روز ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ نقطۀ عطفی است در رویکرد جمهوری اسلامی ایران به انتخابات از سال ۱۳۸۴ به اینسو. فراتر و بسیار مهمتر از آن، نقطۀ عطفی است از زاویۀ شنیده شدن صدای مردم از سوی حکومت جمهوری اسلامی و واکنش نشان دادن به آن در راستای خواست مردم، از زمان انقلاب بهمن به اینسو. تایید صلاحیت آقای مسعود پزشکیان برای انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان نشان داد هستۀ سخت قدرت در شرایطی قرار گرفته است که ناچار است صدای مردم را بشنود، آشکارا بگوید که شنیده است و در راستای خواست مردم گام بردارد.
تجربۀ دوران دودمانهای قاجار و پهلوی
از زمان جنبش بابیه، از زمانی که بخشهایی از مردم بر سر احقاق حقوق خود پا به میدان سیاست گذاشتند، این سومین بار است که حاکمیت ناچار شده صدای مردم را بشنود و آشکارا واکنش نشان دهد. بار نخست دمودستگاه سلطنت قاجار صدای انقلاب مشروطه را شنید؛ ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضا کرد؛ سلطنت فردی جای خود را به سلطنت مشروطه سپرد و مردم حق دخالت در سیاست را از طریق مجلس شورای ملی بهدست آوردند؛ بدون اینکه حکومت سلسلۀ قاجار سرنگون شود. سلسلۀ قاجار حدود ۲۰ سال پس از صدور فرمان مشروطیت (تا ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی) دوام یافت. اگر توهم و ماجراجویی محمدعلی شاه قاجار زمینه را برای عرض اندام رضامیرپنج فراهم نمیکرد، شاید حکومت سلسلۀ قاجار بسیار بیشتر از آن نیز دوام مییافت.
بار دوم ۱۴ آبان ۱۳۵۷ محمدرضا شاه پهلوی در نطق رادیویی خطاب به مردم ایران اعلام کرد «صدای انقلاب شما را شنیدم». اعلامی بسیار دیرهنگام. تاخیر حاکمیت در شنیدن صدای انقلاب، تاثیر واکنشاش بر روندها را خنثی کرد. انقلاب پیش رفت و به پیروزی رسید، سلطنت دودمان پهلوی منقرض شد، و شیوۀ حکومت «سلطنت مشروطه» جای خود را به شیوۀ حکومت «جمهوری مشروعه» داد.
از توقف موقت برنامه تا تغییر رویکرد
بار سوم، که اکنون زنده تجربه میکنیم، تاریخی دارد. سال ۱۳۷۶ حاکمیت گوش شنیدن صدای مردم را نداشت و تصور میکرد زمام امور چنان بر وفق مراد است که نامزد «ذوب در ولایت» به آسانی خواهد توانست بر اریکۀ ریاست جمهوری تکیه زند. مردم اما روند دیگری را رقم زدند. ۸۰درصد از دارندگان حق رای در انتخابات شرکت کردند [۱] و با بیش از ۲۰میلیون رای (بیش از دوسوم آرای شرکتکنندگان در انتخابات) آقای خاتمی را به ریاست جمهوری برگزیدند. آقای خاتمی در دور دوم نیز با رای بیش از ۲۱ میلیون نفر رییسجمهور شد. حاکمیت میدانست نمیتواند مانع آن شود و نشد، ولی برای انتخابات بعدی مهندسی بسیار جدی از تایید صلاحیت گرفته تا اقدامات امنیتی به راه انداخت تا ریاست جمهوری به فردی وفادار به هستۀ سخت قدرت منتقل شود. این اقدامات در سال ۱۳۸۴ به برکشیده شدن احمدینژاد به ریاست جمهوری منجر شد و در انتخابات ۱۳۸۸ به کودتا علیه رییسجمهور برگزیدۀ مردم آقای میرحسین موسوی. دستاورد ۲ دور ریاستجمهوری احمدینژاد افزون بر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در کشور و حیفومیل بیش از ۱۰۰میلیارد دلار، ۵ قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل بود علیه ایران. میبایستی فعلا روند برنامهریزی شده کنار گذاشته شده و شخص مورد اعتمادی رییسجمهور شود که توانایی رفع تحریمهای شورای امنیت را داشته باشد. هستۀ سخت قدرت و شخص خامنهای آقای روحانی را برای به فرجام رساندن برجام در دور نخست ریاست جمهوریاش همراهی کردند ولی در دور دوم، در مقابله با قلدری ترامپ و بعد در روند مذاکرات با دولت بایدن ساز مخالف کوک کردند و مانع از امضای توافق شدند، شاید به امید اینکه میوۀ توافق را رییسجمهوری وفاداری بچیند که برای نشاندناش بر صندلی ریاست جمهوری، دوباره مهندسی انتخابات در دستور قرار گرفته بود.
