اگر مجاز باشیم کردار روزها و هفته های اخیر حکام جمهوری اسلامی را تنها به صاعقه های اکیداً کوتاه مدت تحلیل و تبیین کنیم، آن گاه در پس این کردار جز هول وهراس مواجهه با ۲۲ بهمن و تقلای گذر “آبرومندانه” از آن را ، نخواهیم یافت. همه چیز گواه آن است که ۲۲ بهمن به کابوسی برای “میراث خواران” ۲۲ بهمن تبدیل شده است.
البته ابتدا باید پرسید که آیا چنین نگاهی به کردار مذکور مجاز است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا واقعاً می توان مجموعه عواملی را که کردار حکام جمهوری اسلامی در روزهای اخیر را شکل داده است، منحصراً به صاعقه هائی کوتاه مدت فروکاست یا نه؟ به نظر می رسد آری، می توان. حداقل این که هیچ نشانۀ ملموس و پایداری از یک تقرب میانمدت و بلندمدت به بحران جامع الاطراف موجود، جز پافشاری بر همۀ آنچه خود زاینده و موجب دوام این بحران بوده است، در کردار آنان به چشم نمی خورد. شاه بیت تقرب میانمدت و بلندمدت حکام جمهوری اسلامی به بحران، همچنان انکار بحران است. با این تفاوت که امروزه در جستجوی رئوس چنان تقربی در حاکمیت، آن چه که توجه انسان را بیش از همه جلب می کند، حالت پات در میان گرایشهای درون آن است. حالت پاتی، که هنوز هم گرایش افراطی گاه موفق می شود صدای خود را بر آن مسلط سازد. این گرایش، گرایش پاره ای از فرماندهان سپاه و شیوخی چون جنتی است، که از تریبون نماز جمعۀ تهران بر موج خون پای می کوبد، بابت اعدام آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی به قوۀ قضائیه دست مریزاد می گوید و تکرار “مردانۀ” چنین جنایاتی را از آن مطالبه می کند. در ۸ ماه گذشته سیاست این گرایش افراطی در جمهوری اسلامی دست بالا را داشته است. اما گویا اکنون به میزان بیشتری بر دیگر گرایشهای حاکم نیز آشکار شده است که تأکید بر زور و توسل عملی به آن در خلال ۸ ماه گذشته، نه تنها بحران را جواب نداده، بلکه به آن دامن زده است. بی سبب نیست که صادق لاریجانی، رئیس قوۀ قضائیه که تاکنون نشانه ای از خود، به عنوان چهره ای مستقل و متکی به نفس، را به دست نداده است، تنها ۲ روز پس از اظهارات جنتی در مقام پاسخگوئی به آنها برمی آید و با انتقاد از کسانی که دستگاه قضایی را به “مسامحه” در برخورد با معترضان متهم می کنند، می گوید: “برخی افراد علی رغم تذکرات قبلی، توقع بیشتر از قانون را از دستگاه قضایی دارند که این توقعات سیاسی بر خلاف شرع و قانون است”.
اما در این مجموعه، آن چه از شخص خامنه ای “ساطع” می شود، بارزترین نمایش حالت پات و بنابراین بارزترین نمایش دستگاه حاکمیتی است که دارد در برابر بحران زمینگیر می شود. در نظام جمهوری اسلامی خامنه ای قاعدتاً باید “فصل الخطاب” باشد، یعنی حرف آخر را بزند. اما آن چه اکنون واقعیت دارد، جز این نیست که حتی در درون هیئت حاکمه نیز دیگر او “فصل الخطاب” نیست. وقتی خامنه ای تلویحاً وجود “مشکل” را می پذیرد و چاره را در “شفاف حرف زدن خواص” می یابد، یکی این اظهارات را به “بازبودن راه برای آنها که می خواهند رفتارشان را درست کنند” تعبیر می کند و دیگری آن را اتمام حجتی با عده ای که “اگر آن را به گوش هوش نشنوند، سزایشان سخت خواهد بود”. رفسنجانی هم که مخاطب اصلی این اظهارات بوده است، بسیار موقعیت سنجانه، خود خامنه ای را به عنوان “اصلح ترین” کس برای حل مشکل معرفی می کند و به این ترتیب او را به ردیف نخست مسئولیت می راند. محمد یزدی در برابر این شوخکاری رفسنجانی چاره ای جز دست زدن به افشاگری و تهدید نمی یابد، که این نیز با افشاگری متقابل پاسخ می گیرد و اقدامی که از آن “بوی توطئه می آید”، توصیف می شود.
