گفته میشود بین همه هنرها، ادبیات است که به ما میآموزد دنیای درونی هر فرد چقدر شگفتانگیز و پیچیده است و انسانها چهمقدار باهم متفاوتند. ودرک درونیات و تجربیات انسانی چه اندازه عمیق است و آموزنده. ادبیات این قدرت را هم دارد که ما را از تعصبات و حماقتهای بشری دور کند. ماهیت ادبیات بر آزادی، نقد و پرسشگریست. به قول توماس مان^، «هنرمندِ خدمتگزارِ حقیقت و آزادی نمیتواند روحش را به شیطان بفروشد، چراکه با امر محال سر و کار ندارد و سوژه و موضوعش را از واقعیت و اجتماعش میگیرد تا جهان یا واقعیتی دیگر بیافریند…»
ادبیات گفتوگوی یکطرفه نیست. آن که واقعیت را میبیند و به آن حساسیت نشان میدهد؛ همین درنگ، جایی از ذهنش را اشغال میکند تا در لحظه خَلق، یکباره به مثابه مهمان ناخواندهای در ضیافتِ نویسنده حضور رساند، خود را اعلام کند. براستی همین حضورهای ناخودآگاهند که هسته اصلی و نخستین آثار ادبی را شکل میدهند و بیشتر به نگرش، بهیادماندهها و تربیت ذهن نویسنده بر میگردد…
رومن گاری^^ داستانی دارد… یکی از بازماندگان اردوگاه مرگ نازیها درزمان اسارتاش هر شب خواب پایتخت شهری را میبیند و آرزو دارد روزی در آزادی آنجا زندگی کند…
سرانجام به آرزویاش میرسد…
روزی یکی از دوستانِ اسرایِ اردوگاه را میبیند. او «گلوکمن» نام دارد. هیچ وقت آدم خیلی باهوشی به حساب نمیآمده اما رفتاری میکند که او را به شگفتی وامیدارد… مرد به «گلوکمن» میگوید پانزده سال است که جنگ تمام شده و حالا ما قدرت انتخاب داریم… «گلوکمن» درجواب همهی این حرفها بیهوده میپندارد و میگوید: «این کلک خود نازیهاست…» و چنان با اعتقاد میگوید که دوستاش به شک میافتد… به هر حال در مغازه خیاطی خودش به همقطار سابقش کار و پناه میدهد. آرام آرام «گلوکمن» به زندگی در مغازه دوستش خو میگیرد و شش ماهی میگذرد… یک شب مرد میبیند «گلوکمن» مقداری غذا در سبدی گذاشته و پنهانی به جایی میبرد… آخر داستان معلوم میشود که غیر از این دو، شکنجهگران مشهور اردوگاه هم به آن پایتخت گریختهاند… شکنجهگرانی که همه ناخنهای «گلوکمن» را شخصا کشیدهاند و او را شکنجه کردهاند…
موضوع این است که «گلوکمن» باوری خدشهناپذیر به برتری و سروری نازیها پیدا کرده!… وقتی «بازماندهیاردوگاه» همان مرد خیاط، از او میپرسد که چرا از شکنجهگرِ خودش نگهداری میکند؟… جواب «گلوکمن» اینست: او قول داده دفعه بعد به او سخت نگیرد…!
فاخته هم علیرغم «کوکو»ی هرشباش، تخم خود را در آشیانهٔ پرندگان دیگر میگذارد تا پرندهٔ صاحب لانه، جوجه را بزرگ کند!…
پانوشت:
^. توماس مان Thomas Mann زاده ۶ ژوئن ۱۸۷۵ در لوبک – درگذشته ۱۲ اوت ۱۹۵۵ در زوریخ نویسنده آلمانی بود که در سال ۱۹۲۹ برنده جایزه نوبل ادبیات شد…
^^. رومن گاری Romain Gary زاده ۸ مه ۱۹۱۴ – درگذشته ۲ دسامبر ۱۹۸۰ با نام اصلی رومن کاتسِف نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود…
امرداد۱۴۰۲پهلوان
@apahlavan