با انتخابات ریاست جمهوری در ایران و پیروزی مسعود پزشکیان نامزد اصلاح طلبان، جهان با رخداد نوینی روبرو شد که نوید تغییرات مثبت در رویکردهای جمهوری اسلامی را میداد. مردم ایران نیز مسرور از پیروزی کاندیدای مورد حمایت خود بودند، چون با پیروزی مسعود پزشکیان از کابوس روی کارآمدن افراطیون جبهه پایداری رهانیده شدند. به عبارتی می توان گفت: انتخابات تیر ۱۴۰۳ بیشتر از دوره های قبلی انتخابات شور و شعف تحلیل رفته را به رگ و پی جامعه بازگرداند؛ جامعه به تغییر امیدوار گشت؛ تغییری هرچند جزئی و حتا با امکان ناپایداری.
مراسم رسمی انتخاب پزشکیان که از تنفیذ ایشان آغاز شد، باید با مراسم تحلیف ایشان تکمیل میشد؛ این مراسم که با حضور روسای بلندمرتبه کشورها، نمایندگان دولت ها و هیئتهای اعزامی برخی دول برگزار شد. همه چیز ظاهراً به شکل رسمی و بی نقص! اما کوتاه زمانی بعد در ساعات اولیه بامداد دهم مردادماه ۱۴۰۳، اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس که یکی از مهمترین مدعوین مراسم تحلیف بود، در تهران، هدف یک حمله تروریستی قرار گرفته و کشته شد. هرچند جزئیات این حادثه تروریستی هنوز روشن نیست و تاکنون هیچ کشوری مسئولیت آن را به عهده نگرفته، اما ایران و تقریباًٰ جهان انگشت اتهام خود را به سوی دولت اسرائیل نشانه رفته است؛ تنها کشوری که سابقه عملیات تروریستی در بزنگاه های حساس نسبت به ایران را در پرونده دارد! و اینک در آستانه امکان توافق مجدد ایران و آمریکا ترور اسماعیل هنیه در روز تحلیف رئیس جمهور جدید دور از انتظار نیست که اسرائیل و نتانیاهو که می پندارند، از بقا و آرامش در ایران سودی نمی برند تروری دیگر را برنامه ریزی کرده باشند. فارغ از همه رویکردهای تا کنونی اسرائیل، تلاقی این ترور با تحلیف رئیس جمهوری اصلاحطلب ایران، بار دیگر نشان داد، هرگاه جمهوری اسلامی درصدد برمیآید تا روابط دیپلماتیک با جهان را بهبود ببخشد، بلافاصله اسرائیل با ترفندهای مختلف وضعیتی را ایجاد می کند، تا اگر نمی تواند این روند را به طور کلی ببندد، حداقل آن را کُند کند.
نتانیاهو با ترور اسماعیل هنیه مهمان جمهوری اسلامی در تهران دو هدف را نشانه گذاری کرده بود. نخست به قتل رساندن بالاترین مقام سیاسی حماس به امید تاثیر منفی بر مقاومت حماس در غزه؛ و دوم به چالش کشیدن توانایی امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران.
و در نهایت، اسرائیل با این ترور یک پیام برای پزشکیان فرستاد؛ که به هر شکل مانع برقراری روابط عادی ایران و آمریکا خواهد شد آنهمح در شرایطی که مسعود پزشکیان مبتنی بر اصلاحاتی در داخل و قوام بخشیدن به چهارچوب حقوق شهروندان، در جهت رفع تحریمها به سوی گسترش روابط خارجی با آمریکا حرکت کند.از ان نوع سنگ اندازیها که اسرائیل همواره در زمینه هر نوع تفاهم بین جمهوری اسلامی و غرب کرده و بارها به لطائف الحیل آمریکا را به جنگ علیه ایران تشویق کرده است.
