کار یک کنشگر سیاسی که خارج از دایره قدرت به امر فعالیت سیاسی میپردازد نشان دادن شکافهای موجود در بین نیروهای داخل حکومت و همچنین دادن آگاهی به مردم و سیاسیون در اتخاذ روش درست نسبت به چالشهای موجود است ، نشان دادن گره گاه های سیاسی و آنجا که دولت بدنبال ایجاد تغییرات است خود نیز یکی از کارهاییست که فعال سیاسی انجام می دهد، مثلا وقتی گفته میشود که اگر دولت میخواهد در اجرای وعده هایش موفق باشد باید از دخالت ائمه جمعه و یا کسانیکه بنوعی خود را دولت سایه قلمداد می کند جلو گیری کند، این هم یک آسیب شناسی است و هم نشان دادن گرهی است که باید باز شود، فارغ از اینکه دولت تاچه حد بتواند آنرا انجام دهد یا نه، متاسفانه امروز شاهدیم جریاناتی که هنوز با تحلیل های تاریخ گذشته و کلیشه ای با مسایل برخورد می کنند (نتیجه ناکار آمدی سیاست هایشان را طی ۴۵ سال گذشته دیده ایم) با نادیده گرفتن شرایط تاریخی مشخص و وضعیتی که جامعه و حاکمیت در آن گرفتار آمده اند و بدون توجه به تضادهای موجود بین نیروهای داخل حکومت و خواست تغییر در بعضی سیاست ها که موجد بسیاری از بحرانها بوده اند،( در این فقره کم و بیش اکثر نیروهای سیاسی به آن اذعان دارند) همچنان سعی دارند کنشگری سیاسی را به همان شکل شعاری و فرمولیزه گذشته ادامه داده و عملا نه تنها نمی توانند در روند اوضاع تغییری ایجاد کنند بلکه بیش از پیش به سمت انفعال و دور افتادن از مردم و ارتباط با آنها رهسپارند. آنچیزی که امروز ما در برخورد نیروهایی که طی انتخابات به سمت نوعی از کنشگری سیاسی فعال با هدف طرد افراط گرایان از قوه مجریه و دیگر ارکان حکومتی شاهد هستیم، شرکت فعال و دخالت نظری و فکری فعالانه در امور سیاسی و اجتماعی گوناگون است، نیروهای ترقیخواه سیاسی که تلاش کردند افراط گرایان نتوانند قدرت اجرایی را بدست گیرند، اکنون میکوشند با نشان دادن گره گاه های دیگر و توصیه به طرد عناصر دیگر آن جریان در رده های میانی دولت، عملا اذهان جامعه را کانالیزه کرده و فشار اجتماعی به دولت را برای انجام آن افزون کنند، متاسفانه بعضی افراد منتسب به چپکه هنوز در دایره محدود تفکرات کلیشه ای و تاریخ گذشته قرار دارند سعی می کنند با دادن شعارهای کلی و پیش کشیدن مطالبی مانند مبارزه طبقاتی و … عملا تحولات سیاسی پیش آمده را نادیده گرفته و حتی تغییراتی که در ترکیب دولت جدید ایجاد شده را بنوعی زیر سوال برده و عملا آنرا نفی می کنند و این در حالیستکه ما طی این مدت کوتاه شاهد آن بوده ایم که چه در سطح جامعه و چه در اقدامات حکومت تغییراتی صورت گرفته که میتواند نوید بهبود اوضاع را بدهد، آنچیزی که امروز بعنوان دستمایه جریانات راست و بعضی چپ ها قرار دارد تکیه به مشکلاتی است که حل کردن آن نیاز به زمان و اراده در مجموعه حکومت دارد، اینکه تا چه حد دولت پزشکیان موفق به تغییر سیاست ها درحوزه خارجی و یا عملکردهای اقتصادی درست بشود مطلبی نیست که آنرا بتوان با تغییر دولت در این مدت کوتاه ببینیم، ولی میبینیم که چه عناصری از چپ و چه جریانات راست طوری تبلیغ می کنند که چون هنوز این مشکلات وجود دارد پس این دولت هم ادامه دهنده همان دولتهای گذشته میباشد و تغییری حاصل نخواهد شد. این نوع تفکر هیچ مفهوم سیاسی فعالانه ای را تبلیغ نمی کند و ما را به سمت همان سیاست های کلیشه ای گذشته سوق میدهد که نه تنها هیچ ارتباطی با واقعیت های امروزی ندارد بلکه بشکلی گسترده دچار انفعال و عدم تاثیر گذاری در روند سیاسی است.
