در هفتههای خیر شاهد آن بودیم که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی مصاحبههائی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان حول مسائل جاری کشور که خود را در بحران حاد کنونی نشان می دهد، صورت گرفت که در آن چهرههائی از اصلاح طلبان توانستند بعد از ماهها سرکوب، سیاست حذف و شکنجه، مستقیما در صدا و سیما حضور پیدا کرده و نظرات خودشان را بیان کنند. ناگفته نماند که چنین پدیدهای با توجه به روند جاری کشور منحصر بفرد می باشد و در خود جای تامل و دقت بسیار . اما در کنار این حادثه از طرف دیگر شاهد آن بودیم که اولین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات پنج تن از به اصطلاح متهمان به اغتشاشات روز عاشورا به اتهام محاربه روز دوشنبه هیجده ماه ژانویه در تهران برگزار شد، که خطر اعدام مستقیما آنان را تهدید می کند. و همچنین هیئت نظارت بر مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در ادامه توقیف مطبوعات در ایران، در همین روز امتیاز سه نشریه را لغو کرد و به دو روزنامه اصلاح طلب به دلیل آنچه که «روند محتوایى پر تخلف» آنها نامید، تذکر کتبى داده است.
خامنهای مدتی پیش در سخنانی تهدید آمیز در هنگامه اوج گیری اعتراضات مردمی خطاب به مردم معترض و اصلاح طلبان، و نیز در خطابی دوستانه به یاران خود از “جذب حداکثری و دفع حداقلی مخالفان” سخن گفت. و اکنون چنین به نظر می رسد که جناح مسلط رژیم و کودتاگران به روش خود به این وسیله و رهنمود بعد از ماهها بی تاثیری سیاست سرکوب و کشتار تمکین کرده، و دارند آن را اجرا می کنند. عدم توانائی در شکست دادن جنبش، و تزلزل بیشتر پایههای رژیم، آنان را به عقب نشینی وادار کرده و سرانجام از راه یک تعقل سیاسی حداقلی، به مخالفان خود اجازه استفاده از صدا و سیما را دادهاند.
بی گمان می توان و باید از چنین پدیدهای در حد خود خوشحال بود و آنرا به حساب پیشروی جنبش گذاشت. اما از طرف دیگر سیاست به غایت تندروانه در مورد بخشی از نیروهای دستگیرشده و احتمال قوی اعدام آنان، و نیز بستن روزنامههای دیگر نشان از آن دارد که جناح مسلط با عقب نشینی در مقابل جناحهای میانهرو اصلاح طلبان و دادن امتیاز به آنان، در همان حال با اعمال تهدید و شکنجه و اعدام در مقابل افراد دیگر دستگیر شده در جریان اعتراضات خیابانی، سیاست اصلی خود را که همانا ایجاد رعب و وحشت و هراس است دارد به پیش می برد، و به این ترتیب در طلب آن است که در آستانه ماه بهمن که ماه روزهای مختلف تاریخی و میهنی است از برآمد قوی جنبش سبز در تظاهرات و اعتراضات خیابانی جلوگیری کند.
البته در کنار این عقب نشینی واضح کودتاگران و خامنهای، وجود حوادث به غایت تلخ دیگر و نیز عدم ارائه برنامهای از طرف جناح مسلط بویژه خامنهای که نشان از تحولات سیاسی و استراتژیکی برای برون رفت از وضعیت سیاسی کشور داشته باشد، ما را به این مسئله رهنمون می شود که تحولات مثبت این چنینی سیاستهائی تاکتیکی می باشند در جهت فرسایش جنبش سبز، و نیز حربهای برای انداختن شکاف در میان طیفهای مختلف آن. سخنان سه شنبه خامنهای در نشستی با همه جریانات و گرایشهای سیاسی در ایران خود دلیل بیشتری در اثبات این ادعا است. او بر این مسئله تاکید کرد که باید مشخص شود افرادی که داخل نظام جمهوری اسلامی هستند چه موضعی دارند و آیا حاضر هستند از دشمن تبری بجویند یا نه. که در واقع همانا تلاش برای ایجاد شکاف در میان مخالفان می باشد.
اما از طرف دیگر باید گفت که این حادثه نشان می دهد که دیوار سرکوب و تندروی ترک برداشته است و خامنهای و کودتاگران عملا در اجرای برنامههای خود شکست سختی خوردهاند. عدم پیشرفت در سیاست سرکوب عریان، ظاهرا جناح مسلط را قدمی به عقب نشینی واداشته تا با استفاده از آن تهاجم دیگری را شروع کنند. که این عقب نشینی با توجه به سخنان کواکبیان و دکتر اطاعت در مناظرههای تلویزیونی با حسین شریعتمداری و زاکانی (این دو نماینده اصولگرا مرتب از این زاویه صحبت می کردند که چرا آنان حساب خود را از به اصطلاح اغتشاش گران جدا نمی کنند) می تواند همانا ناظر بر جدا کردن نیروهای اصلاح طلب از دیگر نیروهای درون جامعه باشد، که به شیوهای خودبخودی در این ماههای مقاومت و حماسه ایجاد شده است. یعنی در واقع جناح مسلط از همگرائی نیروهای مختلف درون جامعه کاملا نگران شده است، و تا این همگرائی را در میان آنان ببیند شکست دادن آنان را غیر محتمل و غیر ممکن.
اما آیا جذب حداکثری و دفع حداقلی می تواند تنها از طریق در اختیار قرار دادن چند ساعته تریبون صدا و سیما جامه عمل به خود بپوشد، یا اینکه باید اساسا در برنامه کلی کودتاگران تغییر اساسی ایجاد شود؟ آیا این تریبون می تواند به استفاده از روزنامه و همایشهای عمومی فرابروید، و جنبش اعتراضی مردم از تریبونهای مختلف خود به طرح خواستههای خود بپردازد؟ بی گمان جنبش دیگر در سطحی از درایت سیاسی و آگاهی قرار دارد که با اقداماتی این چنینی کل هویت خود را نبازد. خود انباشته شدن خواستههای مردم که بخشی از آنان خود را در سخنان نمایندگان اصلاح طلب در مناظرهها نشان داد، به ما می گویند که موضوع دیگر بسیار فراتر از آن است که بتوان تنها با ترفند به تقابل با این جنبش و خواستههای آن رفت.
در آستانه ماه بهمن که می تواند ماه جلوهگاه نمایشهای بیشتر خیابانی جنبش سبز باشد، برای اینکه نیتها و برنامههای کودتاگران را که همانا انشقاق در صفوف جنبش و تضعیف آن است به شکست کشانید، حضور مردم بسیار واجب است. این حضور می تواند درز دیوار سرکوب را به شکاف عمیقتری مبدل کرده، و کل برنامه آنان را با شکستهای مفتضحتری روبرو کند. تنها از طریق اعتراضات بیشتر است که می توان روند کنونی را به روند قطعی شکست کودتاگران تبدیل کرد.