در هفته گذشته، مهمترین خبری که مورد توجه افکار عمومی و رسانهها قرار گرفت، امضای دستور فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی توسط ترامپ بود. یکی از پیامدهای این اقدام، موضع سخت رهبر جمهوری اسلامی در مورد عدم مذاکره با آمریکا و اعلام حمایت مقامات رژیم، ازجمله پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور بود که بحثهای زیادی را در محافل سیاسی برانگیخت.
از مدتها پیش، جریان سلطنتطلب و شخص رضا پهلوی از ترامپ همان را طلب میکردند که اکنون انجام شده است؛ یعنی افزایش فشارهای حداکثری و مخالفت با هرگونه مذاکره با جمهوری اسلامی. آنها بر این باورند که این سیاست، رژیم را بیش از پیش تضعیف کرده و زمینه را برای براندازی از طریق اعتراضات مردمی و احتمالاً یک واکنش نظامی، بهویژه از سوی اسرائیل، فراهم میسازد.
اگرچه ترامپ همچنان به دنبال آوردن جمهوری اسلامی به میز مذاکره است، اما سیاست زور و قلدری او نتیجه معکوس داشته و مذاکرات را در این مقطع عملا غیرممکن کرده است. در واقع، ترامپ همان سیاستی را دنبال کرده که از یک سو توسط جریانات راست افراطی و سلطنت طلب و از سوی دیگر توسط جنبش های تندرو در داخل ایران، از جمله جبهه پایداری، که همچنان به دنبال درگیری مستقیم با ایالات متحده و اسرائیل است، تایید می شود.
جریان راست افراطی و سلطنتطلبان، که پس از انتخابات آمریکا و خیزش ژینا تا حد زیادی منزوی شده بودند و جز در مواردی معدود در رسانههای وابسته حضور نداشتند، بهویژه پس از رفتارهای فاشیستی طرفداران رضا پهلوی در جریان انتخابات ایران و حمله به هموطنانی که در خارج کشور رأی دادند، بیش از پیش مورد نفرت عمومی قرار گرفتند. با این حال، اکنون با بازگشت ترامپ، جان تازهای گرفته و تحرکات خود را شدت بخشیدهاند. پس از نامهنگاری رضا پهلوی به ترامپ، که در آن خواستار اعمال فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی و تسهیل براندازی شده بود، او حتی تا آنجا پیش رفت که خود را رهبر دوران گذار معرفی کرد. وی همچنین با تحریف واقعیت، این سیاستها را بهعنوان خواست مردم ایران جلوه داد.
پس از روی کار آمدن ترامپ و امضای فرمان فشار حداکثری پس از دیدار با نتانیاهو، زمینههای بیشتری برای فعالیت سلطنتطلبان فراهم شده است. اجرای این سیاست، همراه با افزایش نرخ دلار و طلا و تشدید تورم، فشار اقتصادی شدیدی را بر مردم تحمیل کرده است. در کنار این مشکلات، بحران انرژی و قطعی گسترده برق نیز نارضایتیها را دوچندان کرده است. عملکرد ضعیف دولت پزشکیان در این زمینه، وضعیت کشور را بحرانیتر کرده و شرایط را برای شکلگیری اعتراضات گسترده فراهم آورده است.
در روزهای اخیر، شدت فشارهای امنیتی بر خبرنگاران و فعالان سیاسی افزایش یافته و دستگیریها نیز گستردهتر شده است. جامعه در شرایط بحرانی و نگران کننده ای به سر می برد و رفتار رژیم و بویژه راس نظام در نادیده گرفتن خواست مردم و پذیرش مذاکره با آمریکا برای حل و فصل مسائل هسته ای و رفع تحریم ها در این موضوع، شرایط را دامن زده و شرایط را برای اعتراضات گسترده که می تواند چالش های جدیدی را ایجاد کند، به طور عینی آماده کرده است.
در این شرایط، جریان سلطنت طلب سعی دارد با تکیه برتجربه گذشته و عدم توفیق در بدست گیری سکان رهبری اعتراضات، از وضعیت موجود استفاده برده و با پیش دستی خود را بهعنوان آلترناتیو اصلی معرفی کند. در راهپیمایی های اخیر سلطنت طلبان، اگرچه تعداد شرکت کنندگان اندک است، اما رسانه های وابسته مانند «من و تو» و «ایران اینترنشنال» تلاش میکنند آنها را برجسته کنند.
