دیگر صدای همه, از مداخله نیرو های امنیتی و سپاه پاسداران در آمده است, مردم از حضور آن ها به ستوه آمده اند. این جریان مافیایی, مانند اختاپوس, بر همه ارکان کشوری و لشگری و امنیتی و بود و باش مردم, آب و برق و خاک و کشت و برداشت , خورد و خوراک, تا مناسبت های خصوصی آحاد ملت چنگ انداخته و باعث انزجار عمومی شده است. و امروز، مردم آن را به چشم دشمن و مانع پیشرفت و آزادی و منافع ملی کشور می بینند و به همین دلیل به زبان های مختلف, خواستار بازگشت این نهاد سرکوبگر و به شدت فاسد، به پادگان ها و یا حتی انحلال آن در تشکیلات ارتش هستند.
مردم ایران, به شدت نگران وضعیت موجود هستند و به ویژه از تحقیر و تبعیض و حضور ناکارآمد امنیتی ها در تمامی عرصه های اجتماعی, در کنار همه مصائب معیشتی در حال انفجار هستند و بی گمان دیر یا زود به خیابان ها خواهند ریخت و بساط فاسد و ضد ملی آن ها را خواهند برچید. همین امروز هم در تظاهرات روزانه اقشار مردم و از جمله معلمان کشور دیدیم که اخطار می دهند که ادامه شرایط موجود را با قیام پاسخ خواهند داد. امروز همه اقشار جامعه علمی, فرهنگی ایران به این نتیجه رسیده اند که دستگاه قرون وسطایی جمهوری اسلامی, هیچ قرابتی با رشد خواسته های فرهنگی تقریبا موزون مردم کشور ندارد و به همین دلیل ادامه شرایط موجود, موجب باز هم خسارت های جبران ناپذیری خواهد بود. مردم ایران از حضور امنیتی ها در حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جامعه, به شدت منزجر شده اند, و مدت ها است که صدای آن ها هر روز بلند تر از روز پیش می شود و نسبت به تسلط و انحصار آنان, خود را متشکل ترمی نمایند. و هر بار با اعلام مطالبات خود, قدم های محکم تری به جلو می گذارند. تا با اقدامات روشن تری دست به اعتراض های خیابانی و اجتماعات حقوقی بزنند.
آیا ما باید بعد از تقریبا به فاصله یک قرن از کودتای سید ضیا, این بار منتظر یک کودتای روسی باشیم ؟
واقعیتی است وقتی که سید ضیا به قدرت رسید، جز سرسپردگی اش به انگلیس و چند جمله ناقص به زبان انگلیسی که دقیقا برای همین امر, یکسالی را در انگلیس گذرانده بود, چیز دیگری در چنته نداشت ! او خیلی نسبت به خودش امیدوار بود که طی اقامت یکساله در فرنگ، دیگر به مترجمین نیازی نخواهد داشت، تا به طور کاملا خصوصی و به دور از چشم و نظر هر گونه شاهدی, با اجنبی، هم بدوزد و هم بپوشد, اما, بیشتر از همه, همان سرسپردگی اش به بیگانه و مشخصا به انگلیسی ها به کارش آمد و برایش کارساز شد, و توانست با حمایت ژنرال آیرون ساید انگلیسی و به کمک رضا خان میرپنج, در سوم اسفند ماه سال ۱۲۹۹ دست به کودتا بزند و سرانجام به نخست وزیری برسد.
اما انقلاب بهمن ۱۳۵۷ هم نشان داد که آقای خمینی حتی بدون دانستن زبان خارجی به رهبری انقلاب اسلامی رسید, ولی مترجمین حضرت آقا, در نهاد های قدرت باقی ماندند ,از جمله در شورای انقلاب, که که توانستند تیغ بر صورت علم و دانش و دانشگاه بکشند و بیش از چهار سال دانشگاه ها را به تعطیلی بکشانند و هزاران دانشجو, استاد و پژوهشگر را یا سر به نیست کنند و یا از کار بی کار و یا مجبور به خروج از کشور نمایند. و سرانجام, هزاران نفر را به چوبه دار بسپارند تا انتقام مشهور ترین چهره مرتجع تاریخ مشروطه، فضلالله نوری مازندرانی معروف به شیخ فضلالله نوری را از جامعه فرهنگی ایران بگیرند.حال, بر خلاف سید ضیا بیچاره!، همه امکانات یک کشور ۸۵ میلیونی در اختیار مافیای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفته است: از مجلس و دولت و بودجه گرفته ، تا آب و هوا و زمین و بنادر و حمل و نقل و صادرات و واردات، تا امنیت و اطلاعات و دادگستری و زندان ها.
آیا ما باید بعد از تقریبا به فاصله یک قرن از کودتای سید ضیا, این بار منتظر یک کودتای روسی باشیم ؟ آنچه مسلم است که سرسپردگی سپاه و حکومت به روسیه, برای مردم ایران مسلم شده است و حتی بخشی از واکنش های ضد روسی در جامعه ایرانی, نتیجه همین نزدیکی حکومت به روسیه است. اگر حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمد علی شاه قاجار, در یک تعارف مخلصانه گفته بود: مگر قطره ای آب شور ( دریای خزر) چه اهمیتی دارد که فی مابین دولت فخیمه روس و دولت بهییه همایونی کدورتی باشد, در عوض جمهوری اسلامی در یک برنامه جنایتکارانه و کاملا ضد ملی, از سهم ۵۰ درصدی آب های دریای خزر که در توافق دولت های شوروی وایران امضاء شده بود, فقط ۱۱ درصد را برای ایران واگذاشت و همه ما شاهد بودیم که چگونه محمد جواد ظریف, با چه چه زبان بازی مزورانه ای، آن را توجیه کرد و نزدیک به ۴۰ درصد از دریای خزر را به دولت روسیه واگذار کرد, تا رضایت ولادیمیر پوتین را برای حمایت از برنامه های تجاوزکارانه و برون مرزی سپاه قدس فراهم نماید. در آخر بد نیست برای عبرت گیری از گذشتگان و آنچه که همین وابستگان به اجنبی, چه بر سر کشور و مردم آورده اند, به نکته ای از زنده یاد حسین مکی از جلد اول صفحه ۱۹۷تاریخ بیست ساله اش اشاره ای داشته باشیم:
” ولی مردم مطلع و صاحب نظر به حقیقت آشنا بودند و غالبا پیش بینی می کردند که فردا فلان کار و پس فردا فلان تحول صورت خواهد گرفت. پس کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که مهمترین حادثه در تاریخ اخیر ایران است، طبعا پیوستگی کاملی با سیاست عمومی خاورمیانه و مخصوصا روش کلی انگلیسی ها در این منطقه جهان دانست. این مطلب یکی از ارکان تاریخ معاصر ایران است که باید مورد نظر دقیق و کامل محققین آینده و جوانان امروز و فردا باشد.”
جمعه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱- ۲۲ آوریل ۲۰۲۲