در روزهای گذشته به ترتیب موسوی، کروبی، خاتمی و رفسنجانی در رابطه با وضعیت جنبش سبز و نیز وضعیت کنونی کشور به ایراد سخنانی پرداختند. آنچه که وجه مشترک این سخنان را تشکیل می دهد، عبارت است از تاکید بر منافع کارگران و معلمان (در سخنان موسوی و خاتمی)، شکست ناپذیری جنبش سبز (در سخنان کروبی) و سرانجام نقش آگاهی در اصلاح وضع موجود (در سخنان خاتمی و رفسنجانی).
اکنون تقریباً ماه هاست که جنبش سبز از لحاظ حضور اجتماعی خود در خیابان به عنوان یک اهرم نیرومند سیاسی در تحمیل خواستههای خود، و یا ایجاد تغییر در وضع موجود، دچار مشکلات جدی شده است. جناح راست افراطی با پشتیبانی رهبر و به کارگیری وسیع نیروهای امنیتی توانسته به این حضور خیابانی لااقل تا حالا خاتمه دهد و وضعیت به ظاهر آرامی را در شهرهای بزرگ که منشا و خواستگاه این جنبش بودند، تحمیل کند.
در آستانه ورود به سالگرد انتخابات، ظاهراً این سخنان که تقریباً همزمان ارائه شدهاند، نشان می دهند که رهبران معنوی جنبش سبز و شخصیتهای آن به این ضعف اساسی و خطرناک جنبش پی بردهاند، و می خواهند با حضور تبلیغاتی دیگری در شرایط بحرانی کشور که خود را در وضعیت نابسامان اقتصادی و نیز دشواریهای ریشهای در سیاست خارجی بازمی یابد، به صحنه بیایند و با درخواست از مردم برای حضور در خیابانها در سالگرد انتخابات (سخنان موسوی) به وضعیت موجود اعتراض کرده و بار دیگر نامیرائی و حضور قوی جنبش را به منصه ظهور برسانند.
واقعیت این است که جنبس سبز در ماه های اخیر به علت عدم حضور در خیابانها، به نهادهای مدنی و محافل اپوزیسیون داخلی عقب نشینی کرده و عمدتاً حضور خود را در آنجا نشان می دهد. امری که البته نه به معنای شکست آن، اما به معنای عقب نشینی مرحلهای آن در اثر فشارهای سرکوبگرانه جناح حاکم می باشد.
تداوم این وضع در شرایط دشوار کشور که هردم حضور قویتر جنبشهای اعتراضی را می طلبد، می تواند به معنای دادن فرصت و امکانات بیشتر به جناح حاکم برای پیشبرد سیاستهای ضدمیهنی و ضدمردمی خود باشد، سیاستهائی که در اثر آن کشور هم از لحاظ داخلی و هم از لحاظ خارجی در بحرانهای دشوارتری قرار گرفته است. بحرانهائی که خود را در بدتر شدن وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور و مردم (گرانی، بیکاری و تشدید فقر)، و احتمال تحریمهای بیشتر (در کمترین حالت خود) و جنگ در بدترین حالت خود قرار داده است.
سران دولت کودتا و حامیان آن اصرار دارند که نشان دهند که جنبش سبز موضوعی مربوط به گذشته است (موضع گیریهای روزنامه کیهان) و دیگر اساساً نمی توان از چنین جنبشی سخن به میان آورد. از این رهگذر با تمرکز روی سیاست اتمی رژیم و طرح یارانهها می خواهند چنین وانمود کنند که دیگر تمرکز آنان اساساً روی این موضوعات می باشد، و رفتار سیاسی آنان را بیشتر این مسائل تعیین می کنند. اما تشدید روزافزون جو امنیتی کشور و عدم توانائی آنان در حذف قطعی رقیب نشان دهنده این واقعیت اند که نه تنها موضوع از میدان حذف نشده است، بلکه کماکان مسئله اصلی می باشد و عنصری تعیین کننده در رفتار سیاسی حاکمان در صحنه سیاسی کشور.
جنبش سبز نه تنها نمرده، بلکه بیش از پیش به علت شرایط دشوار کشور و مردم، هردم از وضعیت عینی علیرغم ضربات وارد آمده بر آن نیرو می گیرد، و ضرورت حضور بهتر و قویتر خود را برجستهتر به نمایش می گذارد. جامعه مدنی ایران به چنان رشدی رسیده است که دولت کودتا و جناح رهبری دیگر نتوانند با دستورالعملها و تمهیدات خود مرگ آن را رقم بزنند. این نبرد ادامه خواهد داشت.