به ناکجاآباد عشق رسیدیم،
عشقی بدون بازگشت.
آرزوی درکنارزمین بودن،
دست دردست وساکت،
همچون آن لال .
مادرم، زنی کوچک،
همچون بوته پونه، یک علف.
سایه ای روی خاک نینداخت، هیچگاه.
زمین اورا دوست میداشت،
چون اوسبکبال، لبخند میزد
دررنج و در شادی
خانم گابریلا میسترال، شاعره اهل کشورشیلی ونخستین نویسنده دریافت کننده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۵ ودرسن ۵۶ سالگی، گرچه حتا دبیرستان را به پایان نرسانده بود، تاشغل آموزگاری، سفیری، پروفسوری، وزیرفرهنگ، ونماینده سیاسی کشورش درسازمان ملل، ارتقاء مقام یافت.اوبین سالهای ۱۸۸۹ و۱۹۵۷ غالب سالهای عمرش را درخارج ازکشورشیلی گذراند. پدرش یک معلم اسپانیایی و مادرش یک خواننده سرخ پوست بومی بود. نام مستعار او به معنی ملکه آسمانی وترکیبی است ازنام دو شاعرمشهورموردعلاقه اش درآمریکای لاتین. نام واقعی او پیش ازمشهوریت ادبی ” لوسیلا گودوی آلکایاگا ” بود. وی نخستین شعرش رادرغم نامزد جوانمرگش، یک کارگراداره راه آهن، سرود. مرگ پسرخوانده اودرمیانه سالی، باعث شد که او به مقوله های مرگ، زندگی، رنج وامید، درشعرش بپردازد. بعضی از لالایی ها وترانه های کودکانه او حتا امروزه، بعدازنیم قرن، بخشی ازفرهنگ شفاهی وعامیانه خلقهای قاره آمریکای لاتین به زبان اسپانیایی، شده اند.
اودرزمان ومکانی زیست که قلم هنوزدردست فرهنگ مردسالاری بود. اونماینده ادبیات مدرنی بودکه درپایان قرن ۱۹ درمقابل مکاتب ادبی ناتورالیسم، سمبولیسم، وپارناس، قدعلم کرده بود. اوبرای شرح موضوعات روزمره زندگی، ازاستتیک وآهنگ مدرنیسم استفاده نمود. اودرآثارش احترام خاصی برای مبارزان انقلابی گذشته آمریکای لاتین قائل بود. شعراوپیرامون فقردهقانان وحقوق زنان بود، به این دلیل اوراشاعره محبت مادری وترحم انسانی نامیده اند.
منقدین ادبی می نویسند که شعرش، ساده، پراحساس، شدیداشخصی، وجهانی، باارزشهای تربیتی واومانیستی است. اوبانگاهی فمینیستی به اطرافش می نگریست. دراشعاراوغیرازانگیزه های مادری وکودکی، انگیزه های فلسفی نیزدیده می شوند. درشعراونوعی دیالکتیک ملاحظه میگردد. برای اوتعلیم وتربیت نوعی وظیفه مادربودن، است. بخش مهمی ازاشعارش درباره مقوله های مرگ و رنج انسان درکشورهای جهان سوم هستند.
گرچه اومبلغ استتیک ناب وشعار”هنردرخدمت هنر” بود، منقدین چپ شعراو را حاوی توصیف عمیق عرفانی هومانیستی درباره انسان ساده، معمولی و جهان می دانند. اوبرای یک زندگی قانع کننده مبارزه نمود، وبا اشاره به اتوبیوگرافی تراژیک خود، به تنها بودن زن وبرآورده نشدن نقش مادربودن، اشاره می کند. منتقدی، شعراوراانعکاس صدای مریم مقدس نامید. گابریلا میسترال می گفت که شاعر، رسانه زمان خوداست ورابطه شاعربا خلق مانند رابطه روح با جسم است. این جمله اورا روی سنگ قبرش نیزحک کرده اند. وی درمصاحبه ای گفته بود که زندگی سفری است زیارتی عرفانی که به مرگ ختم میگردد. اوبا عشق عمیق به رنج دیگران، مدافع فراموش شدگان، ترک شدگان، وتنهایان بود. شعرش لطیف، گرم، ساده، غمگین، بازبانی مستقیم بود که زندگی فقیرانه انسان معمولی روستایی راتوصیف می کند. او درجایی خطاب به معشوقه ای میگوید ” هرازگاه که تو به من بنگری، زیباترمی گردم “.
وی درشعرش تفسیری ایده آل ازگذشته کشورشیلی وسرخ پوستان قاره آمریکای لاتین می نماید. نویسنده ای درباره اوگفته بود که شعرش شباهتی به دعاوعبادت دارد. کمیته جایزه ادبی نوبل اعلان نمود که نام اوسمبل کوششهای ایده آل جهان آمریکای لاتین است. خلاف سیاست پینوشه که کوشید اوراشاعری مذهبی وغیرسیاسی معرفی نماید، اوشاعری شورشی برای مبارزات آزادی خواهانه مردم آمریکای لاتین بود. درسال ۱۹۴۵ کمیته جایزه نوبل با اعطای آن به وی توجه جهان را به قاره آمریکای لاتین جلب نمود که درجنگ جهانی دخالتی نکرده بود. بعدها گروهی ازروشنفکران اعتراض نمودند که جایزه نوبل ابتدا حق پابلو نرودا، شاعردیگرومشهورشیلی، بود.
شعرمیسترال درآغازحاوی انگیزه های مسیحی عامیانه بود. اوبطورسمبلیک به موضوعات مذهبی انجیلی پرداخت. او در اشعار خود، غیراز زندگی و امید، به موضوعات خدا ودین نیزاشاره می کند. اوبرای خدا دو صفت متناقض قائل بود؛ خدای انتقام وخدای دوستی ومحبت.
وی بدون تحصیلات مقدماتی ودانشگاهی، ازطریق کوشش های خودآموزی، به شغل های مختلف رسید. وی شخصا بامشاهیری مانند مادام کوری، هنری برگسن، واستفان تسوایگ، رابطه دوستی داشت و پابلو نرودای جوان را آن زمان با ادبیات اروپا آشنا نمود. کشورمکزیک بعدازانقلاب برای تغییرسیستم آموزشی مدارس خود ازاودعوت به همکاری ونظرخواهی نمود. گابریلا میسترال بعدها ازمشهوریت دیپلماتیک جهانی خود برای کمک هومانیستی درآمریکای لاتین استفاده نمود. ازجمله آثاراو، غم زدگی، دعا وعبادت هنرمندان، زن معلم درروستا، لطافت، سرگردانی، گرزچوبی، کتابی برای زنان، سردی، خواهش، ترانه های اسپانیایی، و سوناتی درباره مرگ، هستند.
——————————————
Gabriela Mistral (1889-1957)