شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹

شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!
...اگر کشته شدن باعث تقویت می‌شود، چرا برای قوی‌تر شدن نباید خودمان را به کشتن بدهیم؟ چرا برای تقویت ارتش‌مان، آن را به ارتش یک کشور دیگر تبدیل نکنیم تا...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ا. م. شیری
نویسنده: ا. م. شیری
نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!
همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!
پدیده ممنوعیت از پرواز در غرب موردی آشناست و عمدتا بعد از عملیات القاعده در سال ۲۰۰۱ به سپهر عمومی راه یافت. بویژه در ایالات متحده لیست هایی بوجود آمد...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟
مفهوم نژاد آریایی و ادعای برتری نژادی، هیچ‌گونه مبنای علمی ندارد. مطالعات ژنتیکی نشان داده‌اند که همه انسان‌ها از یک نیای مشترک برخوردارند و تفاوت‌های ژنتیکی میان گروه‌های انسانی بسیار...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
سند سیاسی مصوّب کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) یک سازمان باورمند به سوسیالیسم دموکراتیک است که برای گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
پایان کنگرۀ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) روز چهارشنبه، ۲۸ آذر ۱۴۰۳ (۱۸ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی) به پایان رسید. مشارکت وسیع و تأثیرگذار اعضای سازمان در روند کنگرهٔ بیستم سازمان،...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت رئیسهٔ کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت رئیسهٔ کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
مسئولیت سلبریتی‌ها در فضای مجازی!
در قرن حاضر، رسانه‌ها بخش عمده‌ای از مدیریت افکار عمومی را عهده‌دار هستند و قدرت و توانمندی آن را با هر عامل و ابزار محرک دیگری نمی‌توان مقایسه کرد اما...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: حسین مهراندیش
نویسنده: حسین مهراندیش

سخنی با اقای تابان: این داغ بر تنم نهفته است

• نه به دنبال نوشتن مقاله ای و یا رساله ای مکتوب در باب نفی خشونت هستم و نه دادن پیامی که بتواند این بغض فروخفته را تسکینی دهد... اما بعنوان نسل بعد از شما و تقی رحمانی تلاش کردم گفتگویی را داشته باشم هر چند این گفتگو از سر جدال قلم نیست ...

نه به دنبال نوشتن مقاله ای و یا رساله ای مکتوب در باب نفی خشونت هستم و نه دادن پیامی که بتواند این بغض فروخفته را تسکینی دهد.

و جملات برایم انقدر سخت ادا میشود که توانی نماند.

اما بعنوان نسل بعد از شما و تقی رحمانی تلاش کردم گفتگویی را داشته باشم هر چند این گفتگو از سر جدال قلم نیست. که شاید باید هزار گل شکوفه کند.

اقای تابان گران قدر:

در تاریخمان مرگ نیز پرحماسه است که مرگ سیاوشان و یزدگرد سوم غرورافرین است گاهی نیز سرشار از احساس که در کهنه خانه ذهن همیشه جا خوش می کند یکی همان انجوی شیرازی را که صادق هدایت به او سید ریش می گفت وهمه او را دوست داشتند از احسان طبری تا افسران توده ای برایش احترام قائل بودند او که اشرف به او چشم طمع داشت و در لباس زندان به اتش کشیدند حتی اعدامی هم در کار نبود.

در نزدیکتر که صمدیه لباف را به اتش کشیدند و نیز مجید شریف واقفی که با این که دست به اسلحه اش بی نظیر بود به رسم جوان مردی با شلیک هوایی خود اسیر بهرام ارام شد و نامش بر فراز .

گاهی نیز مرگ افتخار یک سرزمین است که می گفتند تختی خودکشی کرده بعضی هم می گفتند اقا تختی را خود کشی کردند! که اخوان می گفت تختی زندگی اش سراسر الهام بود خوان هشتم پیش امد برای کشتن جهان پهلوان کسی که رستم زمانه بود، می گفت تختی را دیدم و پا به خوان هشتم گذاشتم که این خوان، خوان مرگ بود پهلوانی را عشق است. کسی که ارزوهایش رهایی مملکت است.

اقای تابان عزیز:

ایران سرزمین دردها و خاطره هاست، هزار حدیث بر انچه بر سرمان امده است و انچه که باید می بودیم و از انچه که نیستیم.

در رگ هایمان خون امید جریان دارد که اگر همین را هم نداشتیم چگونه می شد زیست و این بغض را در پشت لبخندهایمان پنهان کرد.

وقتی می خواستم این مطلب را بنویسم گذری به خاوران وقطعه شهداء بهشت زهرا کردم که در پشت حصار بی مهری ها پنهان است. و کارگری که سال هاست انجاست و هزاران خاطره از این مدار گمشده دارد.