برکشیدن رییسی، قاتل چندهزار فرزند مردم ایران در جریان فاجعۀ ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، به ریاست جمهوری اوج موفقیت حاکمیت در یکدستسازی ارکان حکومت بود. همۀ اغیار از دوروبر قدرت حکومتی رانده شده بودند. به ضرس قاطع میتوان گفت حاکمیت توقع داشت حالا که یکدست شده، کاری صورت بگیرد کارستان. ولی در دوسالونیم عمر یکدستی ارکان حکومت، نه تنها گرهی از مشکلات کشور و حکومت نگشود بلکه همانگونه که روزنامۀ اطلاعات چندماه پیش از بالگردمرگ شدن رییسی نوشت [۲] در فاصلۀ شهریور ۱۴۰۰ (زمان تحویل دولت به رییسی) تا شهریور ۱۴۰۲ همۀ شاخصهای اقتصادی بدتر شدند. نرخ تورم با سهدهم رشد بالای ۴۶درصد؛ قیمت مترمربع مسکن دوونیم برابر؛ قیمت طلا بیش از دوبرابر؛ رشد ۹۲درصدی قیمت دلار؛ و و و. ۲۲ تیر ۱۴۰۳ نشریۀ اصولگرای خبرآنلاین نوشت: «بدهیای که صرفا دولت به بانکها دارد، در حدود ۱۱۰۰ همت [هزار میلیارد تومان] است که ۵۰ درصد آن تقریبا در همین دوره سه سال گذشته ایجاد شده است. بدهیای که دولت به سازمان تامین اجتماعی دارد، ۷۰۰ همت است. چند بدهی دیگر هم داریم و یکی از آنها، اوراق (سررسید سه ساله) است که در حدود ۸۵۰ همت است» [۳]. در عرصۀ اجتماعی همۀ بحرانها شدت یافتند. شکاف بین مردم و حاکمیت بیشتر شد. یک نمونه در این رابطه کاهش میزان شرکت مردم در انتخابات است. دور دوم انتخابات مجلس در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، میزان شرکت در تهران زیر ۸درصد رسید و رای نفر اول دور دوم ۳درصد دارندگان حق رای در تهران شد [۴]. در همۀ دورۀ حاکمیت یکدست مبارزات کارگران و بازنشستگان جریان داشت. افزون بر همۀ مبارزات جاری در جامعه، جنبش زن، زندگی، آزادی، درپیِ بازداشت مهسا امینی و درگذشت او در مقر گشت ارشاد در شهریور ۱۴۰۱، همۀ جغرافیای میهین را درنوردید و شعلههایاش همۀ سیاهیهای استبداد و ارتجاع را زیر ضربات نورانی خود گرفت. این نوشتار بر آن نیست که بیش از این به شرح همۀ مبارزات از سویی و از سوی دیگر همۀ مصایبی که در این دوسالونیم ریاست دولت توسط قاتل فرزندان ملت ایران بر ایرانیان گذشت بپردازد، ولی یک نکتۀ بسیار مهم را نمیخواهم از قلم بیندازم. در همین ایام جبهۀ پایداری، حجتیهیۀ چندین بار نام عوض کرده، زمان را برای کسب موقعیتی برتر در حاکمیت مناسب تشخیص داد و در برابر دیگر اجزای هستۀ سخت قدرت قد علم کرد و شاخوشانه کشید. رقابتهای درونی معمول بین «خودیها» به تضاد شدید و برخوردهای خصمانه فرارویید.
باری گشادتر شدن درۀ بین مردم و حکومت، ناتوانی حکومت در حل مشکلات، و تشدید تضادهای درونی «خودیها»، هستۀ سخت قدرت را به تغییر رویکرد در شیوۀ حکومت واداشت. به احتمال قریب به یقین با این باور که: پیش از اینکه مرحلۀ «مردم نخواهند و حکومت نتواند» فرارسد چارهای باید کرد.
