در واقع منشأ شعار” گشت ارشاد بهانه است, کل نظام نشانه است”, از درون مطالبات انباشته شده ای بیرون زده است که سالیان درازی است که حکومت اسلامی حاضر نشده بود به هیچ یک از آن ها پاسخی بدهد. و با گردن کلفتی و خشونت به آن ها سخن گفته بود. امروز حکومت اسلامی مستاصل شده و تاوان آن رامی پردازد, و در روند طولانی شدن حرکت های خیابانی, مطالبات اعتراض کنندگان جامعه, تغییر ریل داده است و تمایل جامعه به امری ساختاری و گذر از جمهوری اسلامی به وضوح شنیده می شود و شعار نه به جمهوری اسلامی ,بدون اما و اگر از هر کوی و برزن و دیگر حتی از زبان دانش آموزان مدارس شنیده می شود.
گزارشی از برلین: فراخوانی به دعوت مجموعه فعالان فراملی فمینیستی در همبستگی با جامعه ایرانیان و در پیوند با مبارزات زنان ایرانی علیه حجاب اجباری و در حمایت یکپارچه از اعتراضات مردم کشور ما علیه سرکوب و خشونت دولتی و قتل مهسا امینی سازمان داده شده بود که با حضور بیش از ۸ هزار نفر از ایرانیان و دیگر شهروندان ساکن برلین, حرکتی به خاطر ماندنی از خود به جا گذاشت.حرکتی رنگارنگ و خشونت پرهیز, همراه و همزمان با بیش از ۱۵۰ شهر در سرتاسر جهان نام مهسا امینی و صدای بزرگترین جنبش زنان ایران با شعار ” زن زندگی آزادی” را جاری ساخت.
بدون شک, بخش عظیمی از این جمعیت, در ارتباط با فشار ها و سرکوب های حکومت که همچنان طی بیش از ۴۴ سال ادامه یافته است و گذران یک زندگی ساده را با اعمال شاقه بر آنان تحمیل نموده, آلمان را کشور دوم خود انتخاب کرده اند.بیش از ۶ میلیون ایرانی به دلیل رفتار های غیر انسانی مجبور به خاک کشور خود شده اند و این روند همچنان ادامه دارد.اعتراض های خیابانی هزاران ایرانی ساکن دیگر کشور ها نیز گواه عملکرد غیر انسانی این حکومت ضد ملی می باشد. از چشم هیچ ایران دوستی دور نمانده و نمی ماند که عوامل سرکوب حکومتی حتی در خارج از کشور دست از سر مخالفین سیاسی خود بر نمی دارند و در همین شهر برلین, دست به ترور مخالفین زدند, که واقعه ترور” میکونوس”, یکی از مورد مثال زدنی است. امروز شهروندان ایرانی ساکن برلین, علیه همان آتش بیارانی به خیابان آمده اند که جان جوان مهسای امینی را در تهران به خاک و خون کشیده اند. بنا به گزارش رسانه های داخلی و خارجی, تا به امروز بیش از دویست نفر جان خود را باخته اند و بیش از سه هزار نفر دستگیر شده اند. و بنا به تجربه ای که از اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ مانده است, جان همه دستگیرشدگان در خطر است و نباید این مساله از چشم فعالان حقوق بشری, دور مانده باشد.
دهه هشتادی ها !
سازمان دهندگان این تظاهرات بزرگ ایرانیان ساکن برلین نیز همانند داخل ایران, همان دهه هشتادی هایی بودند که هر گز صدای آن ها توسط حکومت اسلامی شنیده نشد. چه درجنبش خیابانی دی ما ۱۳۹۶ و چه در جنبش مطالباتی آبان ماه ۱۳۹۸ که منجر به کشتار بیش از ۱۵۰۰ نفر از اعتراض کنندگان گردید و تا به امروز نیز از طرف حکومت نسبت به کشتار شهروندان کشور هیچ پاسخی داده نشده است. اما امروز صدای رسای این جنبش, فراتر از مرز ها شنیده شده است. این صدای بلند, جمهوری اسلامی را مستاصل کرده است. شعار های این تظاهرات را که همه گرو های سنی و حتی مادران جوان همراه کودکان شان همراهی می کردند به سه زبان فارسی, آلمانی و انگلیسی بود و با نظمی بسیار خوب و بدون هیچ گونه مشکلی توسط دهه هشتادی های ایرانی ساکن برلین اداره شد, همان هایی که هم اکنون در کوچه و خیابان و میدان شهرهای ایران, با گلوله و شوک الکتریکی, باتوم و ساچمه با آن ها برخورد می شود. همان جوان هایی مثل مهسا امینی, جسم و جان مثله شده و به خون غرقه شده شان را آتش بیاران حکومت اسلامی بر کف خیابان ها جا می گذارند.همان جوانانی که سال ها است که دارند توسط نظام اسلامی به طور سیستماتیک قتل عام می شوند.اما صدای مهسا امینی همراه جبنش زن زندگی آزادی, بسیار رساتر از ابزار کشتار حکومت جمهوری اسلامی است وسرانجام, این زنان ایرانی بودند که قادر شدند که به دنیا بفهمانند که آنقدر قدرتمند اند و آنقدر قد کشیده اند تا پشت حکومت قرون وسطایی جمهوری اسلامی را بر خاک بکوبند و از آن بگذرند.