امر کنشگری سیاسی فعالیتی است که خود را ملزم به وجود نتیجه نمی کند بلکه طی مسیری را مطرح می کند که اگر بخواهد نتیجه ای در خور حاصل شود باید آنمسیر طی گردد. فعال سیاسی مترقی بویژه در شرایط کنونی میکوشد دغدغه ها و خواسته ها و راه نیل به اهداف و وعده های داده شده را با نشان دادن گره گاه ها و سنگ اندازیها و برطرف نمودن آنها مطرح نماید، فعال سیاسی میکوشد هم به دولت و هم به مردم نشان دهد که عامل مهم برای رسیدن به اهداف و یا وعده های داده شده چیست و چه نیروها و عواملی سد کننده راه هستند و چگونه باید آنها رابه کنار زد، این فعالیتی سیاسی است که نه تنها منفعلانه نیست بلکه سعی دارد با ایجاد راهکارها و حتی کار زارهایی مردم و بویژه کسانی را که بدنبال تغییرات به نفع مردم هستند را به صحنه فعالیت وارد نماید، ما عملا این تحرک ویژه را امروز شاهد هستیم، مطمئنا هرگاه دولت متوجه حمایت مردم از اقدامات خود برای انجام وعده هایش بشود باانگیزه بیشتری با مشکلات برخورد خواهد کرد و سعی در پیدا کردن راه حل برای آنها خواهد داشت.
آنچه امروز کنشگران سیاسی بویژه در داخل کشور باید دنبال کنند شرکت فعال در امر سیاسی است. تنها نظریه پردازی و تکرار شعارهای گذشته و … کافی نیست. فعال سیاسی با درک موقعیت و وضعیت کنونی باید ارتباط ارگانیک خود را با مردم بیشتر کرده تا بتواند با بسط و گسترش آگاهی در بین مردم به گسترش و عمق جنبش های اجتماعی و همسو با اقدامات مثبت دولت در طرد جریانات افراط گرا که همچنان بعنوان سد در مقابل تغییرات به نفع مردم ایستاده اند، عمل کند.
دیگر حرفهای کلی زدن و شعار دادن کار ساز نیست، دیگر نمی توان با روشهای منسوخ و همراستا با بوقهای رسانه ای وابسته و با بزرگکردن بعضی مشکلات و دامن زدن به نا امیدی و … خود را کنشگر سیاسی قلمداد کنیم. طی ۴۵ سال فرصت داشتیم که بتوانیم روشها و دیدگاه های سیاسی خود را به منصه آزمایش و امتحان بگذاریم، اکنون دیگر باید بتوان از تجربیات درس گرفت و بدانیم سیاست ورزی آن نیست که همجنان با تکیه بر کلیات و بدون دیدن واقعیات روزمره و شرایط جدید و همچنین وضعیت توده های مردم و خواست آنها به دادن شعار های زیبا بسنده کنیم، امروز نشان دادن گره گاه های سیاسی و تلاش برای وارد کردن مردم به فعالیت در جهت خواسته هایشان و فشار به دولتی که توانسته با طرد افراط گرایان قدرت را بدست بگیرد برای تغییرات مهم و انجام وعده هایش مهمترین وظیفه ایست که یک کنشگر سیاسی بویژه در داخل کشور باید دنبال کند.