هنوز هم اتش مرداد و شهریور تنم را می سوزاند از انهایی که از دست داده ایم که چه غیور مردانی بودند و اکنون پیامی هستند بر ما و نسل زبون ما که بر این مظاهر عزت گریستیم و عزادار و سوگوار کسانی هستیم که حیات بخش بودند و تاریخ را به قیام فراخواندند.

نمیدانی که هم خاوران و هم قطعه شهدای بهشت زهرا در سکوت، سکوت و سکوت خود هزار فریاد غریب دارند که کاش بودی و می دیدی که این سرمایه ها برای ما وارثان بی مسئولیت بس گران هستند.

برای شهیدانی که کارشان هنوز به پایان نرسیده بود و برخی پایانش را غریبانه اعلام کردند.

اقای تابان عزیز:

خاوران را خوب می شناسم که برای من که در کنار ان متولد شدم در کنار خرابه های ان بازی های کودکانه کرده ام و هر بار پرسیدم از نسل پیش از خود از پدر و مادرم که این جا کدام قطعه گمشده از تاریخ است با جمله ای تلخ صدایم را در گلو فرو خفتند، که سکوت کن که ان که در اینجا خفته است هزاز هزار فرسنگ از ما فاصله دارد و وصله ای است بر تاریخمان و این گونه کنجکاوی کودکانه را دچار سانسور فرهنگی کردند.

من برامده از نسل گوشه نشین ها و گودنشین های حاشیه تهران وقتی اندکی کمر راست کردم و افتاب بر وجودم تابیدن گرفت دانستم که انچه در اینجا خفته است دریایی است بس بزرگ بر مایی که که در منجلاب زندگی و روزمرگی جانوری مانده ایم و محکوم به این بودم که تا ابد داغ دار این شهادت و حضور در تاریخ باشم.

بر قطعه ای از زمین که نه پلاکی دارد و نه نشانی مادرم راست میگفت انجا وصله ناجور زمین است، زیرا انها عزیزترین و بزرگ ترین گوهرهایی بودند که خداوند دوست نداشت با سایرین همنشین و دردمند باشند.انها وصله ای از بهشت، بر ما حاکمان قدرت بودند.

اقای تابان عزیز :

تقی رحمانی را خوب می شناسم

اولین درس های زندگی که منتهی به زندگی است از او اموختم او که وابستگی به دنیا و دنیاپرستی ندارد و هر چه دارد در طبق اخلاص است.

او که شاهدی بر ان تابستان داغ و خونین بوده است. می گفت عبدالمجید سیمیاری هم بند او بوده و روزی رفت و دیگر نیامد، و نگفت که چرا مرا در وادی ناجوان مردی ها رها کرد و امد به خاوران.

تقی رحمانی گرفتار بندها نیست رها است. او که محکوم به بی عدالتی گردیده، اما عدالت را برای همه می خواهد، ازادی اش را سالها به بند کشیده اند، اما ازادی را برای همه مان می خواهد. از تبار ابراهیم است هم او و هم نسل او نسلی که در اتش قهر و خشونت سوخته است اما برای نسل من سبزی و سرور را می خواهد.

وجود تقی سرشار از خاطرات و تلخی های زندان ها و سیاه چال های حکومت قهر است. از همه خاورانی ها خاطره دارد، از ان جوانک مجاهد که خون مجاهدین را برتر از دیگران می دانست و سیری در فضل الله المجاهدین داشت دل واپسی قاعدین و بعدتر پرپرش کردند تا افسران توده و فدائیان و راه کارگر و هزار هزاری که زندگی را نه برای خود که برای دیگران می خواستند. که حال همه شهدا از صدر تاریخ همین است.

بارها شاهد بودم که وقتی از ان روزها می گوید بغضی وجودش را می گیرد که هزار نوشدارو ان را مداوا نیست.

اقای تابان گرامی:

از وقتی به قول جلال سنت شهادت را فراموش کردیم و مقبره دار شهیدانمان شدیم این مرگ سیاه را گردن نهاده ایم.

از وقتی به جای پیرو شهیدانمان بودن عزادار انها شدیم نسلی را ساختیم که به دنیا بی تفاوت شد و در این میانه در غروب میان داران پیام شهیدانمان گم شد.

و چه هوشیارانه پیام شهیدانمان را دگرگون کرده اند و من از نسل جوان این سرزمین به اسانی در میان هزار پیام راه رهایی را به بن بست فرو خفتن در خود ترجیح دادیم.

اقای تابان:

این همیشه برایم مسئله بوده است که این شهیدان که تمام وجود خود را به پیشگاه ملت تقدیم کردند در لحظه جان دادن چه کردند؟

ایا لبخند زدند و یا فریاد “هل من ناصر ینصرنی” سر دادند؟ مگر نمی دانستند که ما اهل این میدان نیستیم و مرد کار ؟

آیا مثل محمد حنیف فریاد اتش به دشمن صادر کردند و یا مثل سعید محسن بلند خندیدند و یا مثل اصغر بدیع زادگان فریاد زدند و افشاء کردند؟

من هرگز نمی توانم تصور کنم که حلقه های به هم پیوسته در خاوران و بهشت زهرا بدون پیامی رفته باشند و من و ما را در هجوم شبزدگان رها کرده باشند.