در واقع اعتراض زنان به حجاب و محدودیت های آن که نه فقط از سنت های قدیمی, بلکه ریشه در آراء مذهبی عواملی دارد که می شود آن را به طور خلاصه رصد کرد. از پرده بیرون افتادن و یا حجاب از رو کشیدن را می شود با خروج ربابه معروف به قره العین آغاز کرد که با خشونت مردانه و به طور وحشیانه ای به قتل رسید و زنان امروز جامعه ما مطالبات خود را از همان لحظه, به تقویم خود اضافه نموده اند و پیکار بی امان خود را در فراز و نشیب این کشور کهنسال به پیش برده اند. انقلاب مشروطه نیز که با اعتراضات مردم نسبت به گران شدن نان, جان گرفت و سرانجام به بزرگترین انقلاب اجتماعی فرارویید با مشارکت زنان انجام گفت. و از آن زمان, زنان توانستند با فعالیت های خود در همه عرصه های کشور نقش آفرینی کنند: چه در نقش آموزگاران, اساتید دانشگاه ها,پزشکان و بیمارستان ها و چه در کارخانه ها, با توانایی های خود, مهر و نقش خود را بر سرنوشت جاری کشور زدند. با انقلاب بهمن, حکومت اسلامی با توصل به خشونت و سرکوب و با مقدم شمردن مساله حجاب اجباری و تحمیل آن,نسبت به اخراج زنان از عرصه های مختلف اجتماعی اقدام نمودند, که از همان آغاز مورد مخالفت آنان قرا گرفت: در ۱۷ اسفند ماه ۱۳۵۷, یعنی کمتر از یک ماه بعد از انقلاب بهمن, هزاران نفر از زنان, در اعتراض به حکم ارتجاعی حجاب اجباری, به طرف نخست وزیری راهپیمایی کردند و آن را خلاف خواسته های دموکراتیک و شهروندی دانستند و اعلام انزجار نمودند و برای اولین بار شعار( مرگ بر ارتجاع, ما انقلاب نکردیم – تا به عقب برگردیم) توسط هزاران زن معترض داده شد. نباید فراموش کرد که زنان علاوه براینکه نقش فعالی در انقلاب بهمن داشتند, طی ۸ سال جنگ ویرانگری که توسط دولت وقت عراق به کشور ما تحمیل گردید, نقش بی بدیلی نیز از خود به جا گذاشتند که انکار فعالیت و نقش فردی و جمعی آنان با هیچ ترفندی امکان پذیر نمی باشد. اما بلافاصله بعد از پایان جنگ, حکومت اسلامی به تبلیغات ضد زن شدت بخشید و نسبت به سرکوب زنان اقدام نمود و اخراج آن ها را به بهانه های مختلف از جمله بد حجابی و کم حجابی و آرایش و پوشیدن لباس های رنگی, از ادارات دولتی آغاز نمود.
گشت ارشاد بهانه است, کل نظام نشانه است !
در واقع منشع شعار” گشت ارشاد بهانه است, کل نظام نشانه است”, از درون مطالبات انباشته شده ای بیرون زده است که سالیان درازی است که حکومت اسلامی حاضر نشده بود به هیچ یک از آن ها پاسخی بدهد. و با گردن کلفتی و خشونت به آن ها سخن گفته بود. امروز حکومت اسلامی مستاصل شده و تاوان آن رامی پردازد, و در روند طولانی شدن حرکت های خیابانی, مطالبات اعتراض کنندگان جامعه, تغییر ریل داده است و تمایل جامعه به امری ساختاری و گذر از جمهوری اسلامی به وضوح شنیده می شود و شعار نه به جمهوری اسلامی ,بدون اما و اگر از هر کوی و برزن و دیگر حتی از زبان دانش آموزان مدارس شنیده می شود. قتل جانگداز مهسا امینی, جامعه ما را به دو دوران پیش از مهسا و بعد از مهسا تقسیم کرده است و بی شک بازگشت به دوران پیش از قتل مهسا امینی امکان پذیر نخواهد بود و مردم کشور ما, قدم های پر هزینه و سنگینی را تا هم اکنون پرداخته اند و از طرفی حکومت نشان داده است که به کشتار ها ادامه خواهد داد, امری که مردم خشمگین ما با عزمی راسخ در خیابان های کشور به مقابله با آن برخواسته اند.
