به نقل از کدپینک ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵
برگردان به فارسی از گودرز اقتداری
وقتی تیتر خبر «ماریا کورینا ماچادو برنده جایزه نوبل صلح شد» را دیدم، تقریباً به این پوچی خندیدم. اما این کار را نکردم، زیرا هیچ چیز خندهداری در مورد پاداش دادن به کسی که سیاستهایش این همه رنج به بار آورده است، وجود ندارد. هر کسی که بداند او نماینده چیست، میداند که هیچ چیز صلحآمیزی در سیاستهای او وجود ندارد.
اگر این چیزی است که در سال ۲۰۲۵ به عنوان «صلح» محسوب میشود، پس خود جایزه تمام ذرات اعتبار خود را از دست داده است. من ونزوئلایی-آمریکایی هستم و دقیقاً میدانم ماچادو نماینده چیست.
او چهره خندان ماشین تغییر رژیم واشنگتن، مبلغ شیک تحریمها، خصوصیسازی و مداخله خارجی در لباس دموکراسی است.
سیاستهای ماچادو غرق در خشونت است. او خواستار مداخله خارجی شده است، حتی مستقیماً از بنیامین نتانیاهو، معمار نابودی غزه، درخواست کمک به «آزادسازی» ونزوئلا با بمبهایی تحت عنوان «آزادی» کرده است. او خواستار تحریمها شده است، آن شکل خاموش جنگ که اثرات آن – همانطور که مطالعات در لنست و سایر مجلات نشان داده است – بیشتر از جنگ باعث کشته شدن مردم شده و دارو، غذا و انرژی را برای کل جمعیت قطع کرده است.
ماچادو تمام زندگی سیاسی خود را صرف ترویج تفرقه، فرسایش حاکمیت ونزوئلا و انکار حق زندگی با عزت برای مردم آن کرده است.
ماریا کورینا ماچادو واقعاً اینگونه است:
- او به رهبری کودتای ۲۰۰۲ که به طور موقت یک رئیس جمهور منتخب دموکراتیک را سرنگون کرد، کمک کرد و فرمان کارمونا را امضا کرد که قانون اساسی را پاک نموده و تمام نهادهای عمومی را یک شبه منحل کرد.
- او دست در دست واشنگتن برای توجیه تغییر رژیم کار کرد و از تریبون خود برای درخواست مداخله نظامی خارجی برای «آزادسازی» ونزوئلا از طریق زور استفاده کرد.
- او از تهدیدهای دونالد ترامپ مبنی بر حمله و استقرار نیروی دریایی او در کارائیب، نمایشی از قدرت که خطر شعلهور شدن جنگ منطقهای را به بهانه «مبارزه با قاچاق مواد مخدر» به همراه دارد، استقبال کرد. در حالی که ترامپ کشتیهای جنگی میفرستاد و داراییها را مسدود میکرد، ماچادو آماده بود تا به عنوان نماینده محلی او خدمت کند و قول میداد که حاکمیت ونزوئلا را در سینی نقرهای به دست آورد.
- او برای تحریمهای ایالات متحده که اقتصاد را خفه میکرد، تلاش کرد، در حالی که دقیقاً میدانست چه کسی هزینه آن را خواهد پرداخت: فقرا، بیماران، طبقه کارگر.
- او به ایجاد به اصطلاح «دولت موقت» کمک کرد، یک نمایش عروسکی مورد حمایت واشنگتن که توسط یک «رئیس جمهور» خودخوانده اداره میشد و منابع ونزوئلا را در خارج از کشور غارت میکرد در حالی که کودکان در داخل گرسنه بودند.
- او قول میدهد که سفارت ونزوئلا در اورشلیم را بازگشایی کند و آشکارا خود را با همان دولت آپارتایدی که بیمارستانها را بمباران میکند و آن را دفاع از خود مینامد، همسو سازد.
- اکنون او میخواهد نفت، آب و زیرساختهای کشور را به شرکتهای خصوصی واگذار کند. این همان دستورالعملی است که آمریکای لاتین را در دهه ۱۹۹۰ به آزمایشگاه فلاکتبار نئولیبرالیسم تبدیل کرد.
