورازانتظاراست. آموزشهای مارکس بە این دلیل قوی است کە به انسان یک جهانبینی یک دست و کامل عرضە می کند.
مارکس نخستین بارماتریالیسم قرن ۱۸ را بخدمت فلسفه زحمتکشان درآورد. کشفیات جدید علوم طبیعی، ماتریالیسم دیالکتیک مارکس را تایید کرد. ماتریالیسم تاریخی مارکس خلاقیت عظیم تفکر علمی بود. تئوری علمی به هرج و مرج و خودسری فکری که در تاریخ و سیاست حاکم بودغالب شد. ماتریالیسم فلسفی تکمیل شده مارکس به بشریت مخصوصا به پرولتاریا وسایل شناخت عظیمی را اهدا نمود. .جایی که اقتصاد بورژوایی روابط اشیاء مانند مبادله کالا را میدید مارکس حضور ووجود انسانها را کشف کرد. ما امروزه می بینیم که چگونه اشکال مختلف سیاسی دولتهای امروزی اروپا در خدمت تسلط بورژوازی بر پرولتاریا هستند. مانیفست کمونیسم کتاب دستی هر کارگر آگاه به مبارزه طبقاتی بود. دو اثر فلسفی انگلس کتابهای فویرباخ وآنتی دورینگ بودند. آموزش ارزش اضافی بخش مهم تئوری اقتصاد سیاسی مارکس است.
مارکس اهمیت تاریخی دوران ساز ماتریالیسم فویرباخ را در رابطه آن با قطع رابطه ایده آلیسم هگل می دید. ماتریالیسم پیشین وقدیمی، غیردیالکتیکی وغیر تاریخی بود. حتی سوسیالیسم ابتدایی پیشین میکوشید تا غیراخلاقی بودن استثمار را به ثروتمندان نشان دهد . ماتریالیسم فلسفی مارکس بود که راه نجات ازبرده داری فکری را به پرولتاریا نشان داد و تئوری اقتصادی مارکس بود که جای واقعی پرولتارا را درتمام سیستم کاپیتالیسم توضیح داد . انگلس در کتاب آنتی دورینگ میگفت که آزادی ، درک و تفاهم با ضرورت است و انسان خود یک محصول طبیعی است. اگرچه تاکنون کاپیتالیسم درغالب نقاط جهان پیروز شده ولی این پیروزی سکوی پیروزی سوسیالیسم و پیروزی کار بر سرمایه خواهد شد.
طبق نظر مارکس، دیالکتیک، علم قوانین تمام حرکات درونی و بیرونی تفکر بشری است. این جنبه انقلابی تفکر فلسفی هگل یعنی دیالکتیک را مارکس گرفت و تکامل داد. نظریه مبارزه طبقاتی میگوید که جهانبینی تاریخی ماتریالیستی، ماتریال راهنمای ما در هزار توی تفکر، یک قانونمندی شد. هرمبارزه طبقاتی یک مبارزه سیاسی است . انگلس میگفت که کاپیتالیسم خود خالق و سبب یک نیروی غریزی اخلاقی و روشنفکری و اجرا کننده این اتوپی است یعنی آموزش طبقه کارگر برای انقلاب و پیروزی سوسیالیسم.
منابع –
n Materialismus und Empiriokritismus , W.I. Lenin
n Drei Quellen und drei Bestandteile des Marxismus, W.I . Lenin