karl kautsky 1854-1937
آرام بختیاری
کائوتسکی مرتد رنگات؛ تئوریسین سوسیال دمکراسی. کارل کائوتسکی اتریشی(۱۹۳۷-۱۸۵۴م)، نظریه پرداز و مبلغ برجسته مارکسیست و انترناسیونال
دوم را لنین «مرتد» یا رنگات در مارکسیسم نامید. وی در سن ۵۰ سالگی مخالف و منتقد: مارکسیسم، بلشویسم، و لنین شد. او در سال ۱۸۸۵ در لندن همکار انگلس و مفسر برجسته مارکسیسم گردید. وی پیش از مارکسیست شدن، زیر تاثیر: روشنگری بورژوایی قرن ۱۸ اروپا، فلسفه فویرباخ، و تئوری تکامل داروین، اسپنسر و مالتوس بود. کائوتسکی در جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ مبلغ تئوری صلح طبقاتی و بعد از انقلاب اکتیر روسیه، به جانبداری از «دمکراسی محض» از مارکسیسم جدا، و خالق آثار ضد کمونیستی بیشماری گردید و سرانجام به مخالف خشمگین انقلاب اکتبر و شوروی سابق تبدیل شد. با این وجود لنین میگفت: او فهمید که چگونه مورخ دقیق تاریخ باشد، آثارش در آینده در خدمت پرولتاریا خواهند بود.مطالعات کائوتسکی درباره انقلاب فرانسه موجب شد که وی به شناخت قانونمندی جامعه و عبور از نظام فئودالی به سیستم کاپیتالیستی برسد. مارکسیست شدن او مانند برنشتاین از سال ۱۸۸۰ میلادی بدلیل تاثیر کتاب «آنتی دورینگ» انگلس، و مطالعه نقد آثار روانشناسانه و جامعه شناسانه دیگران
بود. کائوتسکی در زمان سردبیری مجله مهم سوسیالیستی «عصرنو» متوجه شد که مارکسیسم یک علم است که جویای شناخت و تغییر در جامعه و جهان میباشد. مقاله ای در باره کتاب «سرمایه» و کتاب «فقر فلسفع» مارکس موجب شدند که او با نظریه جریان تولید کاپیتالیستی آشنا گردد. وی بعداز مرگ انگلس مفسر و معلم مارکسیسم شد. کائوتسکی نه تنها در اتریش و آلمان بلکه در گردهم آیی انترناسیونال دوم مشهور شد. لنین او را حامی مهم مارکسیسم میدانست. وی حدود ۴۰ سال مبلغ کوشای مارکسیسم، و حدود ۲۴ سال «مرتد» و مخالف وضد کمونیست بود.
کائوتسکی میگفت از دمکراسی باید با چنگ و دندان دفاع کرد. به این دلیل او منکر نظریه بلشویکی انقلاب بود. وی بر این باور بود که شرایط انقلاب اکتبر در روسیه مهیا نبود و سوسیالیسم از طریق دمکراسی «محض» عملی نشد بلکه از طریق دیکتاتوری و کودتا. تزلزل و شک بعدی کائوتسکی در مارکسیسم موجب نقد: لنین، روزا لوکزمبورگ، و فرانس مهرینگ به او گردید. لنین در کتاب «انقلاب پرولتری و ارتداد کائوتسکی» میگفت: وی باعث اختلاف و اغتشاش میان مارکسیسم انقلابی و اپورتونیسم گردید. دلیل پیوستن کائوتسکی به جریان «مرکز گرایی» و سوسیال رفرمیسم، نظریه «اولترا امپریالیسم» وی بود؛ که میگفت: مبارزه برای صلح همراه مبارزه طبقاتی در شرایط صلح!
مارکسیست ها مدعی شدند که دیالکتیک ماتریالیستی کائوتسکی اصلا علم فلسفی نبود و نظریه ماتریالیسم تاریخی او از اوایل قرن بیست زیر تاثیر مکتب پوزیویتیسم قرار داشت. او ولی موفق شد حین مارکسیست شدن در پایان قرن ۱۹ از تئوری تکامل داروین فاصله بگیرد. در بعضی از آثار کائوتسکی به نظریه: دولت و انقلاب و تئوری مبارزه طبقاتی در عصر امپریالیسم اشاره میشود. لنین در این مورد گفته بود؛ این نظریه راه بسوی کسب قدرت سیاسی و بهترین اثر کائوتسکی علیه اپورتونیسم بود. در بعضی از آثار وی طرح مدرن سوسیالیسم بیان شده. او میان افکار سوسیالیستهای پیشین و سوسیالیسم علمی مارکس تشابهات و اختلافاتی را کشف کرد. کائوتسکی در آثارش پیش از «رنگات و ارتداد» حامی نظریه های گوناگون مارکسیستی همچون: مبارزه طبقاتی، شناخت قانونمندی اجتماعی، نقش مهم شرایط اقتصادی و زیربنایی، وجود روابط دیالکتیکی در مبارزه، عبور از نظام بورژوایی به سوسیالیسم، و ضرورت وحدت سوسیالیسم علمی با جنبش کارگری بود. لنین میگفت نظرات کائوتسکی اغلب فاقد روح انقلاب لازم بود.
