بنویس
من عربم؛
شمارهام ۵٠٠٠٠
هشت فرزند دارم
و تابستان نهمیناش را خواهم داشت.
خشمگینی؟
بنویس
من عربم؛
با رفیقان کارگرم، سنگ میتراشم،
صخرهها را میفشارم
تا گردهای نان به دست آورم،
و کتابی
برای هشت فرزندم.
اما ترحم نمیخواهم
و پیشِ شما سر خم نمیکنم.
خشمگینی؟
بنویس
من عربم؛
نامیام در بیعنوانی،
و ثابت قدمی، در جهانی پرآشوب
ریشههایام در اعماق است
و آن سوی اعصار؛
آن سوی زمان.
من فرزندِ گاوآهنام،
از تبارِ فروتنِ دهقان.
در کلبه ای زندگی می کنم
از ساقه و نی
رنگِ موهایم، سیاهِ براق
رنگِ چشم هایام، قهوهای
عقالِ (عگال)عربیام دستهای متجاوز را میخراشد
و غذای محبوب من آویشن است و روغن زیتون
و لطفا بالاتر از همه بنویس
از هیچ کس نفرتی ندارم،
و مال کسی را نمی دزدم،
اما هنگامی که از گرسنگی جانام به لب میآید
گوشتِ تنِ غارتگرانام را می خورم
حذر کن،
حذر کن از گرسنگیام
و خشمام