چالشهای پیش رو
بهباور من تغییر رویکرد حاکمیت در روند انتخابات دورۀ چهاردهم ریاست جمهوری، گامی است مثبت. اگر این رویکرد تداوم یابد و پهنههای بیشتری را دربرگیرد، میتواند در راستای دستیابی به اهداف مبارزات مسالمتمحور مردم موثر باشد. ولی اگر تداوم و گسترش نیابد نه تنها سودمند نخواهد بود بلکه زیاناش بسیار بیشتر از سودی خواهد بود که با آغازش ایجاد کرده است. این شعلۀ کمجان امیدی که سوسو میزند خاموش خواهد شد. دامنۀ بیاعتمادی بین ملت و حاکمیت از هر دو سو گسترش خواهد یافت. راه میانجیگری نیروهای سیاسی میانی بین مردم و حاکمیت بسته خواهد شد. البته تحولات بههرحال راه خود را باز میکنند. جلوی تحولات را نمیتوان گرفت، اما میتوان به تاخیر انداخت. باری همراه با تاخیر حتما هزینۀ تحولات برای ملت و همچنین برای حاکمیت بالا میرود.
باری من نگران خوشبینی و عدم توجه به چالشهاییام که پیش رو قرار دارند.
از چالشهای مهمای که بهنظر من وجود دارند، یکی عدم جدیت احتمالی آقای پزشکیان و دولت چهاردهم در عمل کردن به وعدههایی است که آقای پزشکیان داده و در نتیجه عدم موفقیت احتمالی او و دولتاش در برآوردن حداقل توقعات برحق ملت. چالش مهم دیگر پرهیز نیروهای سیاسیِ مردمی از برخورد مطالبهمحور و جدی با آقای پزشکیان و دولت چهاردهم است و پرهیز از برخورد انتقادی بیمحابا با عملکرد آقای پزشکیان و با تخیلات خیرخواهانۀ او. چالش مهم دیگر ایستادگی جریانهایی از «خودیها» است که از تغییر رویکرد ناراضیاند و منافعشان را در خطر میبینند. این ایستادگی عمدتا از طریق مجلس و قوۀ قضاییه قابل پیشبینی است. روشن است نیروهای خودیِ ناراضی هرچه در توان دارند بهکار خواهند برد که از سویی هستۀ سخت قدرت را به پاپس کشیدن از حمایت آقای پزشکیان ترغیب کنند، از سوی دیگر چوب لای چرخ دولت بگذارند و جلوی اقدامات آن در راستای خواستهای مردم را بگیرند، و از سویی دیگر به ایجاد اغتشاش در جامعه روی بیاورند. آنچه در بالا برشمردم تنها شماری از چالشها در شرایط کنونیاند. ولی چالش بسیار بزرگتر که میتوان آن را خطر نامید، همانگونه که بالاتر گفته شد، پاپس کشیدن هستۀ سخت قدرت است از رویکردش در روند انتخابات دورۀ چهاردهم ریاست جمهوری. چنین ماجراجویای میتواند هم برای حکومت بسیار پرهزینه باشد و هم و مهمتر از آن برای کشور. هم تجربۀ دورۀ قاجار و هم تجربۀ تغییرات موقتی و مصلحتگرایانۀ جمهوری اسلامی در ایجاد امکان برای رییسجمهور شدن آقای روحانی، هشدار میدهند که امکان ناپایدار بودن برخورد هستۀ سخت قدرت امکانی واقعی و تاحدودی قوی است.
چه میتوان کرد؟
در همۀ درازنای حکومت جمهوری اسلامی، مبارزۀ اقشار مختلف ملت ایران از راههای گوناگون در راستای تامین منافع ملی، آزادیهای اجتماعی و سیاسی، حداقل معاش، حقوق و منافع طبقات و اقشار زحمتکش، و در راستای تامین عدالت اجتماعی ادامه داشته است. تاریخ این مدت نشان میدهد مبارزۀ مردم مسالمتآمیز و خشونتپرهیز و تنها با تکیه بر نیروی خود ملت ایران و ایستادگی در برابر دخالت خارجی بوده است. ارزیابی من این است که این مبارزات با همین شیوه کماکان ادامه خواهند یافت و راه تحول را خواهند گشود. این ادامه ضمن اینکه بهمثابۀ نادیده گرفتن تغییر مثبت رویکرد حاکمیت نیست، ضمن اینکه بهمثابۀ تقابل با رییسجمهوری که گفته و میگوید با مردم است و برای مردم کار میکند نیست، پاسخ هر ماجراجویی احتمالی از سوی حاکمیت و جناحهای آن نیز خواهد بود.
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
پانویسها:
[۱] – این بالاترین میزان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بود غیر از انتخابات ۱۳۸۸ که در آن ۸۵درصد صاحبان حق رای شرکت
کردند. در آن انتخابات آقای میرحسین موسوی از سوی مردم به ریاست جمهوری برگزیده شد ولی حکومت علیه او کودتا کرد و
احمدینژاد را بهجای او منصوب کرد.
[۲] – https://www.ettelaat.com/news/23504
[۳] – https://www.khabaronline.ir/news/1931515
[۴] – https://www.asriran.com/fa/news/965769