از سوی دیگر، ساده لوحی است که باور کنیم، ترور رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران صرفا توسط تروریسم دولتی اسرائیل، بدون حمایت یا حداقل اطلاع دولت آمریکا اتفاق افتاده باشد. این موضوعی است که بسیاری از تحلیلگران مسائل راهبردی نیز به آن اشاره داشته اند. به این ترتیب نمی توان شک کرد، که دولت آمریکا نیز شریک جرم نتانیاهو در این جنایت است! بویژه که این اقدام تروریستی بعد از بازگشت نتانیاهو از واشنگتن اتفاق افتاد. برخی مفسران و تحلیلگران عنوان کردهاند، چون اسرائیل ترور مزبور را گردن نگرفته است، نمیشود انگشت اتهام را به سویش نشان گرفت، اما به مصداق «آفتاب آمد دلیل آفتاب» خبر روزنامه اسرائیلی «مکومیت» نقش دولت نتانیاهو را در ترور اسماعیل هنیه را برملا می کند.
پرسش های دیگری هم مطرح هست مثلاً اینکه هدف اسرائیل از ترور اسماعیل هنیه در تهران جز دو مورد بالا چه می تواند باشد؟ آیا هدف راه اندازی یک جنگ منطقه ای با هدف کشاندن ایران به جنگی همهجانبه، که میتواند بهانهی خوبی برای از بین بردن زیرساختهای جمهوری اسلامی باشد، نیست؟
حتا اگر کشاندن ایران به یک جنگ همهجانبه از آرزوهای محال نتانیاهو باشد، تردیدی نیست که دولت نتانیاهو نظیر سلف خود دست از تحریکات بر علیه ایران نخواهد کشید. جدای از دلائل آمده در بالا می توان مشخصا به سرخوردگی نتانیاهو از شکست در مقابله با حماس و واکنش غیرمنتظره ایران در حمله به درون خاک اسرائیل پس از حمله به ساختمان کنسولگری اشاره کرد. واقعیت آن است که اجرای عملیات وعده صادق ایران علیه اراضی اشغالی، تا حد زیادی معادله بازدارندگی در سطح منطقه را به نفع ایران و محور مقاومت تغییر داد. از این رو، هیچ بعید نیست که اسرائیل با اقدام تروریستی اخیر خود به نوعی سعی نموده، تا بار دیگر معادلات بازدارندگی مطلوب خود را در سطح منطقه برقرار کند. موضوعی که البته با توجه به پاسخ های احتمالی ایران و محور مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی، بازگشت به نقطه مطلوب نتانیاهو را بیش از آنکه واقعی به نظر برساند، یک توهم و خیال پوچ می نمایاند.
برخی را گمان بر این است که بهدلایل متعددی، زمان برای واکنش نظامی علیه اسرائیل مناسب نیست، و جمهوری اسلامی را از افتادن در تلهی تلآویو برحذر میدارند، و صرفا توسل به راهحلهایی غیرنظامی را توصیه میکنند، تا آسیب کمتری به منافع ایران وارد آید. امیدوارم جمهوری اسلامی چنان مدبرانه بحران را مدیریت کند، تا به کشیدن پای ایران به جنگ منجر نشود، ولی در عین حال این گونه حملات به داخل خاک یک کشور را نیز نمی توان بی پاسخ گذاشت. چون نه صرفا برای انتقام از اسرائیل، بلکه در راستای مقابله با گردنکشیهای نیروهای بیگانه است. از آنجا که شرایط امروز منطقه خاورمیانه بسیار پیچیده است، حمله نظامی ایران به اسرائیل در این برهه می تواند برای ایران و کشورهای منطقه پیامدهای ناگواری داشته باشد. از سوی دیگر هم پاسخ ندادن ایران، تصور ضعف توان بازدارندگی جمهوری اسلامی تلقی می شود. پس پرهیز از شتابزدگی باعث میشود، تا توامان به راهحلهای کوتاهمدت و راهحلهای بلندمدت دیگری هم که وجود دارد، اندیشید.
معتقدم برای پاسخ به اقدام تروریستی اسرائیل نباید عجله کرد، چون شتاب در پاسخ، همان اقدامی است که اسراییل منتظر آن است. دستپاچگی و شتابزدهگی در تلافی کور به این ترور می تواند تکمیل کننده پازل نتانیاهو باشد. بنابراین اصول حکم می کنند، و صبر استراتژیک اقتضا می کند، که مقامات جمهوری اسلامی، با پرهیز از هرگونه هیجانات سیاسی بر طبل تلافی سریع جنگ نکوبند.
مهرزاد وطن آبادی