پاسخی به “دوست” علیرضا بهتویی
دوست و رفیق گرامیم آقای بهتویی،در ابتدای مقاله ی مفصلی باعنوان “چپ ، دمکراسی ، اقتدارگرایی “برای طرح گفتگو و تبادل نظر و تعمیق اندیشه های چپ به طرح سوالاتی از زبان یک دوست پرداخته تا بتواند دید گاه خود را نسبت به چپ ،دمکراسی و اقتدارگرایی شرح و بسط دهد . پاسخ به این پرسش ها گامی است براندیشه ورزی چپ، من هم در نوشته ی حاضرسعی می کنم در حد توان خود نظراتم را در این زمینه را به در اختصار بیان کنم.
اقای بهتویی درپیش در امد مقاله می نویسد”به دوست نازنینی که از سالهای دور می شناسم ،گفتم که در حال نوشتن مطلبی هستم در باره ” چپ و دمکراسی ” چهره در هم کشید و گفت بازم چپ ؟ گمان نمی کنی که مفهوم چپ به ویژه در کشور ما دمده ومنسوخ شده است ، به این دلیل ساده که تاریخش با خطا های بزرگ و گاه فاجعه بار همزاد بوده است ؟فکر نمی کنی که چپ ، اهنگ خوشی را در ذهن مردم متبادر نمی کند ”
می توان گفت این روایت از چپ، بعد ازسرکوب و فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی ،توسط دستگاه های سلطه به نوعی همگانی شده وتا آنجایی پیش رفته است که فرانسیس فوکویاما “پایان تاریخ “را اعلام کرد .پایان تاریخ به این مفهوم که دیگر هیچ راه رهایی از وضع موجود وجود ندارد .چالش بزگ چپ امروز رهایی از این سلطه فکری و فرهنگی است . این نوشته نیزدر نقد گفتمان سلطه و پاسخ به دوست ِاقای بهتویی است .
درمقاله مورد اشاره موضوعات متعددی وجود دارد ولی من بصورت گزینشی فقط به دو موضوع کانونی آن می پردازم.۱-ضرورت چپ “بازم چپ؟” ۲- تاریخ چپ در ایران در این قسمت سعی می کنم به پرسش دوم بپردازم .
پاسخ را با دو پرسش نمادین شروع می کنم .
پرسش :اگر کل تاریخ چپ را خطاهای بزرگ و گاه فاجعه امیز فرض می کنید نظرتان نسبت به سایر جریانات سیاسی چیست ؟۲- از ورود ایران به عصر جدید بیش از ۱۵۰ سال می گذرد در تمامی این سالها ستیزومبارزه بر علیه قدرت سلطه و ستم در جریان بوده شمابا کدام یک از جریانات سیاسی همدل هستید ؟
این دوپرسش در اینجا نمادین است. وهدف نشان دادن این است که موضوع فقط تاریخ چپ در ایران نیست .بلکه این نگاه ،کل تاریخ مدرنیته ایرانی ی رانیز زیر سوال می برد..
جامعه امروز ما به صورت بیمارگونه با یک نوعی تردید ونفی گذشته مواجه است در این وضعیت جدااز مسائل ساختاری ،ذهنیت غلطی هم که ساختگی است دخیل است . نه تنها مبارزات جریانات چپ بلکه هر چه مبارزه وتلاش برای رهایی صورت گرفته را زیر سوال می برد و در نهایت کل تاریخ مدرنیته ایرانی را تاریخ شکست و ناکامی می پندارد .دراین روایت های شکست محورنمی توان برای اینده چشم اندازی طراحی کرد زیرا بسترفقط برای نیروهای فاشیسم مآب مهیا می شود .در چنین فضا یی وظیفه نیروهای مترقی است که نه تنها تاریخ چپ بلکه کل تاریخ عصر جدید را از روایت شکست رهاکند .تاریخ چپ در ایران جدا از تاریخ ایران نیست وبرای فهم تاریخ چپ باید تاریخ ایران را بشناسیم .در نگرش “شکست محور”تاریخ هیچ پویایی ندارد و ایستاست در این نگاه فرقی بین حکومت قاجار با حکومتهای بعد از آن نیست .تمام تلاشهای ایرانیان در ۱۵۰ سال اخیر پوچ وبی معنا بوده است انقلاب مشروطه ، نهضت ملی شدن نفت ، انقلاب بهمن تماما فاجعه بار بوده اند “ما همچنان دوره می کنیم شب را روز را هنوز را ” ولی منطق تاریخ منطق شعر احمد شاملو نیست .