از طرف دیگر، طی روزهای اخیر رسانه های مختلف به ساخت برنامه هایی در مورد انقلاب ۵۷ و شکست آن پرداخته اند که هدفشان تبرئه رژیم پهلوی و ایجاد گرایش در مردم به سمت سلطنتطلبان است. این تلاشها با تحریف تاریخ و استناد به سرکوبهای فعلی جمهوری اسلامی، درصدد مقایسه این دو دوره و تطهیر رژیم گذشته هستند. قابل ذکر است که نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برخلاف گذشته و به طرز مشکوکی نسبت به این گونه فعالیت ها و دستگاه تبلیغات رسانه ای پهلوی حساسیت چندانی از خود نشان نمی دهند و حتی در برخی موارد، فضا را برای تبلیغات رژیم پهلوی و فعالیت رسانه ای حامیان آن باز گذاشته اند و در برابر تبلیغات داخلی که سعی در توجیه رژیم سابق دارند سکوت اختیار کرده اند.
این روزها شاهد هستیم که رسانههای وابسته چگونه سعی دارند عدم دعوت از رضا پهلوی به کنفرانس امنیتی مونیخ را برجسته کنند یا در شبکهای مانند ایران اینترنشنال، یک ساعت برنامه را در اختیار مهدی نصیری، مدیرمسئول پیشین روزنامه کیهان، قرار دهند تا بهطور علنی از رضا پهلوی حمایت کند. در این برنامه، نصیری نهتنها از او تمجید کرد، بلکه حتی ادعا شد که مسئولان اطلاعاتی کشور بابت بازداشت چندساعتهاش هنگام بازدید از مقبره فردوسی عذرخواهی کردهاند.
این رویکرد، یادآور ترفندهای امنیتی گذشته برای مطرح کردن رضا پهلوی در اعتراضات، از جمله رایج کردن شعار «رضا شاه روحت شاد» در جریان خیزش ژینا، است. افشای فایل صوتی جلسه سران امنیتی و سخنان افرادی مانند فلاحی و طائب نشان میدهد که این سیاست همچنان پابرجاست. بااینحال، جریان سلطنتطلب نیز، فارغ از این ترفندها، تلاش دارد خود را بهعنوان آلترناتیو اصلی معرفی کند.
در این شرایط ویژه، آنچه حائز اهمیت بوده و بیش از هر چیز باعث نگرانی حاکمیت میشود، نه سلطنتطلبان که عمدتاً در خارج از کشور فعالیت میکنند، بلکه تشکلیابی کارگران، زحمتکشان، دانشجویان و سایر گروههای معترض در داخل ایران است. بارها دیدهایم که که در اعتراضات مختلف با ورود جریان سلطنتطلب به اعتراضات، نوعی شکاف ایجاد شده و باعث کاهش انسجام آن اعتراضات شده است. در خیزش ژینا، پروژههایی مانند «وکالت» یا «همبستگی» و نشست جورج تاون، توانست تا حد زیادی یاس و نا امیدی را به مردم منتقل کرده و شرایط را برای کنترل اعتراضات توسط رژیم فراهم کردند.
در شرایط کنونی، مردم به این نتیجه رسیده اند که با مقاومت و نافرمانی مدنی می توانند حکومت را به عقب نشینی وادار کنند و به طور مسالمت آمیز حکومت به ویژه رهبران آن را مجبور به پذیرش خواسته های مردم و دست از بازی خطرناک کنند. ورود سلطنت طلبان می تواند بار دیگر مسیر مبارزه را منحرف کند و باعث شود که حکومت سناریویی ایجاد کند که مردم و اعتراضات آنها را به سرنگونی پیوند دهد و سرکوب شدید را جایگزین عقب نشینی کند.