از این قرار قویترین تأثری که دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی در این روزها از خود به جای می گذارد، این است که دیگر به عنوان یک “سامانۀ درازمدت امور کلان” عمل نمی کند، بلکه از این ستون به آن ستون به دنبال فرجی می گردد. انگیزۀ اکید برای گریز امروزی اش هم، چنان که اشاره شد، رودرروئی با ۲۲ بهمن است. در تقلای عبور از این روز، هیئت حاکمۀ جمهوری اسلامی چنان مجموعۀ ظاهراً متناقضی را عرضه کرده، که اینجا و آنجا این برداشت، که سازشی در کار است، را نیز موجب شده است. عنصر نخست این مجموعه، به روال تاکنونی، هراس افکنی و مرگ آفرینی است؛ هراس افکنی در میان مردم، برای پیشگیری از حضور معترضشان در روز ۲۲ بهمن. جنتی در اظهارات پیشگفته اش بی پرده و پروا خطاب به قوۀ قضائیه گفت که “اگر در ۱۸ تیر ضعف نشان نداده بودید و دستگاه قضایی چند نفر را اعدام کرده بود، حادثه روز عاشورا به وجود نمی آمد”. صادق لاریجانی مطالبۀ جنتی برای کشتار بیشتر را “توقعات سیاسی خلاف شرع و قانون” می نامد، اما نمی گوید که اعدام آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی، که “ماه ها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده، پرونده شان ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته و، به گفته وکلایشان، مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده بوده”، خود افدامی سیاسی، غیرحقوقی و غیرقانونی است، که تنها برای تولید وحشت صورت گرفته است. همچنین اعلام این خبر توسط قوۀ قضائیه، که برای ۱۱ نفر حکم اعدام صادر شده است، را چیزی جز “رولت روسی بر شقیقۀ مردم” نمی توان نامید. فزون بر اینها، باید از اسارت شمار بسیاری از دستگیرشدگان روز عاشورا و پس و پیش آن گفت، و از انتشار بیانیه دیروز (دوشنبه ۱۲ بهمن) پلیس ایران دایر بر آمادگی برای آن که “با بهره گیری از تمام توان و ظرفیت خود و آماده باش کامل در سراسر کشور” موحبات برگزاری مراسم ۲۲ بهمن را فراهم آورد؛ و از انتشار اطلاعیه سپاه محمد رسول الله، که مسئولیت حفظ امنیت تهران را به عهده دارد و در آن می خواهد که “۲۲ بهمن امسال به روز “عبور از فتنه ها” تبدیل شود”… و این هنوز کل نمایش وحشت مورد نظر حاکمان را ترسیم نمی کند.
اینجا و آنجا کاستن از زبان خشونت و گاه حتی کاربست تلویحی زبان دعوت هم به چشم می خورد. این درست همان پدیده ای است که گمان عقب بشینی و سازش را نیز برانگیخته است. اظهارات احمد خاتمی، که کین و دشمنی از هنجار گذشته اش با جنبش سبز بر کسی پوشیده نیست، در نماز جمعۀ هفتۀ گذشته تهران از این زاویه نمونه وار است. او در بخشی از سخنان خود می گوید: “… امیدواریم عزیزانی که می گویند معترض اند، تا دیر نشده موضعشان را مشخص کنند، اعتراضشان را در چارچوبه قانون پی بگیرند. این حتی به مصلحت خودشان هم هست. اگر می خواهند در این کشور بمانند و خط شان را از این ملت جدا نکنند، راه قانونی بسته نیست. قانونی رفتار کنند و بدانند اگر چنین نکنند، این ملت به همراه رهبری راه خودش را ادامه خواهد داد و بدانید این شمائید که بازنده میدان اید”.
اما اشتباه نشود، در پس این کلمات نیم گام عقب نشینی هم دیده نمی شود. عقب نشینی مستلزم کاربست زبان امتیاز دهی نیز هست و شواهد بسیاری حاکی از آنند که مقاومت در درون هیئت حاکمه برای امتیازدهی به معترضان سنگینتر از آن است، که انتخاب چنین راهی را برای عبور آن از “تنگۀ وحشت” ۲۲ بهمن، برایش میسر سازد. شاهد قویتر از گفته های نقل شده از احمد خاتمی در این باره، سخنان خود خامنه ای در همین هفته گذشته اند: “… همه بدانند ما نیز از طرف ملت ایران و از طرف خود به هیچ کس باج نخواهیم داد”. این سخنان نه در تقابل با این یا آن “دشمن” خارجی، بلکه در واکنش به زمزمه هائی ایراد شدند، که از “حل مشکل با کمک افراد معتدل در هر دو جناح موجود کشور” می گفتند. اگر خامنه ای به توصیه خود عمل می کرد و به عنوان یکی از “خواص” از دوپهلو گوئی می پرهیخت، آن گاه صراحتاً می گفت که سازش نخواهد کرد.
گوه گذاری در میان نیروها و تردیدافکنی در میان مردم، از دیگر ترفندهای حاکمیت بوده اند، اما مجموعه ترفندهای آن تا امروز که روزی از “دهۀ فجر” هم گذشته است، راه به جائی نبرده است. جنبش مردم قابلیتهای شگرف خود را برای بهره گیری از فرصتی چون ۲۲ بهمن نشان داده است. دعوت موسوی، کروبی و محمد خاتمی از مردم برای حضور در روز ۲۲ بهمن هم آرایش صحنه را از هم اکنون آشکار کرده است. بیگمان حاکمیت خواهد کوشید حضور مردم را به نفع خود مصادره کند. اما مردم هم در برآمدهای چندین ماهه اخیرشان نشان داده اند که در تسخیر “فضای عمومی”، بر حاکمیت پیشی گرفته اند. از هم اکنون می توان دید که در ۲۲ بهمن نیز چنین شود.