Hypatia(355-415م ).
نبرد مکتب و دین؛ قتل زنی فیلسوف.
ای داد و بیداد!
۱۶۱۰ سال پیش؛
در سال ۴۱۵ مسیحی،
گرچه پیش از آغاز قرون وسطا،
شهید:
خانم هیپاتیا اسکندری،
زنی دانشمند و فیلسوف،
مسئول مکتب نو افلاتونی را،
در بندر اسکندریه مصر؛
آنزمان هنوز مستعمره دولت روم،
در یکی از بحث های میدانی خیابانی،
ربوده و در کلیسای شهر،
لخت و سپس سوزاندن.
اتهامش تبلیغ علم و نجوم و فلسفه بود؛
و جرمش:
فلسفه پانته ایستی یا طبیعت خدایی؛
که کلیسا آنرا سحر و جادو و شیطان پرستی
میدانست.
به این دلیل مردان مقدس ریشو،
آن دختر باسواد، سرکش و آگاه را،
ربوده و در کلیسا،
قصابی و لینچ نمودند.
برای آشنایی با بیوگرافی خانم هیپاتیا اسکندری، زنی فیلسوف دردوره فرهنگ هلنی(قرون ۶-۴ میلادی)، نیاز به آشنایی با مکتب نوافلاطونی، و آشنایی با نقش زنان فیلسوف در تاریخ یونان و روم باستان است.
نوافلاتونی ها آخرین جریان فلسفی، مخلوطی بود از سیستمهای فکری دوره باستان، با عرفان غربی، و شناخت معنوی عرفان شرقی، و افکار مسیحی فلوطین. این مکتب ترکیبی بود از ایدههای افلاطون و ایده آلیسم و توهمات شرقی، که روی فلسفه عربی و اروپایی در قرون وسطا تاثیرات مهمی گذاشت. در دوره التقاطی و نوگرایی دینی، نمایندگان آن: آمون سقا، فلوطین، پروکلس، جامبلیخ، و پورفیری، بودند. فلسفه پانته ایستی طبیعت خدایی نوافلاطونی انسان را، در کنار واسطه های بیشمار، میان خدا و جهان قرار میداد، و میگفت هدف انسان باید کوشش در راه آزادی روح از طریق عرفان باشد. آنها باور به دوئالیسم و ثنویت؛ یعنی رهایی روح از جسم داشتند، تا انسان بتواند به مقام الهی ارتقاء یابد.
قضاوت پیرامون زنان فیلسوف در عهد باستان به ۲ دلیل مشکل است. در شهر-دولت ها و در مستعمره های یونان، آداب و رسوم و قوانین مختلفی وجود داشت؛ گرچه مقام و حرمت زن به هر شکل پایین تر از مرد بود. ولی جنبش فمنیستی قرن بیست مدعی است که بعضی از آثار مردها را زنان یا همسران و خواهران مردان فیلسوف نوشته اند! یقینن میان خواهران مذهبی، زنان سالن های فرهنگی و حرم سراها، زنان دربار، زنان شوهردار، زنان برده و کنیز، زنان فاحشه و تن فروش، فیلسوفان و متفکرانی وجود داشته؛ ولی سند و مدرک و آثار معتبری از آنان بجا نمانده . در مکتب فیثاغورثی ها نخستین بار زنان در محافلی گرد آمدند مانند تئون همسر خود فیثاغورث، و آسپازیا همسر پریکلس. پلوراخ در گزارشی مدعی است که شخصن با محفل سقراطی زنان در تماس بوده، و مورد پریکسونه، مادر افلاطون ادعا شده که او حداقل نویسنده ۲ مقاله فلسفی بوده. یا اینکه در و دروازه باغ آکادمی و آموزشگاه اپیکور به روی زنان و مردان از طبقات و اقشار گوناگون همیشه باز بوده. هیپاتیا در دوره هلنی مشهورترین زن یک گروه فلسفی بوده. خانم آسکیپیگون اهل آتن که شاگرد هیپاتیا بود، نیز عضو این گروه بوده. هم چنین مکرینا اهل منداره و خواهر معلم کلیسا یعنی پاسیلیوس.
زنان موانع زیادی برای ورود به امکانات فرهنگی و روشنفکری داشتند و ورود شان به برج عاج مردان اغلب وابسته به شرایط طبقاتی و آداب و رسوم و قوانین محیط و جوامع اطرافشان داشت که در سده های میانه در هزار سال بعد قدری بهتر شد و بعضی ها اجازه یافتند در مدارس مذهبی کلیسایی در حوزه های عرفان و تعلیم و تربیت و شعر و شاعری فعالیت نمایند. زنان یونان و روم باستان ولی دارای آزادی و عزت و احترام بیشتری از قرون وسطای مسیحی داشتند. در شهر اسکندریه مصر که محل تولد و ترور هیپاتیا بود، ۳ قرن پیش از میلاد حاکم یا فرمانداری بنام پتولما، کتابخانه ای با رقم نیم میلیون کتاب افتتاح کرد که گویا به اکثر نقاط جهان متمدن آنزمان کتاب میفرستاد و یا از کتب گوناگون المثنی و کپی میگرفت. این کتابخانه غنی بارها توسط مهاجمین و یا ارتجاعیون محلی به آتش کشیده شد تا اینکه سرانجام در سال ۶۴۳ میلادی توسط عمر خلیفه نالوطی مسلمین به آتش کشیده شد و نابود گردید.
اشاره میشود که هیپاتیا اسکندری چنان در شهر مشهور بود که اگر روی پاکت نامه ای نوشته میشد “زن فیلسوف”، نامه بدستش میرسید. او میگفت: جهان بشکل ناتمام، تصویری از جهان واقعی است، فیلسوفان باید سعی کنند آنرا بشناسند و بفهمند. هیپاتیا دارای مواضع نوافلاطونی بود که از آن در فلسفه طبیعی، نجوم، و ریاضیات استفاده می نمود. غیر از عنوان ۳ کتاب تفسیر و کمنتار در باره رشته های جبر و نجوم و ریاضیات، اثری جدی از او بجا نمانده. از دوست مسیحی وی؛ سینوس کیرنه که اسقف مشهوری بود، ۷ نامه خطاب به معلمش یعنی هیپاتیا بجا مانده. گرچه در آنزمان یعنی بعد از سال ۳۹۰ میلادی مسیحیان در شهر اتوریته داشتند، ولی جامعه مدام دستخوش حوادث سیاسی و مذهبی بود، خصوصن از زمان روی کار آمدن کیریل در سال ۴۱۲ میلادی که مردم مذهبی عوام را علیه یهودیان، نوافلاطونی ها، و سکولارها تحریک میکرد تا عبادتگاه ها و محافل تجمع آنها را به آتش بکشند. آنها هزاران یهودی را نیز از شهر اخراج نمودند. برای باند اسقف کیریل، زنی تحصیل کرده و روشنگر مانند هیپاتیا، نشان این جهانی بودن و شیطان شدن بشمار می آمد. کیریل بعد از ترور و سوزاندن هیپاتیا، از طرف واتیکان و پاپ، ارتقاء مقام داده شد و لقب پدر مقدس و پدر روحانی گرفت.




