هر روزی که میگذرد، جنگ در خاورمیانه به نقاط حساستری نزدیک میشود؛ بهویژه ایران ما. جهان شاهد است که رجزخوانی نتانیاهو جهت حمله به ایران همچنان ادامه دارد و گویا قرار هم نیست تمام شود، به گونهای که میرود تا ایران و منطقه را به سوی یک جنگ فراگیر سوق دهد. در دور جدید تنشزایی، نتانیاهو میکوشد تا منطقه را در آستانۀ جنگی گسترده و رویارویی مستقیم ایران و اسراییل قرار دهد. از سوی دیگر همزمان با رجزخوانی او متحدان این رژیم قاتل و تروریست، جنگ رسانهای وسیع علیه ایران به راه انداختهاند. حمایتهای آشکار و نهان آمریکا و اروپا را نیز میتوان چنین تصویر نمود که آنها به تماشا ایستادهاند تا بازی بزرگ در قالب جنگی مرگبارتر در خاورمیانه شروع شود؛ به گونهای که میشود استنباط نمود در صدد هدایت جنگ به مرزهای ایران در جهت تأمین منافع استراتژیک و حفظ و گسترش هژمونی خود باشند.
شواهد و موضعگیریهای اخیر حاکی از آن است، که مدتهاست جمهوری اسلامی خویشتنداری را به خرج داده است. اما در مقابل، اسراییل چه کرده است؟ به کنسولگری ایران در دمشق حمله میکند و باعث کشته شدن تنی چند از وابستگان نظامی ایران میشود! در یک روز تاریخی برای کشور ما، اسماعیل هنیه مهمان رسمی ایران در مراسم تحلیف رییس جمهور را ترور می کند. اقدامات تروریستی علیه ایران همینها نیست و تازه آغاز نشده است و بینیاز از شرح طویل یک کارنامه تروریستی است.
آنچه که جهان به اصطلاح متمدن نادیده گرفته است، نه فقط اینها که فاجعۀ فلسطین است. مدت یکسال است که همه روزه غزه متحمل کشتار مردم غیرنظامی، کودکان و زنان و مردان خود ناشی از حملات هوایی سنگین در عین محاصرۀ اقتصادی این رژیم متجاوز است. برای ترور دبیرکل حزبالله سید حسن نصرالله یک منطقۀ مسکونی و پانصد خانه را آماج بمبهای دوهزار پوندی قرار میدهد. و اینک هفتههاست که جنوب لبنان را با ساکنان غیر نظامیاش به بهانۀ حمله به حزبالله زیر آتش حملات هوایی قرار داده و در ادامۀ همین سیاست جنگطلبانه و ویرانگر، حمله به یمن یکی از مدافعان مردم محروم غزه نیز خود بحث مفصلی است.
برای اثبات اینکه که نتانیاهو هدفی جز نسلکشی و با خاک یکسان کردن غزه و نابودی مردم فلسطین ندارد دلایل بسیار بیش از نیاز وجود دارند.
اما اینک که او نوک پیکان حمله را به سمت ایران نشانه رفته است، به نظر میرسد سطحینگری نیست اگر که هدف اسراییل را نابودی ایران بیانگاریم! بنا بر ادعاهای ارضی و نقشههای جعلی و شعار فرات تا نیل، باید باور کنیم که امروز دولت افراطی نتانیاهو که تحمل کشوری بزرگ را که اختیارش در دست ارباب او نیست ندارد، قصد تضعیف و به گمان خود نابودی کشورمان را دارد؟
اقدامات آینده نشان میدهد، که آیا یک جنگ تمام عیار بین ایران و اسراییل ناگزیر خواهد بود، یا خیر؟ متاسفانه در گیرودار کنونی دول غربی با استانداردهای همیشه دوگانۀ خود، همۀ خویشتنداریهای ایران را نادیده گرفته و دفاع مشروع در مقابل تعرض آشکار اسراییل را در حالی محکوم میکنند، که به موازات آن حملات هوایی همه روزۀ مرگبار اسراییل علیه مردم بیگناه غزه، لبنان و یمن را دفاع رژیم صهیونیستی معرفی می کنند.
چنین داوری های جانبدارانه نشان میدهد که نظام دیپلماسی غرب و در راس آن آمریکا، هیچگاه حقمحور و عدالتمحور نبوده و همیشه قدرتمحور بوده و هستند و همواره معیارهای دوگانه در شرایط بحرانی راهنمای عملشان بوده است. با این تفاسیر، حال مسئله این است که آیا اگر اسراییل به مناطق و تاسیسات ایران حمله کرد، جمهوری اسلامی باید دست روی دست بگذارد و نباید پاسخ دهد؟
طبق مادۀ ۵۱ حق دفاع مشروع منشور سازمان ملل، ایران حق دارد در برابر حملات نظامی اسراییل از خود دفاع کند. یعنی در صورت هرگونه حمله نظامی، ایران میتواند با استناد به حق دفاع مشروع، اقداماتی را برای حفاظت از تمامیت ارضی(territorial ) خود انجام دهد.