ماچادو همچنین یکی از معماران سیاسی «لا سالیدا»، کمپین مخالفان در سال ۲۰۱۴ بود که خواستار تشدید اعتراضات، از جمله تاکتیکهای گواریمبا، شد. آن اعتراضات، آنطور که مطبوعات خارجی ادعا میکردند، «اعتراضات مسالمتآمیز» نبودند؛ بلکه موانع سازماندهیشدهای بودند که برای فلج کردن کشور و سقوط دولت طراحی شده بودند. خیابانها با زبالههای سوزان و سیم خاردار مسدود شدند، اتوبوسهای حامل کارگران به آتش کشیده شدند و افرادی که مظنون به چاویستا بودن بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و یا کشته شدند. حتی آمبولانسها و پزشکان نیز مورد حمله قرار گرفتند. برخی از تیپهای پزشکی کوبایی که برای کمک آمده بودند تقریباً زنده زنده در آتش سوختند. ساختمانهای عمومی، کامیونهای غذا و مدارس ویران شدند. تمام محلهها در حالی که رهبران مخالفان مانند ماچادو از حاشیه تشویق میکردند و آن را «مقاومت» مینامیدند، گروگان ترس بودند.

اورلاندو فیگوئرا، در جریان گواریمباس ۲۰۱۷، موج ناآرامیهای خشونتآمیز به رهبری راست افراطی ونزوئلا در خیابانهای کاراکاس، به قتل رسید.
او «اقدام قاطع» ترامپ علیه آنچه که او «اقدام مجرمانه» مینامد را ستایش میکند و خود را همسو با همان مردی که کودکان مهاجر را در قفس نگه میدارد و خانوادهها را زیر نظر اداره پلیس مرزی از هم میپاشد معرفی میکند، در حالی که مادران ونزوئلایی به دنبال فرزندانشان هستند که توسط سیاستهای مهاجرتی ایالات متحده ناپدید شدهاند.
ماچادو نماد صلح یا پیشرفت نیست. او بخشی از یک اتحاد جهانی بین فاشیسم، صهیونیسم و نئولیبرالیسم است، محوری که سلطه را به زبان دموکراسی و صلح توجیه میکند. در ونزوئلا، این اتحاد به معنای کودتا، تحریم و خصوصیسازی بوده است. در غزه، به معنای نسلکشی و محو یک ملت است. ایدئولوژی یکسان است: اعتقاد به اینکه برخی از جانها یکبار مصرف هستند، حاکمیت قابل مذاکره است و خشونت را میتوان به عنوان نظم فروخت و ستایش کرد.
اگر هنری کیسینجر میتواند جایزه صلح را ببرد، چرا ماریا کورینا ماچادو نتواند؟ شاید سال آینده یکی را به بنیاد بشردوستانه غزه به خاطر «شفقت در زیر اشغال» بدهند.
هر بار که این جایزه به معمار خشونتی که در لباس دیپلماسی پنهان شده اهدا میشود، کمیته صلح نوبل به صورت کسانی که واقعاً برای صلح میجنگند، پزشکان فلسطینی که اجساد را از زیر آوار بیرون میکشند، روزنامهنگارانی که جان خود را در غزه به خطر میاندازند تا حقیقت را مستند کنند و امدادگران ناوگان سومود که برای شکستن محاصره و رساندن کمک به کودکان گرسنه در غزه، با شجاعت و اعتقاد راسخ، حرکت میکنند، تف میاندازد!

ناوگان سومود، یک ماموریت غیرنظامی که برای شکستن محاصره غزه و رساندن کمکهای بشردوستانه در حال حرکت است. شجاعتی که واقعاً شایسته جایزه صلح است.
اما صلح واقعی در اتاقهای هیئت مدیره قابل مذاکره نیست و یا روی صحنه اعطا نمیشود. صلح واقعی توسط زنانی که در طول محاصره شبکههای غذایی را سازماندهی میکنند، توسط جوامع بومی که از استخراج رودخانهها جلوگیری میکنند، توسط کارگرانی که از گرسنگی کشیدن برای اطاعت خودداری میکنند، توسط مادران ونزوئلایی که برای مطالبه بازگشت کودکانی که تحت سیاستهای مهاجرتی و پلیس مرزی ایالات متحده دستگیر شدهاند بسیج میشوند و توسط ملتهایی که حاکمیت را بر بردگی ترجیح میدهند، ساخته میشود. این صلحی است که ونزوئلا، کوبا، فلسطین و هر ملتی از جنوب جهان شایسته آن هستند.
به کمیته نوبل بگویید: جایزه صلح متعلق به روزنامهنگاران غزه است، نه ماریا کورینا ماچادو!




