فرصتی برای یک «توافق بهتر» با ایران وجود دارد. گزینه دیگر اما فروپاشی مذاکرات و حرکت به سمت یک جنگ فاجعهبار است.
برگردان بهفارسی: گودرز اقتداری
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، روز چهارشنبه در وبسایت TruthSocial[i] در حالی که تهران را به «کندکاری» در مذاکرات متهم کرد نوشت که از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، خواسته است تا به دستیابی ایالات متحده به یک توافق هستهای با ایران کمک کند. در واقع، بنبست دیپلماتیک به دلیل تاکتیکهای تأخیری ایران نیست، بلکه به دلیل بازگشت مجدد ترامپ به درخواست غنیسازی صفر است که قبلا هم از سوی مایک پمپئو و جان بولتون بدون حصول هیچ نتیجه ای امتحان شده بود. در حالی که جلب همکاری روسیه میتواند مفید باشد و گرچه مسکو نقش سازندهای در میانجیگری توافق اولیه ایران، معروف به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام JCPOA)، ایفا کرد، اما هیچ کشوری نمیتواند بر بنبست ایجاد شده توسط فانتزی غنیسازی صفر غلبه کند. تنها کنار گذاشتن این درخواست میتواند بنبست را بشکند.
خود ترامپ نیز پیش از این در دوره اول زیاست جمهوریاش این مسیر را آزموده است. در آغاز دوره اول او ادعا کرد که به دنبال توافق جدیدی با ایران است، توافقی که بقول او مستحکم تر و منافعی هم برای آمریکا داشته باشد. اما به درخواست اسراییل و توصیه بولتون، مشاور امنیت ملی وقت، و پمپئو، وزیر امور خارجه اش، به جای مذاکره از درون برجام، از آن خارج شد. او تحریمهای گسترده «فشار حداکثری» را با هدف دستیابی به دو هدف به طور همزمان اعمال کرد: از بین بردن میراث پرزیدنت اوباما و وادار کردن ایران به التماس برای توافق جدید. اما هیچکدام از این اهداف محقق نشد.

افزایش ذخیره و درصد اورانیوم غنی شده ایران پس از خروج آمریکا از برجام.
همانطور که بسیاری پیشبینی میکردند، درست خلاف آنچه بولتون و پمپئو وعده داده بودند، اتفاق افتاد: ایران برنامه هستهای خود را گسترش داده، پایبندی به برجام را کاهش داد، سطح غنیسازی را افزایش داده و دسترسی به سایتهای هستهای خود را محدود کرد. رویکرد آنها به جای هموار کردن راه برای مذاکرات جدید، در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ دو بار ایالات متحده و ایران را در آستانه جنگ قرار داد. اما این یک محاسبه اشتباه نبود بلکه بولتون و پمپئو به توصیه نزدیکانشان به دنبال توافق جدید نبودند؛ هدف آنها جنگ با ایران بود.
در طول مبارزات انتخاباتی ۲۰۲۴ خود به نظر میرسید ترامپ از آن شکست درس گرفته است، او از صحبت در مورد غنیسازی صفر اجتناب کرد و در عوض یک خط قرمز واحد ترسیم کرد: ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد. او بارها بر تمایل خود برای تبدیل ایران به یک “ملت موفق و مرفه” تأکید کرد – پیامی که تهران آن را به عنوان نشانهای مبنی بر تمایل او برای ارائه تخفیفهای عمیقتر تحریمها نسبت به اوباما یا جو بایدن تلقی کرد. علیرغم آنکه خشم عمیقی از خروج او از برجام، کمپین فشار حداکثری و ترور قاسم سلیمانی، قدرتمندترین چهره نظامی ایران در تهران وجود داشت، این امر به ترغیب ایران به تعامل مستقیم با ترامپ کمک کرد.
در هفتههای اخیر، ارواح پمپئو و بولتون بازگشتهاند تا سیاست ترامپ در قبال ایران را تحت الشعاع قرار دهند. به نظر میرسد اتهامات متحدان اسرائیل در واشنگتن مبنی بر اینکه او صرفاً در حال احیای «توافق اوباما» است، به طرز عجیبی بر او تأثیر گذاشته است. ناگهان، فانتزی غنیسازی صفر به لفاظیهای ترامپ بازگشته است – با عواقب قابل پیشبینی: مذاکرات متوقف میشوند و زمان ارزشمند از دست میرود.
مشاوران ترامپ، به اعتبار خودشان، گزینههای خلاقانهتری را بررسی کردهاند.