در مملکتی که حوزه های ان از درون پوسیده و دانشگاه های ان نماد فرهنگ زدگی است و جامعه ان نماد فروپاشی مگر می شود که این شهیدان ما را به حال خود رها کرده باشند؟

اقای تابان عزیز :

در عمر کوتاه بیست و چند ساله ام که همه ان در کنار خاوران گذشته سال هاست که داغ دار و اشک فشان و عزادار هستم اما دیگر نمی خواهم عزادار باقی بمانم که به قول علی شریعتی هر انقلابی دو پیام دارد اول خون و دوم پیام.

شهیدان در محضر خداوند حاضرند و من به این جمله ایمان دارم کسانی که مرگی سرخی داشتند تا من و نسل من سیاه پوش نمانیم و زندگی با شرافت داشته باشیم.

انها حاضرند تا در پیشگاه خداوند شهادت بدهند که ما در این دنیا تنها ناظر بر انها نبودیم تا در عصر نتوانستن بر قلب تاریک و رگ های خشک ما خون نشاط را بدمند.

فرقی هم ندارد که این خون به چه رنگی باشد سبز، سرخ و یا هر رنگی که تصورش را می کنیم.

اقای تابان و تمامی داغدیدگان عزیز:

گفته بودید که ما خانواده های داغ دیده و جان باخته تنفری نداریم اما می خواهیم افتاب حقیقت بر سرزمینمان بتابد.

اظهر من الشمس است که این نور بر دیده ها تابیده است که دیگر خاوران تابو نیست بلکه تابو شکنی است در افشای کینه مداران.

اما در دل هر جمله ای که نوشته ای بغض نهانی بی قراری می کند پیام این شهیدان ان نبود که ما کشته می شویم که تنها افشاگر سیاهی ها باشیم که اگر این گونه بود خون شهید کم رمق می شد، گمان می کنم که پیام این شهیدان بالاتر و ارجح تر است.

انها نمی خواستند با مرگ خود، به خودستایی نفس ها بپردازند انها می خواستند به نسل من بیاموزند که انها اسیران کینه ها و نفرت ها گردیده اند.

به من و ما اموختند که چگونه می شود وجود انسانی را نابود کرد اما صبور بود و مهر را گسترانید، شاکی نبود و ملایمت کرد حتی اگر نفرت به گورستان ها نیز کشیده شود.

این گورهای خفته اما بیدار تاریخ، زنده است و شهادت می دهد به من و نسل من و نسل های بعد از من که نمادی است از قدرت خشونت زده و نفرت اور.

تمام پیام رحمانی و رحمانی ها ان است که اگر خشونت هم کردند، ما نیز مروج ان خشونت نباشیم، رحمانی نمی گوید که بیاییم همه چیز را فراموش کنیم و زندگی دوباره اغاز کنیم، تمام پیام او در این جمله نهفته است که عصیان گران را ببخشیم اما فراموش نکنیم که دور نفرت و خشونت برای مردم ما جز نابودی تمام دستاوردهای فرهنگی و ملی عایده ای ندارد.

زخم خورده ترین ها می توانند موثرترین ها هم باشند، انها که جان مال و سرزمین خود خود را رها کردند و در ناکجااباد غریبانه بساط دل زدگی ها را پهن کرده اند.

این مادران و همسران، برادران و فرزندان داغ دار می توانند زینب این قافله بی سالار باشند. انها که در پیام خود نمی گویند که قصاص قاتلین را می خواهیم بلکه می گویند زندگی می خواهیم که در ان قتل و غارتی نباشد، مرگی روا نباشد، سری بر دار نباشد و دارالخلافه ای بر بیداد نماند.

این قافله و نسل های ان پیام صلح و امید را در جهان زمزمه می کند، مادرانی که خود جنگ را بر تارک جان خود حس کرده اند، اما برای من و فرزندان من سبزی و شکوه را می خواهند.

این داغ تا ابد بر دل من نهان است، اما دیگر نمی خواهم سنگ بنای خاوران دیگری را بگذارم حتی اگر قرار باشد در دل ان قاتلان خاوران بخوابند.

این جسارت بنده را با بزرگواری خود بپذیرید.

فرزند کوچک شما.

مرتضی سیمیاری.

تهران – حاشیه خاوران.

تاریخ انتشار : ۲۷ آبان, ۱۳۸۸ ۸:۵۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!

آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟

سند سیاسی مصوّب کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

پایان کنگرۀ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)