از زمان نقض آتشبس در مارس گذشته، بنا بر گزارش مقامات بهداشتی فلسطینی، دستکم ۲۴۳۶ نفر جان خود را از دست دادهاند؛ بیش از ۸۰۰ نفر از آنان کودک بودهاند. از اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز، آمار کشتهشدگان از ۵۲ هزار نفر گذشته، هزاران نفر مفقود شدهاند و میلیونها نفر از خانههایشان آوارهاند. بسیاری از اجساد هنوز زیر آوار ساختمانهای بمبارانشده مدفوناند. در این تراژدی انسانی، بیشترین قربانیان زنان و کودکاناند.
همزمان، دولتها و گروههای مسلح، یکدیگر را مسئول خشونت میدانند؛ اما در میان این جدلها، آنچه غایب است، صدای مردم است، صدای قربانیانی که نه قدرتی دارند و نه رسانهای برای روایت رنجشان.
دولت اسرائیل، در ادامه عملیات نظامی موسوم به «دیوار آهنین»، عملاً در حال بازطراحی جمعیتی و جغرافیایی غزه است. زیرساختهای خدماتی و بهداشتی تقریباً نابود شده، بیش از ۹۰٪ واحدهای مسکونی تخریب شدهاند و صدها هزار نفر بیخانمان شدهاند. سیاستهایی مانند «جابجایی داوطلبانه» بیش از آنکه راهحلی برای بحران باشند، رنگ و بوی تبعید سیستماتیک به خود گرفتهاند.
این وضعیت، دیگر صرفاً درگیری با حماس نیست. به نظر میرسد هدفی فراتر دنبال میشود: از میان برداشتن امکان زیست جمعی مستقل برای فلسطینیها در غزه. آنچه امروز با عنوان “امنیت” اجرا میشود، در عمل بازگشت به اشغال است؛ با نقشههایی برای کنترل دائم منطقه و حذف هر گونه حاکمیت محلی فلسطینی.
در این میان، منطق خشونت از هر دو سو، مردم غیرنظامی را به گروگان گرفته است. من از حماس دفاع نمیکنم؛ هیچ حملهای به غیرنظامیان، از هیچ طرف، مشروع نیست. اما آیا پاسخ به خشونت، میتواند خشونتی دهبرابر و ویرانگرتر باشد؟ آیا امنیت با ویرانی خانهها، مدارس و بیمارستانها حاصل میشود؟
صدای زنان، صدای زندگی
در میان تحلیلها و آمارها، صدای زنان گم شده است. زنانی که فرزندانشان را دفن کردهاند، در اردوگاهها آوارهاند و هر روز، نه با اسلحه، بلکه با زنده ماندن، مقاومت میکنند. مقاومت آنها در تقسیم نان، نجات آب، نگه داشتن کودکانشان و بازسازی روزمرگیست. این ایستادگی خاموش، در دل ویرانی، معنایی دیگر به شرافت و انسانبودن میدهد.
ما، چه فلسطینی، چه اسرائیلی، یا هر جای دنیا، بهعنوان زنانی که طعم ناامنی را میشناسند، میدانیم که صلح محصول جنگ نیست. صلح ساخته میشود، با عدالت، با گفتوگو، و با بهرسمیتشناختن کرامت انسانی.
امروز، نه تنها بمباران، که زبان قدرت، رسانههای جریان غالب و سکوت بخشی از افکار عمومی جهان، همگی در جهت انکار رنج مردم غزه عمل میکنند. اما ما، بهعنوان کسانی که به انسانیت باور داریم، نمیتوانیم ساکت بمانیم. فریاد صلح، حتی اگر شنیده نشود، باید بلند باشد؛ زیرا اگر سکوت کنیم، شریک جنایت خواهیم بود.
کودکی که زیر آوار جان میدهد، نه عضو گروهی نظامی است و نه تهدیدی امنیتی؛ او فقط قربانی بیصدایی و عادت جهان به جنگ است. و ما، اگر صرفاً نظارهگر بمانیم، خود را از انسانیت تهی کردهایم.
فراتر از آتشبس
غزه، امروز فقط یک بحران نیست؛ یک آزمون اخلاقی برای همه ماست. اگر هنوز به زندگی انسانها اهمیت میدهیم، باید از مطالبه آتشبس فراتر برویم. باید خواهان بازسازی غزه، پایان اشغال، بهرسمیتشناختن حقوق انسانی و حق بازگشت آوارگان باشیم.
صلح واقعی زمانی آغاز میشود که عدالت برقرار گردد. آنچه اکنون در غزه میگذرد، نه فقط مسئله فلسطین یا اسرائیل، بلکه بازتابی از وجدان جهانی ماست. یا سکوت میکنیم، یا صدای زندگی میشویم در جهانی که مرگ، زبان غالب شده است.
همدلی با مردم غزه، همدلی با انسانیت است.