وقتی قرار بر توجیه باشد، میتوان با سفسطه شب را روز وروز را شب نشان داد .تجربۀ این سالها به ما اموخته که جمهوری اسلامی بنا ندارد از هیچ رخدادی درسی بیاموزرد .او همیشه و در هر حال خود را پیروز میدان معرفی خواهد کرد. این بار هم علیرغم تمام ترفندها وبازیهای سیاسی مبتذل چون نتوانست به هدف خود دست یابد، دوباره بهجای درسآموزی مثل همیشه به توجیه شکست خود مشغول است و سعی میکند عدم مشارکت مردم را در انتخابات عادی و طبیعی جلو ه داده و برای توجیه شکست خود مردم را ارجاع میدهد به نتایج انتخابات کشورهای غربی؛ و عدم مشارکت آنان را با اعتراض مردم ایران به انتخابات مهندسی شده یکسان نشان دهد. اما آیا ماهیت و ریشۀ عدم مشارکت مردم در انتخابات در غرب با تحریم انتخابات در ایران یکی است؟
جریانات سیاسی و نظریهپردازهای مختلف، چه از جناح چپ و چه لیبرال، بر مبنای تحقیقات گسترده، علت بیمیلی بیشتر مردم در انتخابات اروپا را بیتفاوتی به امرسیاسی میدانند. ریشۀ این بیتفاوتی داستان پر دامنهای است که اینجا جای بحث ان نیست. برای شناختن علت بیتفاوتی مردم در غرب به این امور، منابع و اطلاعات زیادی برای مراجعه وجود دارند. بحث امروز این نوشته، به علت عدم مشارکت مردم ایران در انتخابات برمیگردد.
آیا عدم مشاکت مردم درایران را میتوان ذیل بیتفاوتی تحلیل کرد وتوضیح داد؟
در جامعهایی که حکومت در تمام امور خصوصی و عمومی آن دخالت دارد، در جامعهای که به قول سعید مدنی ما با یک جامعۀجنبشی طرف هستیم وهر روز یک اتفاق تازه میافتد میتوان از بیتفاوتی مردم به سرنوشت خویش سخن گفت؟
یکی از دامهای استدلالی که جمهوری اسلامی از آن به فور استفاده میکند، یکسانانگاری است .بدین معنا که چون دوموضوع از نظری شکلی همسان هستند، پس ماهیت آنها نیز یکی است. در انتخابات اخیر هم سعی می کند از این دام برای گمراه کردن هوادران خود استفاده کند. چون در غرب آمار حضور مردم در انتخابات پایین است، پس عدم مشارکت مردم در انتخابات (در ایران هم) هم طبیعی و عادی است.
عدم شرکت و تحریم انتخابات در ایران یک کنش اجتماعی فعال و مدنی بود و مردم اگاهانه و با هدف مشخص به پای صندوق رای نرفتند؛ و این کنش اجتماعی هیچ ربطی با بیتفاوتی مردم غرب به انتخابات ندارد. این دو زمینه های اجتماعی مختلفی دارند و ربط این دو به هم یک حقه و کلک سیاسی است.