چشم دختران
پای دیوار
کنارِ در
غوغا ست
خشم و درد
گلوی شب را میفشارد
زنان میخروشند
پای میکوبند
و گیسوی خود را
به باد میدهند
پای دیوار
اندوه
بیداد میکند
نور چشم پدر
به یکباره
خاموش میشود
مادران
به ستارگان دنبالهدار
که چون آرزوهای جوان
در دل شب گم میشوند
خیره مانده
فریاد میکشند
پشت دیوار
کنار در
غوغایی ست
بر خاک تشنه،
زندگی میروید
وقتی که
از چشمان ما
اشک ستارگانِ خاموش
سرازیر میشود
دست مرا بگیر
بگذار
گلولههای چشم دختران را در چشم خود
احساس کنیم
پشت دیوار
از آواز قناری دربند
میلرزد، میشکند
خشم و درد
غوغا میکند
دستان پر انتظار مرا بگیر
که بی تو
دری گشوده نمیشود