در دوران خردسالی، در استبداد پهلوی، معنای «ملی» برایم مبهم بود. در مقابل مدارس دولتی، مدارس خصوصی را «ملی» مینامیدند. اسم یکی از بانکهای دولتی «ملی» بود، اسم یکی از شرکتهای تولید کفش «ملی» بود. بنابراین، در دوران بچگی، معنای ملی کردن صنعت نفت برایم مبهم بود. در آن دوران، اسم محمد مصدق در تمام کتابها و جراید ممنوع بود تا نسل بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نداند چطور برای بار دوم خاندان پهلوی به کمک قدرتهای خارجی و بخشی از روحانیت وابسته، حق حاکمیت بر سرنوشت وطن را از ملت ایران سلب کردند؛ حاکمیت بر سرنوشت وطن که با جنبش ملی کردن صنعت نفت دوباره به دست آمده بود، و آن را به شاه در خدمت قدرتهای خارجی دادند!
در دوران نوجوانی، با خواندن نطقهای دکتر محمد مصدق، برایم لغت «ملی» شفافتر شد، ولی نمیدانستم که ملت ایران برای احیای حق حاکمیت ملت بر سرنوشت وطنشان دو انقلاب بزرگ کرده بودند. این حق را نمیشناختم و بر این باورم که بسیاری از هموطنان هنوز این حق را نمیشناسند. امیدوارم که در این مورد اشتباه میکنم. بنابراین، فکر احیا و حفظ این حق به ذهنم نمیآمد.
در دوران جنبش همگانی قبل از سقوط استبداد پهلوی، ایرانیان دنبالهروی و آلت فعل بودن را خودجوش رها کرده بودند و توانستند برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی از مانع استبداد پهلوی عبور کنند. اما آیا به حقوق برابر انسانی، شهروندی و ملی خود واقف بودند؟ آیا میدانستند که برای نهادینهسازی و حفظ دو حق استقلال و آزادی، دفاع از حقوق بلافاصله بعد از تجاوز به هر یک از آنها لازم است؟ تاریخ گواهی میدهد که نه. از این رو، بعد از سقوط استبداد پهلوی، احزاب، سازمانها، دستجات و… بر طبق «دین» و «مرام» خویش، دریای عظیم جنبش عمومی خودجوش و خشونتزدای مردم را با تبلیغ انواع خشونتطلبیها، مانند مقابله با عوامل طاغوت، «قهر انقلابی»، «انقلاب سرخ دوم» و… به جوی کوچک انسانهای دنبالهروی دین قدرت و مرامهای قدرت تبدیل ساختند.
در پی تحقیق، خصوصاً پس از آمدن به فرانسه، دریافتم که دموکراسی ترجمان حاکمیت جمهور مردم بر سرنوشت خویش در وطن، بدون شراکت با شاه، فقیه، رهبر و… با التزام به احیا و حفظ حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی و حقوق طبیعت است. در چنین حاکمیتی مبتنی بر حق، الزامی است که دولت (مجموع سه قوۀ اجرائیه، مقننه و قضائیه) ملی، یعنی متعلق به ملت باشد و نه متعلق به مراجع خصوصی!
فهمیدم که دشمنی با محمد مصدق و ابوالحسن بنیصدر اساساً برای سانسور کردن حق حاکمیت جمهور مردم در جامعه است تا عمر استبداد همواره وابسته به منافع قدرتهای خارجی بیشتر و بیشتر شود. این دو شخصیت تمام تلاش خود را کردند تا دولت ملی شود، اما هر دو بار تمامیتخواهان وابسته، با کودتا و با زد و بند با قدرتهای خارجی، مانع شدند.
آیا نسل امروز با وجود سانسورهای استبدادطلبان، به حق حاکمیت جمهور مردم بر سرنوشت خویش و به حقوق دیگر خویش آگاه شده است؟ آیا میداند که انتخاب دولت ملی و اراده حفظ آن، به معنی انتخاب حقوق انسانی، شهروندی، ملی و اراده حفظ آنها است؟
برخی دشمنان دولت ملی، ملی کردن صنعت نفت را معادل دولتی کردن آن پنداشتهاند و نتیجه گرفتهاند که چنین ملیکردنی سودی نداشت! البته اینگونه اشخاص که از نوعی استبداد حمایت میکنند، نمیگویند که بدون ملی شدن دولت، صنعت نفت و دیگر ثروتهای ایران ملی نمیشد. توضیح اینکه، به علت موقعیت تاریخی به منصه ظهور رسیدن حکومت ملی زندهیاد محمد مصدق و همراهی قوۀ مقننه وقت با آن حکومت، طرح ملی کردن آن ثروتها مطرح و تصویب شد.