کائوتسکی در کتاب مهم خود «تئوری ماتریالیسم تاریخی»، تسلیم ایدئولوژی بورژوایی شده بود. او مدعی بود که میتوان مارکسیسم را از طریق افکار فلسفی بورژوایی تکمیل نمود و ماتریالیسم تاریخی نیاز به فلسفه ماتریالیستی ندارد بلکه باید بر اساس متد و روش ماتریالیسم دیالکتیکی باشد. این نظر
او بعدها اساس رویزیونیسم مدرن شد؛ که کائوتسکی آنرا «سوسیالیسم دمکراتیک یا راه سوم» می نامید.
کائوتسکی در شهر پراگ بدنیا آمد، در شهر وین زیست، و با روی کار آمدن فاشیسم به هلند فرار کرد و در شهر آمستردام درگذشت، ولی همسرش اسیر نازیها شد و در اردوگاههای فاشیسم بقتل رسید. پدر او نقاش تئاتر و مادرش هنرپیشه و نویسنده بود. او در دانشگاه به تحصیل رشته های تاریخ، فلسفه، حقوق، و اقتصاد سیاسی پرداخت. کائوتسکی در لندن بین سالهای ۱۸۹۰-۱۸۸۰ میلادی شخصن با مارکس و انگلس آشنا شد و مفسر انحصاری آثار مارکس گردید. او مخالف فلسفه تاریخ هگل بود و از سال ۱۸۷۵ عضو حزب سوسیال دمکرات اتریش شد، در لندن زیر تاثیر آثار انگلس مارکسیست گردید و نظریه ماتریالیسم تاریخی را مستقلانه روی جریان تاریخ اقتصاد سیاسی تعمیم داد. وی در جوانی ژورنالیست و نظریه پرداز حزبی بود و بین سالهای ۱۹۱۷-۱۸۸۳ سردبیر و پایه گذار مجله مهم سوسیالیستی «عصرنو» بود. کائوتسکی از اوایل قرن ۲۰ با ورود به جریان «مرکز گرایی» مدافع اپورتونیسم و خیانت به جنبش کارگری شد. او نوع خاصی از مارکسیسم را نمایندگی میکرد که سرانجام به مخالفت با لنینیسم و شوروی تازه تاسیس ختم شد. وی در پیش از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ بتدریج مواضع مارکسیستی و مبارزه طبقاتی را کنار گذاشت و کوشید از طریق سفسطه های سوفیستی دو جریان سیاسی در حزب مانند مارکسیسم و اپوتونیسم را با هم آشتی دهد. او در جریان جنگ جهانی اول مبلغ نظرات صلح طبقاتی بود و در مخالفت با لنین و تروتسکی، و دیکتاتوری بلشویکی و ضدیت با پوچیسم لنین در انقلاب اکتبر، کتاب «تروریسم و کمونیسم» و کتاب «از دمکراسی به برده داری» را منتشر نمود. کائوتسکی نویسنده چند کتاب مهم دیگر مانند: درسهای اقتصادی مارکس، توماس مور و اتوپی، پیشاهنگان سوسیالیسم مدرن، ریشه های نخستین مسیحیت، برنامه انقلاب پرولتری، درک ماتریالیسم تاریخی، برنامه حزب در شهر ارفورت، مشکلات فوری زمان حال، اخلاق و درک ماتریالیسم تاریخی، مسیر قدرت، دیکتاتوری پرولتاریا، و درک و شناخت مادی تاریخی، بود. وی از طریق نظریه جریان «مرکزگرایی»، پایه گذار نوعی کائوتسکی گرایی شد.
