شکر روزگار که سرانجام به مدد الهامات آسمانی و طالع سعد، بودجه ی سال ۸۹ کشور تنها با پنجاه روز تاخیر تسلیم مجلس شد. نگاهی به چگونگی تنظیم این بودجه و فاصله ی عظیم میان دنیای خیالی درآمدها و دنیای واقعی مخارج بیانگر این حقیقت است که سالی سخت و دشوار در انتظار اقتصاد ایران است مگر الهامات غیبی احمدی نژاد مدد رسان شود و کار به سامانی رسد. بی شک روند نابخردانه ی سیاست ورزی سیستم حاکم در بی اعتباری داخلی و جهانی نخستین دلیل این مشکلات اقتصادی است چه تحریم های بین المللی باعث شده تا عدم حضور ایران در اقتصاد جهانی مشکلاتی بیش از پیش برای اقتصاد ایران به وجود آید و در این بحبوحه ی مشکلات جهانی اقتصاد، فاصله ی زیادی میان دامنه ی مشکلات ایران و دیگر کشورهای منطقه ایجاد شود.
بودجه ی پیشنهادی احمدی نژاد بر این باور است که حداقل رشد اقتصادی هشت در صد باعث می شود تا نرخ رشد تورم تک رقمی شود و به میزان قابل توجه پنج درصد کاهش یابد. در صورتی که کمیته تحقیقات مجلس، پیشتر از تورمی بالا و قیمتهایی نجومی بر کالاهای ضروری سخن گفته بود. از سویی دیگر به اجرا درآمدن طرح توضیع نقدی رایانه ها که احمدی نژاد بسیار بر آن مصر است، به تایید آگاهان امر باعث می شود تا کشور به زودی بالاترین نرخ تورم در سالهای اخیر را شاهد باشد… هم این ها هستند که مشخص می کند تورم پنج درصدی پیش بینی شده به غایت خیال بافانه و خوش بینانه است.
آقای رئیس جمهور در اعلام برنامه های آتی اش دم از ایجاد صنایع کوچک و بزرگ می زند و از فرصت های شغلی سخن می گوید اما مطبوعات داخلی ما هر روز از ورشکستگی واحدهای اقتصادی کوچک و بزرگ خبر می دهند و جمعیت جوانان بی کار ما هم هر روز بیشتر از دیروز می شود، چگونه می توان این دروغ های کلان را باور کرد؟ احمدی نژاد آن قدر وقاحت دارد که اعلام می کند به شکرانه ی خداوند برای نخستین بار طی پنجاه سال اخیر قیمت مسکن کاهش پیدا کرده است در حالی که همان سیاست های اشتباه او در پرداخت وام های بی دلیل و رواج نقدینگی در کشور باعث افزایش بی رویه ی قیمت مسکن در سالهای گذشته شده بود. رئیس جمهور انتصابی ایران دم از خصوصی سازی می زند در حالی که همگان می دانند منظور وی از خصوصی سازی، خارج کردن سود اقتصادی از یک جیب و وارد کردنش به دیگر جیب حکومت است. کدام خصوصی سازی، آنگه که جملگی فعالیت های اقتصادی کلان تنها در اختیار سپاه و نزدیکان قدرت قرار می گیرد؟ آقای رئیس جمهور! به خیالت با طایفه ی گنگان روبه رویی؟
حقیقت آن است که باور ایرانیان از این همه دروغ اشباع شده است و توان مجدد باور برای ذهن ایرانی باقی نمانده است. حقیقت آن است که اشتباهات فردی عده ای اندک اقتصاد ما را بسان هواپیماهای توپولف روسی تا مرز سقوط پیش برده. حقیقت آن است که سیاست های غلط اقتصادی چرخه ی اقتصاد ما را بسان قطار تهران- مشهد از طریق سلیم خارج کرده… آری آقای رئیس جمهور این تصادفات را هم شما مقصرید. شمایی که با یکدندگی های بی دلیل باعث شدید تا کشور از ارتباط با صاحبین تکنولوژی باز بماند. شمایی که پول همین مردم را خرج هواپیماهای روسی می کنید و با جان هزاران انسان بازی می کنید.
نابسامانی داخلی آنگه بیشتر مشهود می شود که می بینیم رئیس بانک مرکزی که به تایید احمدی نژاد بر مسند کار قرار گرفته از سیاست های اقتصادی رئیس جمهور انتقاد می کند و پرداخت ساده ی وام به پروژه های مشکوک و غیر مطمئن را یکی از دلایل هزینه ی زیاد بانک های ایرانی می داند و در نهایت از عدم سود دهی بانک های ایرانی خبر می دهد. چنین می شود که حسین شریعتمداری که همگان او را چنان صدای رهبری در مطبوعات می دانند از این اظهار نظر شکایت می کند و می گوید که نفوذی ها به بانک مرکزی نیز راه پیدا کرده اند… براستی آخر و عاقبت این شیوه های عوامانه و پوپولیستی در سیاست و اقتصاد و خبررسانی به کجا خواهد انجامید؟
واقعیت جامعه ایران از این درگیری های اقتصادی و حرف و حدیث های تبلیغاتی آزرده است و چنان در تنگنای غیر قابل خروج قرار گرفته است که حالا دگر این بحران ها به مجموعه چالش هایی بدل شده اند که راهکاری برای خروج ازشان در دست نیست. در حالی که حتی اگر اندک سیاست و دانشی نزد سیاست مداران ما بود جامعه هیچگاه به چنین کنج انزوایی دچار نمی شد. اندکی نرمش با دنیای آزاد، اوضاع اقتصادی بهتری برایمان به همراه می آورد و رفتار مناسب با غرب باعث می شد تا این همه قطعنامه و تحریم علیه ایران صادر نشود. در مسائل داخلی نیز احترام به خواست مردم باعث تقویت پایه های حکومت می شد و اعتماد نیمه جان میان مردم و حکومت را روحی دوباره می بخشید… اما حال اوضاع مان چگونه است؟
در بخش تکنولوژی، به تکرار شاهد سوانح هوایی و زمینی و دریایی هستیم در حالی که رابطه ی سودمند با غرب می توانست تجهییزات اولیه ی پرواز و قطعات یدکی مناسب برای ما فراهم آورد… در بخش انرژی اتمی هم قراردادهایی نادیده انگاشته شد که می توانست سود اقتصادی و آبروی جهانی به همراه آورد… آقای رئیس جمهور را اگر منطقی می بود می بایست تا کنون از عدم کفایت خویش مطلع می شد. همگان می دانیم که وی دانش و تجربه ی لازم برای درمان بیماری اقتصاد ایران را ندارد. کاش خود او هم می دانست و لااقل اوضاع را خراب تر از این نمی کرد.