مصطفی میرسلیم پارسال گفته بود: “وقتی میگوییم نفت ملی، منظورمان این نیست که نفت مال ملت است، بلکه میخواهیم بگوییم این نفت دیگر انگلیسی نیست. ما در سال ۱۳۳۲ تحت مدیریت دکتر مصدق خیلی زور زدیم که این نفت را ملی کنیم و قدم بزرگی برداشتیم، اما در نهایت آن را دولتی نگه داشتیم. این یعنی ملی به معنای واقعی نشد، فقط از دست انگلیسیها خارج شد. … این صنعت هنوز دولتی است و باید به بخش خصوصی واگذار شود.”
آیا مصطفی میرسلیم راست گفت؟ نه، چرا؟ زیرا اولاً منابع زیرزمینی در یک کشور ملک مشاع یک ملت هستند و نمیتوان املاک مشاع را نه خصوصی و نه دولتی ساخت. اما هرگاه دولت ملی و متعلق به جمهور مردم شود، املاک مشاع را میتواند در پی تصمیم و نوع تصمیم مردم در عمل اداره کند. ثانیاً، در کشورهای زیر سلطه، استبداد بدون وابستگی وجود ندارد. استبداد ولایت مطلقه فقیه نیز از این قاعده مستثنی نیست و وابسته است. این استبداد برای حفظ خود، ثروت ملت ایران را غصب کرده است و برای حیات خود و به ضرر حیات ملی ایرانیها، به قدرتهای حامی خود به ثمن بخس به حراج میگذارد و باج میدهد.
ملی کردن صنعت نفت وقتی ممکن است که دولت ملی باشد و مجری تصمیمات و اراده جمهور مردم بر پایه حقوق باشد.
بعضی از هواداران استبداد پهلوی میگویند استبداد پهلوی مدرسه و دانشگاه و راه ساخت. بعضی حامیان استبداد ولایت مطلقه فقیه از فرستادن ماهواره به فضا و تأسیس و راهاندازی دانشگاههای آزاد در همه نقاط کشور سخن به میان میآورند تا استبدادها را توجیه کنند. در پاسخشان، پارهای از سخنان دکتر محمد مصدق را میآورم:
“بر فرض که با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت خدمت کرد، در مقابل آزادی که از ما سلب نمود، چه برای ما کرد؟ … دیکتاتور شبیه به پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس از مرگ خود، اولادی بیتجربه و بیعمل بگذارد. … یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچاند و باید آنها را یک نفر اداره کند. این همان سلطنت استبدادی است که بود. مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟ یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند. … آقا اگر غمخوار این ملتاند، به ترقی و تعالی وطن معتقدند، و نمیخواهند به عناوین هیچ و پوچ به آتش نفاق دامن بزنند، باید خود را فوق دیگران ندانند و بگذارند که در سایۀ آزادی، جامعه خودش کشتی متلاطم را به ساحل نجات برساند.” (از بیانات شادروان دکتر مصدق در مجلس ۱۴، به هنگام مخالفت با اعتبارنامه سید ضیا طباطبایی، به تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۲۲).
در این روز سالگرد ملی کردن صنعت نفت، با هموطنانم اهمیت شناخت و فهم دولت ملی بر اساس اصول استقلال و آزادی و حق حاکمیت جمهور مردم بر سرنوشت خویش در وطن مشترک را در میان میگذارم. حاکمیت جمهور مردم، تصمیمگیری جمعی بر مبنای حقوق و اداره جمعیای است که شریکهای متناقض با چنین اداره جمعی مانند شاه، فقیه، پیشوا، رهبر و امثالهم را در خود جمع نمیکند. چنین حاکمیتی به حقوق برابر به عنوان انسان و شهروند از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام، رنگ، التزام دارد و موجب احیا و حفظ حقوق ملی آنها است. حاکمیتی که حقوق ملی و سایر حقوق، مبنای تصمیمگیریها واقع میشوند و مانع دخالت قدرتهای خارجی، چه مستقیم مانند استبداد پهلوی، و چه غیرمستقیم مانند استبداد ولایت مطلقه فقیه، میشوند. همچنین در حاکمیت جمهور مردم، احیا و حفظ حقوق طبیعت در مام وطن مبنای اندازهگیریها در بهرهبرداریها و برداشتها واقع میشود.
از دید من، در مبارزه با قدرتهای داخلی و خارجی، اگر دستیابی به انواع گوناگون حقوق خواست و تلاش روزمره ما نشود، استبداد حتی اگر شکلش تغییر کند، در وطن ما حاکم باقی میماند.
شاد باشید.