متأسفانه، ضعف نیروهای سیاسی، عدم وفاق و نبود برنامه مشترک باعث شده است که سلطنتطلبان، با کمک رسانههای وابسته، بیش از آنچه در واقعیت هستند، در اذهان عمومی مطرح شوند. نکته قابلتوجه دیگر چرخش برخی اصلاحطلبان و اصولگرایان ریزشکرده به سمت سلطنتطلبان است. بسیاری از آنها نگاهی مثبتتر به سلطنتطلبان دارند و حتی انقلاب ۵۷ را «اشتباهی بزرگ» تلقی میکنند. امروز شاهدیم که اصلاحطلبان مستأصل و ناامید، بیش از پیش به سمت سلطنتطلبان متمایل شده و حتی در برخورد با جریانهای چپ، با آنها همصدا میشوند. تمام این شرایط میتواند به تقویت جریان سلطنت طلب بیانجامد و اگرحکومت نتواند اوضاع را کنترل کند، ممکن است ترفند استفاده از سلطنت طلبان برای ایجاد اپوزیسیون جعلی و انحراف در مبارزات مردم، در نهایت بر ضد خود تبدیل شده و و آنها بهعنوان آلترناتیو اصلی مطرح شوند.
از اینرو، نیروهای ملی، دموکرات و چپ باید از هم اکنون خود را برای رویدادهایی آینده آماده کنند. بدون برنامه، سازماندهی و وفاق بار دیگر شاهد خواهیم بود که هژمونی سیاسی به دست نیروهای غیر دموکراتیک خواهد افتاد، که نتیجهای جز شکست در بر نخواهد داشت. آنچه امروز میتواند صورت پذیرد اینست که نیروهای دموکراتیک و مترقی به تلاش برای ساختن آلترناتیو دموکراتیک همت گمارند. این امر بدون شک جز با مشارکت صادقانه در اتحاد واقعی بین جریانات، نیروها و عناصر مترقی امکان پذیر نیست.
جریان راست افراطی و سلطنت طلبان نشان داده اند که آفت جنبش های مترقی مردمی هستند. برای رسیدن به اهداف مترقی مردم، قطعا باید با این آفت ها مقابله کرد. دست کم گرفتن آنها می تواند صدمات جبران ناپذیری به اعتراضات و جنبش های مردمی وارد کند. اگر فکر کنیم چون تعداد آنها کم است، تهدید محسوب نمی شوند، اشتباه کردهایم. تجربه به ما می گوید که در شرایط خاص، در حالی که جریانات مترقی تحت سرکوب شدید قرار دارند، هر جریان پوپولیستی، هرچند کوچک، می تواند با حمایت مالی و رسانه ای قدرت های خارجی، به جریانی تأثیرگذار تبدیل شده و مسیر تغییر را منحرف کند و یا حداقل به مانعی در برابر جریان های مترقی تبدیل شود.
متأسفانه جز در موارد معدودی نمی بینیم که جریان های سیاسی به ویژه جریان های ریشه دار چپ، برنامه ای جدی برای مقابله با این جریان انحرافی داشته باشند. دلیلش هرچه باشد، نمی تواند توجیه قابل فهمی برای مردم داشته باشد، به ویژه در آینده و زمانی که رژیم تغییر کرده است. ما این اشتباه را در انقلاب ۵۷ مرتکب شدیم و هنوز زیر ضرب انتقادهای به حق و بجای مردم و بویژه نسل جوان میباشیم. سکوت در برابر قدرتگیری روحانیت، به بهانه جلوگیری از تفرقه، باعث شد که آنها قدرت را تصاحب کنند و اولین قربانیان این قدرتگیری، همان نیروهای مترقی و آزادیخواه بودند.
شکی نیست که جنبش سلطنت طلب به رهبری دستان پنهانی چون شهریار آهی و دیگران، نقشه ای برای به دست گرفتن قدرت دارد. ما باید از این به بعد موضع خود را با آنها روشن کنیم و نگذاریم سلطنت طلبان این بار آن را به شکل دیگری تکرار کنند.
1 Comment
انقلاب و رهبری آن،با خیالپردازی و نگاه کودکانه وعاری از یک تئوری ناب وتشکیلات منسجم وبرنامه های راهبردی ،بانجام نمیرسد.ازینرو ،شاهزاده رضا،وادار به سکوت وتبعیت از یک برنامه ی مدون و استوار و جامعی ست،که اصول مارکسیستی در تار وپود آن بافته شده ست.وگرنه جنبش به قهقرا خواهد رفت.