یک پیشنهاد – یک کنسرسیوم منطقهای برای نظارت بر برنامه هستهای ایران – پتانسیل واقعی دارد. اما در نسخه آمریکایی، هدف نهایی همچنان یکسان است: غنیسازی صفر در خاک ایران، با انتقال فعالیتهای غنیسازی به خارج از کشور. تهران هرگز این را نخواهد پذیرفت. رهبر ایران این هفته این موضوع را به وضوح روشن کرد و در توییتی نوشت: « شما چه کاره هستید که بگویید ایران غنی سازی داشته باشد یا خیر، به شما چه؟[ii]» با این حال، ایران ممکن است با مدلی موافقت کند که در آن عناصر کلیدی برنامه غنیسازی بینالمللی شوند در حالی که غنیسازی تحت نظارت دقیق در داخل ایران باقی بماند. آنچه در مورد بازگشت تیم ترامپ به نقشه راه پمپئو-بولتون گیجکنندهترین است، نه تنها سابقه اثباتشده آنها به عنوان یک عامل از بین برنده توافق، بلکه این واقعیت است که غنیسازی صفر برای جلوگیری از بمب ایران ضروری نیست. همچنین این امر رضایت اسرائیل یا متحدانش در واشنگتن را برای ترامپ به ارمغان نخواهد آورد. همانطور که در کتاب «از دست دادن یک دشمن» به تفصیل شرح دادهام، نگرانی اصلی اسرائیل هرگز به خودی خود غنیسازی نبوده، بلکه چشمانداز نزدیکی ایالات متحده و ایران است. بهبودی رابطه ایران و آمریکا میتواند خروج نظامی آمریکا از منطقه را تسهیل و تسریع کند – تغییر موازنه قدرت به گونهای که اتکای اسرائیل به حمایت نظامی، سیاسی و دیپلماتیک ایالات متحده را تهدید خواهد کرد. دو سال گذشته میزان وابستگی اسرائیل به حمایت بیدریغ ایالات متحده را تقویت کرده است.
هیچ توافق واقعبینانهای وجود ندارد که واقعاً اسرائیل را راضی کند. ترامپ باید تلاش برای خشنود کردن دولت نتانیاهو را متوقف کند و در عوض سیاست خود در قبال ایران را بر منافع ملی ایالات متحده استوار سازد. در اینجا، ترامپ فرصت بینظیری برای رسیدن به «توافق بهتر» با ارائه تخفیفهای تحریمی بسیار بلندپروازانهتر از آنچه اوباما یا بایدن در نظر داشتند، دارد. مضاف بر آن می تواند درب را برای ورود شرکتهای آمریکایی به بازار ایران باز نماید. در عوض، او میتواند امتیازات هستهای عمیقتری از تهران بگیرد و عناصر نظارت برعدم اشاعه هسته ای توافق را بدون احیای درخواست غیرقابل اجرا برای غنیسازی صفر، تقویت کند. در تحقیق جدیدی که توسط اندیشکده ما در موسسه کوئینسی، منتشر شده است[iii]، هادی کحالزاده، یک اقتصاددان ایرانی تبار، محاسبه میکند که ترامپ با «ارائه مزایای اقتصادی هدفمند به بخشهای خاص در داخل ایران به جای مجازات مردم عادی با تحریمهای فراگیر»، میتواند «فرصتهای اقتصادی برای شرکتهای آمریکایی ایجاد کند که سالانه حدود ۲۰۰،۰۰۰ شغل آمریکایی ایجاد میکند» و ۲۵ میلیارد دلار صادرات سالانه ایالات متحده، عمدتاً در حمل و نقل هوایی، کشاورزی و خودرو را تضمین نماید. کحالزاده استدلال میکند که این امر همچنین با تقویت پایگاههای سیاسی حمایتی آن در ایالات متحده و ایران، توافق جدید را پایدارتر میسازد.
گزینه دیگر، فروپاشی مذاکرات و حرکت به سمت یک جنگ فاجعهبار است. ترامپ مطمئناً میداند که چگونه ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش با حمله فاجعهبار و غیرقانونی به عراق نابود شد.
آن جنگ بخش زیادی از پایگاه سنتی جمهوریخواهان را با نومحافظهکاران و سیاست خارجی مداخلهگرایانه و سلطهجویانه آمریکا بیگانه کرد. ترامپ فرصتطلبانه از این تغییر استفاده کرد و به عنوان یکی از معدود سیاستمدارانی که مایل به هدایت و تقویت احساسات ضد جنگ رو به رشد حزب جمهوریخواه هستند، خود را از بقیه متمایز کرد که نتیجتا به او کمک کرد تا کنترل حزب را به دست گیرد.
این رأیدهندگان اکنون هسته اصلی پایگاه ترامپ را تشکیل میدهند و یک مذاکره ناموفق با ایران که منجر به جنگ شود، به گفته تاکر کارلسون، “برای ترامپ به منزله خیانتی عمیق به هوادارانش” و “پایان ریاست جمهوری او” خواهد بود[iv]. همه اینها به خاطر پیگیری بیمعنی فانتزی غنیسازی صفر بولتون و پمپئو است.
***
تریتا پارسی، متخصص روابط ایران و آمریکا، مدیر اجرایی موسسه کوئینسی برای کشورداری مسئولانه و نویسندهای برنده جایزه است.
[i] https://truthsocial.com/@realDonaldTrump/posts/114626383407680212
[ii] https://x.com/khamenei_ir/status/1930214274292470017
[iii] https://quincyinst.org/research/the-economic-dimensions-of-a-better-iran-deal/
1 Comment
ترجمه روان و شیوایی بود. گرچه بعید است ترامپ پیشنهادات عاقلانه را بپذیرد.