تاریخ معاصر نشان میدهد جمهوری اسلامی به سطحی از قدرت محوری رسیده است، که در برقراری قدرت نرم ماهر شده است. به همین دلیل تحت هیجانات آنی و بدون آیندهنگری وارد جنگ نمیشود. بنابراین روشن است که در صورت حملۀ اسراییل به ایران، راهی جز این ندارد، که بدون درنگ اقدام نظامی لازم را در مقام بازدارندگی اعمال کند. این نکته نیز قاعدتاً باید در حرکت نظامی ایران در نظر باشد که ضربهای که به دشمن وارد میکند متناسب باشد با ضربهای که وارد آمده است، تا موجب گسترش جنگ نشود. چنین رویکردی هماهنگی و برنامهریزی توأمان دیپلماسی و میدان را طلب میکند.
شواهد تاریخی نشان میدهد، اسراییل چه قبل و بعد از انقلاب بهمن ۵۷ هرگز سر سازش با ایران نداشته است. دولت افراطی نتانیاهو که تاکنون تمام معاهدههای بینالمللی را زیر پا گذاشته است و هر روز برای کشتن هر عضوی از حماس یا حزبالله، میتواند تعداد زیادی از غیرنظامیان را هم قربانی کند، طبیعی است که نه وقعی به قرارِ آتشبس مینهد، و نه در واقعیت به دنبال نجات گروگانهای اسراییل است. فقط قصد دارد با گسترش جنگ به لبنان، یمن، عراق و اخیرا ایران شانس باقی ماندن در قدرت را بالا ببرد.
زبانه کشیدن جنگ در خاورمیانه با آتشافروزی اسراییل به مرحلۀ بسیار خطرناکی که پیشبینی میشد رسیده است. در چنین شرایطی ماشین جنگی اسراییل به نیابت از آمریکا نیاز دارد هرگونه مقاومت از جمله در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و ایران را نابود کند. با این اوصاف مگر میشود در قبال حمله به ایران، جمهوری اسلامی دست روی دست بگذارد و از اقتدار برآمد دههها تلاش را در برابر تهاجم اسراییل حفاظت و پاسداری نکند، به این گمان که شاید مثلا نظام بینالملل ایران را تحسین کنند. قطعا دفاع مشروع از رهگذر تاکتیک حمله متناسب با لطمات وارده از سوی حمله اسراییل اولین اقدام نظامی ایران است. به هر صورت حفظ اقتدار جمهوری اسلامی در گرو پاسخ مشروع به نتانیاهو قاتل کودککش، ضمن تلاش برای توقف جنگ و اعلام آتشبس در غزه و لبنان میباشد.
جمهوری اسلامی در عین حال که سایۀ جنگ را بر سر خود حس میکند، و مترصد انجام تهدید از سوی اسراییل میباشد، تا به تعبیر «زدی ضربتی ضربتی نوش کن» را اجرایی کند، اما در عین حال در کنار سیاست میدان از عرصۀ دیپلماسی هم دور نمیشود. قطعا جمهوری اسلامی بعد از دههها ضمن دفع تهدید و تحریم و جنگ ۸ ساله برخوردار از سطح هنر دیپلماسی شده است، که به موازات میدان، از ورود مذاکره و دیپلماسی دریغ ندارد. جمعبندی کنم: معتقدم حملۀ موشکی ایران از وعدۀ صادق ۱ و ۲ به آمریکا و سپس به اسراییل را میتوان و باید در چارچوب قوانین بینالمللی دفاع نظامی و مشروع گنجاند.
از طرف دیگر ضرورت برون رفت از ذهنیت« امتناع از مواجهه و رویارویی» و احیای «جسارت مقابله در دفاع از خود» به منظور «پایان دادن به سلطنت ترس» است که متاسفانه نظام بینالملل همۀ این مفاهیم را برای ایران زیر عنوان «خویشتنداری» برای ایران تجویز می کند.
کلام آخر اینکه: به نفع ایران نیست که جمهوری اسلامی وارد یک جنگ تمام عیار با اسراییل شود، جمهوری اسلامی نیز تاکنون نشان داده که چنین تمایلی ندارد اما این رویکرد به معنای بسترسازی برای وحشیگری فاشیستهای اسراییلی نمی تواند باشد.