این بیماری عصرجدید، اندیشه شکست همه گیرشده است .
برای نمونه نظریه ی ایرانشهری سید جواد طباطبایی از”زوال اندیشه” می گوید آرامش دوستداراز”امتناع تفکر ” ومحمدعلی کاتوزیان از”تاریخ کلنگی”سخن به میان می اورد….در تمام این روایت ها اساس بر پایه شکست است .
باید پرسید چرا کل تاریخ مدرنیته درایران را تاریخ شکست وناکامی تحلیل می کنند .؟ شکست در تاریخ ما یک امرواقعی است ولی تمام تاریخ ما نیست .شکست رادیدن و دستاوردهای مبارزاتی را ندیدن ما را دچار کور چشمی می کند وما را از دریافت واقعیت تاریخی باز می دارد .به دلیل عمومیت یافتن ایدئولوژِی اروپا محوری ما از واقعیت تاریخی خود بیگانه شده ایم
محمد رضا نیکفر در مقاله ی درخشان خود “افسردگی چپ و بار گران تاریخ می نویسد” :گذشته هم انتخاب است وآینده چراخ راه گذشته .او می گوید ما مدام فکر می کنیم راه اشتباهی رفته ایم که گرفتار وضعیت کنونی شده ایم ….تاریخ ته ندارد پیچیده است هر اندازه افق اینده بازتر و روشن تر باشد ،گذشته هم روشن تر می شود .”وقتی ما افق روشن از آینده نداشته باشیم کل تاریخ را تاریک می بینیم .
دروازه ی ورود به تاریخ شرق را اگر با ایدئولوژِی اروپا محوری اغاز کنیم جز شکست و یآس و ناامیدی هیچ دستاوردی نخواهیم داشت .زیرا منطق این نگاه گمراه کننده است .اساس این ایدئولوژِی نگاه تحققیر آمیز به شرق است . پیش فرض این نگاه طرح این پرسش است که “چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟” پاسخ نیزچنین است :آنها داشتند ما نداشتیم .این نگاه با ایجا د یک دوگانه ی بی ربط بهم ،تمام پیچیده گی های تاریخ شرق را می خواهد در قالب “ما “ی عقب مانده ی”شرق “وانهای متمدن “غرب “توضیح دهد .تاریخ غرب مبنای سنجش قرارمی گیرد .وچون ما مثل غرب نشده ایم پس شکست خورده ایم .
آقای ابراهیم توفیق پژوهشگر بر جسته در کتاب “نامیدن تعلیق” عنوان می کند نگرش اروپا محور حال را به تعلیق در می آورد زیرا تما م گذشته تاریخی مارا می خواهد ذیل گذار از سنت به مدرنیته ای که درغرب رخ داده توضیح دهد .در این نظریه حالی به تصویر کشیده می شود ،در کشاکش میان گذشته که از ان ماست و تجددی که از آن آنهاست ،دو ناهم جنس که تاریخ جداگانه دارند برابر هم قرار می گیرد و ان گذشته و این آینده بهم وصل نمی شوند .سنت در گذشته است مدرنیته در اینده ، لحظه ی حال در کجا قرا گرفته است ؟این لحظه حال را آقای ابراهیم توفیق “تعلیق زمان حال” می نامد .دردیدگاه اروپا محور فقط یک نوع مدرنیته داریم آن هم انچه در غرب اتفاق افتاده است وچون ما امکانات غرب را نداشته ایم در جا زده ایم .