دوست و دشمن؛ حتی لنین و انگلس و تروتسکی، به کائوتسکی در دورههای مختلف ۶۰ ساله فعالیتش، القاب مثبت و منفی متنوعی داده اند. در پیش از سال ۱۹۰۵، او را ایدئولوگ و مبلغ مارکسیسم رسمی حزب ، معلم و استاد آموزش پرولتاریا، و نظریه پرداز مهم انترناسیونال دوم، می نامیدند. تروتسکی او را برج عاج نشین رنگ پریده و رویزیونیست، لنین وی را« رنگات» و مرتد مارکسیسم، لقب دادند. کائوتسکی زیر تاثیر: ماتریالیسم، داروینیسم، تئوری تکامل، کمون پاریس، مقوله جبرتاریخی، و آثار نخستین مارکس، از سوسیالیسم «احساسی» فاصله گرفت و مارکسیست شد. وی از طریق مخالفت با ایدههای سوسیالیسم دولتی لاسال، هوادار مبارزه طبقاتی مارکس و سوسیالیسم علمی شد. او در یک بنگاه نشر و چاپ، شخصن با انقلابیونی مانند: برنشتاین، بابل، و ویلهلم لیبکنشت، آشنا گردید و از آن طریق وارد جنبش سوسیال دمکراسی آلمان گردید. او پیش از جنگ جهانی اول نقش مهمی در نظریه سوسیالیسم علمی، کوشش برای وحدت جنبش کارگری با سوسیالیسم علمی، و مبارزه با ایدئولوژی بورژوایی و رویزیونیسم داشت.
از جمله دیگر دستاوردهای نظری کائوتسکی: نقش کاپیتالیسم در کشاورزی، دفاع از مارکسیسم در مقابل رویزیونیسم برنشتاین، کوشش برای نظریه انقلاب مارکسیستی، و نظریه ماتریالیسم تاریخی اخلاق در کتاب «اخلاق ونظریه ماتریالیسم تاریخی» بود. وی در کتاب دو جلدی «ماتریالیسم تاریخی» در سال ۱۹۲۷ کوشید در مقابل نظرات مارکس و انگلس پیرامون تاریخ، نظرات خود در باره دوری طبقه کارگر از انقلاب و دیکتاتوری را بیان کند. کائوتسکی سرانجام در سال ۱۹۳۵ میلادی کوشید با گروهی از مبارزان سوسیال دمکرات، فاشیسم هیتلری را سرنگون کند. او مدعی بود که نظریه غلط ماتریالیسم تاریخی اساس تئوری اقتصاد سیاسی مارکسیسم است.
سه نماینده مهم مارکسیسم در آغاز قرن ۲۰ عبارت بودند از: کائوتسکی نماینده مارکسیسم ارتدکس، برنشتاین نماینده انتقاد رویزیونیستی، روزا لوکزمبورک نماینده چپ رادیکال. کائوتسکی سالها در حزب سوسیال دمکرات آلمان و اتریش تفکرات مارکسیستی را فرموله نمود. نخستین کسانیکه مارکسیسم را سیستماتیک نمودند عبارت بودند از: فرانس مهرینگ، گئورگ پلخانف، آنتونیو لابریولا و کائوتسکی. جهانبینی مارکسیستی در دو دهه اواخر قرن ۱۹ از طریق: اشاعه بین المللی،سیستماتیک و پوپولیستی شدن ایده ها، شهرت جهانی یافت، و با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه، آن تبدیل به وزنه ای سیاسی در احزاب کارگری اروپای مرکزی و انترناسیونال سوم گردید. کائوتسکی همچون گراماشی میگفت کاپیتالیسم محکوم به شکست است. او مانند انگلس میگفت باید
در انتخابات پارلمانی بورژوای از موضع طبقه کارگر شرکت کرد. در نظر کارل کائوتسکی خشونت فقط در مقابل کودتای ضد دمکراسی مفید و لازم است.
منابع:
–politische theorien, hans lieber, s.351-355دستهها
–philosophen lexikon, erhard lange, s.459-464
— metzler philosophen lexikon, bernd lutz, s.445-447
–meyers universal lexikon, band 2, heinz goschel,s.500
1 Comment
رفیق،شما اشاره ای نارسا از کائوتسکی ،پیرامونِ جنگ جهانی اول و موضع گیریهای نادرستش در باره ی دفاع وی از حمله ی جبهه ی فاشیسم به آلمان داشته اید،که همین موضع نادرست و فرصت طلبانه اش،موجبات خیانتهای آشکار وی و همفکرانش در ارکان انترناسیونال دوم و متعاقباً به سقوط آن منجر گشته بود.