اگرچه در چند روز آغاز این جنبش, محور اعتراض ها حول قتل مهسا امینی بود, اما علت این واقعه دردناک, ریشه در نگاه فناتیک و ضد زن جمهوری اسلامی دارد که طی سال های سال به طوری سازمان یافته اقدام به سرکوب و خشونت علیه زنان انجام گرفته است, و علیرغم مخالفت های شدید و اعتراض های جامعه مدنی و اعلام اخطار های مکرر جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی نسبت به عواقب و بروز چنین اعمالی از طرف نهاد های حکومتی, خشونت های جنسیتی در شکل های مختلف بسط داده شد و به دامنهی وسیعی از نابرابریهای جنسیتی فرارویید و زنان ما امروز مبارزه با خشونت و نابرابری جنسیتی را در به هم پیوستگی خود معنی کرده و مبارزه با حجاب را هم در بخشی از ستم طبقاتی تعریف نموده و سعی در گسترش و تفهیم این تعاریف, در جهت استحکام ائتلافی فراملی در تمامی عرصههای زندگی خصوصی و اجتماعی تثبیت نمایند. بی شک از جهت همین نگاه است که قتل مهسا امینی, چون پاشیدن نفت بر آتشی بود که سال ها در زیر خاکستر پنهان مانده بود که به صدای مردم ایران تبدیل گشت و سراسر این سرزمین را در نوردید.
فرارویی بین المللی جنبش زن زندگی آزادی
جنبش زن زندگی آزادی, خشم و سرخوشی و توصیف آن بی شباهت به فرارویی اعتصابات بینالمللی زنان و سرانجام آن, تصویب روجهانی ۸ مارس نیست. این جنبش همه را غافلگیر کرد و نشان داد که تا چه اندازه جامعه به چنین حرکت بزرگ و فراملی نیازمند بود و تا چه اندازه مسولان حکومتی نسبت به آن به طور کاملا آگاهانه, بی توجهی کرده و اراده گرایانه نسبت به این تقاضای فوری زنان که دیگر به خواست عمومی زن و مرد جامعه ایرانی بدل گشته است, ایستاده و سعی به حذف آن نموده اند. مبارزات زنان جامعه ما در پی این جنبش بزرگ تاریخی, به مبارزات جهانی به طور تاریخی و عمیقی پیوند ایجاد نمود و توانست از حمایت های جهانی زنان نیز برخوردار گردد. صدای اعتراض زنان نه فقط برای رفع حجاب اجباری بلند شده است, بلکه با تداوم مبارزه خیابانی, به مبارزات فمینیستی جهانی ارزش و نیروی جدیدی اضافه نمودند و توانستند سهم خود را در شکلی از مبارزه طبقاتی در مقابله با ویرانگری ها و تبعیض حکومت های دیکتاتوری خشن و هار و مبتذل طرفدار نئولیبرالیسم تعریف جدیدی ارائه نمایند.
امروز زنان ما پیش تر از هر وقت خود را رها تر از گذشته می بینند. آن ها با مبارزه در خیابان خود را به مبارزات فمینیسم جهانی پیوند زدند. آن ها دیگر می دانند که چه کسانی در خیابان ها همراه آن ها به میدان خواهند آمد. آن ها بیشتر از همیشه خود را سازمان یافته می بینند و آمده اند تا برای احقاق حقوق خود,تصمیم های روشن تری بگیرند و در کنار مردان خود به بسیج نیرو اقدام نمایند. و به طور جدی باید گفت که آن ها خود را اعتلا داده اند, و این غیر قابل چشم پوشی است!. آن ها از شعار زن زندگی آزادی را که از دل خون و قیام بیرون زده شده و از مرز های ایران گذشته و در خیابان های شهر های جهان جاری شده است, با استقامت خود در مقابل حکومت ارتجاعی و ضد زن جمهوری اسلامی پاسداری می کنند. آن ها توانستند در بسیج نیروی همراه و قابل اعتماد در سطح جهان موفق شوند و خود را از محاصره تنهایی نجات بدهند. با تداوم هر روزی که از حرکت اعتراضی جنبش زنان ایران” زن زندگی آزادی” می گذرد, پیوند عمیق تری با مردمان شهرهای کوچک و بزرگ چه در قلمرو کشور ایران و چه در مکان های دیگر بر قرار خواهند نمود. صدای جنبش زنان ایران تا همین امروز نیز از اقیانوسها، کوهها و صحراها عبور کرده است و به بخشی از موتور محرکه عدالت خواهی و برابری طلبی و جنبش جهانی ضد تبعیض متصل گشته است. زنده باد جنبش زن زندگی آزادی.
سه شنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۱- ۴ اکتبر ۲۰۲۲