و تمامی مبارزات و فعالیتهای گذشته ما بی معنا و بی جهت بود بااین ایدئولوژی تاریخ خود را کج و معوج می بینیم باید خود را از این نگاه رها سازیم ونوع دیگری به تاریخ خود بنگریم در آن صورت است که می توانیم مبارزات و فعالیتهای ازادی خواهان گذشته را معنا دهیم در ان موقع بجای یک مدرنیته ی جهانشمول ,از مدرنیته های مختلف صحبت خواهیم کرد واگر بخواهیم عقب ماندگی را به مبانی جهان شمولی مدرنیته فرونکاهیم می توانیم از شیوه های متفاوت رشد جوامع سخن بگوییم اگرتاریخ گذشته خودرا نه ایستا بلکه پویا ببینیم خود را بخشی از جهان مدرن که در تشکیل ان سهم داشته ایم خواهیم دید در آن صورت است که نقش بی بدیل چپ در شکل گیری مدرنیته در جهان وایران راواقعی تر بررسی خواهیم کرد .چپ و نیروهای ترقی خواه در تاریخ معاصر ما اشتباهات فراوانی را مرتکیب شده اند و فراوان هم از گذشته خودانتقاد کرده اند ولی تمامی این خطاهاموجب نمی شود دستاوردهای ا نها را نادیده بگیریم چپ را باید در بستر زمان تحلیل کرد و نگاه همه جانبه باید به ان داشت .تاریخ چپ تماماً نه شکست است نه پیروزی در دل تاریخ ایران می توان آن را تحلیل کرد .اگر با نگاه جمهوری خواهانه به تاریخ چپ نگاه کنیم چپ نیروی ضد سلطه بود نه در خدمت سلطه
بقول محمد مالجو “احتمال عبور دسته جمعی از این بن بست کنونی در گرو توفیق در خود سازی تمام عیار جریان چپ و تبیین استراتژی روشنی برای حرکت به جلواست ”
گذشته را درست ارزیابی کنیم تا ایده ای برای رهایی داشته باشیم.
راه خود سازی چپ از باز شناخت تاریخ ایران و پیوند گذشته ی چپ با مدرنیته ی ایرانی است ،اگر ما بتوانیم از زیر بار گران روایت اروپا محوری بدر آییم آنگاه نقش چپ در مدرنیته ایران رامی توانیم بدرستی ارزیابی کنیم
نمی توان کل تاریخ پر فراز و نشیب چپ را به یکی دو جمله تبلیغاتی فروکاست و به قضاوت نشست .تاریخ چپ بخشی ازتاریخ ایران است .
1 Comment
رفیق شفیق،اگر وضعیت حقوقی ومعیشتیِ مردم ایران را،قبل و بعداز باصطلاح مدرنیته،با دستاوردهای بزرگی که عمدتاً با تلاشها و ازجانگذشتنهای بی وقفه ی نیروهای چپ و دمکرات ،متحقق شده ست،مقایسه بفرمایید،بوضوح در خواهید یافت،که مثلاً جنبشِ تنباکو،سکوی پروازِجنبش مشروطه خواهی و نهضت ملی شدن نفت و در ادامه به انقلاب پنجاه و هفت،ترفیع یافته و ازینراه،تجارب ارزنده ای را،در اختیار پویندگان پیشرو خلق،در روندِ مبارزاتی شان داشته ،و به همت آن،تحولاتِ چشمگیری را در عرصه های اقتصادی -اجتماعی و فرهنگی جامعه به ارث گذاشته ست.اینکه رهبران احزاب و سازمانهای چپ و ملی گرا،بطور بایسته قادر به درک عمیق و شناخت کافی از شرایط موجود و پیوندها و تناقضات درونی جامعه در هر وهله ی مشخص نبوده اند،هیچ شکی نیست،بهمانگونه که رفیق جزنی در باره ی علل ناکامی های جنبشهای معاصر تاکید داشته اند.غرق شدن در تئوری بافی های عاری از عمل،که هیچ انطباق منطقی با ارزیابیهای ذهنیِ آنان نداشته بود،خساراتِ عدیده و حوادثِ ناگوار را،هم بر جنبش ها و، هم به رهبران و اعضای آن ،تحمیل کرده ست.که رفیق جزنی، علت العلل این عوارضِ رکودبار و بازدارنده را،عدم پیوندهای ارگانیک سرسری گرفتن و مماشات وتکبرات اشرافی آسای این احزاب و گروهها را،در ازای طبقات واقشارگوناگون اجتماعی در هر دوره ی معین دانسته ست.