سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۴

سه شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۴

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم...
نتانیاهو کاخ سفید را نادیده می‌گیرد، زیرا انجام این کار هیچ هزینه‌ای ندارد. در سال ۱۹۸۲ رونالد ریگان، مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل را پس و کشتار فسطینیان در پی تهاجم...
۱ مرداد, ۱۴۰۳
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
نویسنده: نیکلاس کریستوف - برگردان: گودرز اقتداری
غم دیگر
شنیدستم غمم را میخوری، این هم غم دیگر، دلت بر ماتمم می‌سوزد، این هم ماتم دیگر
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
نویسنده: ابوالقاسم لاهوتی
پایان تلخ یک ریاست جمهوری
بایدن می‌داند که باید برود، اما این بدان معنا نیست که از این موضوع خوشحال است. ننسی پلوسی کسی بود که با هوش و ذکاوت سیاسی به رئیس‌جمهور گفت که...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
نویسنده: سیمور هرش - برگردان : گودرز اقتداری
کاش میشد
کاش میشد چهره ها رنگ پریشانی نداشت، برق تیز خنجر و کینه نداشت. مثل دریا بود شفاف و زلال، مثل ابریشم نرم لطیف
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور
ایجاد، تقویت و توسعه و حفظ نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و سیاسی باید در کانون برنامه های افراد، شخصیت ها و احزاب و سازمان ها قرار داشته باشد، چه...
۳۱ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
نویسنده: گروە خرداد، هواداران سازمان فداییان خلق ایران اکثریت ـ داخل کشور
بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴
بر اساس بیانیۀ دادگاه بین‌المللی دادگستری، سیاست‌های شهرک‌سازی و بهره‌برداری اسرائیل از منابع طبیعی در سرزمین‌های فلسطینی نقض قوانین بین‌المللی است. دادگاه، گسترش قوانین اسرائیل به کرانۀ باختری و بیت‌المقدس...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
سیاست‌گریزی زنان یا سیاستِ گریزِ دولت از زنان
قوانین نابرابر، عدم حمایت‌های لازم و محیط‌های مردسالارانه، زنان را از مشارکت فعال در سیاست بازمی‌دارد. حضور کم‌رنگ زنان در سیاست به معنای نبود صدای نیمی از جمعیت در تصمیم‌گیری‌های...
۳۰ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زری
نویسنده: زری

ندا آقاسلطان، سمبل غالب، سمبل مقلوب؟

چرا همواره باید غیر مذهبی ها و غیر محجبه ها، به ارزشهای مذهبی ها و محجبه ها احترام بگذارند، انگار خود هیچ ارزشی ندارند که باید از سوی طرف دیگر مورد پذیرش و احترام قرار گیرد؟ آیا اتحاد با چنین اپوزیسیونی، مادامی که چرخ بر این مدار می چرخد، مصداق صرفنظر کردن از خود برای آینده ای که باز هم تو در آن نه به عنوان یک آدم صاحب ارزش قابل احترام، که به عنوان آدمی که همواره در حاشیه قرار خواهد داشت نیست؟

همه ما آن تصویر را دیده ایم؛ لحظه جان دادن ندا را می گویم. بارها و بارها، آنقدر که حساب دفعاتش از دستمان دررفته است. با آن گریسته ایم، خشمگین شده ایم و بسته به حال و هوای سیاسی و جبر جغرافیایی که در آن می زییم، ناامید یا امیدوار شده ایم. ندا شده سمبل خیلی از چیزها برایمان: خاطرات تلخ و شیرین روزهای داغ خرداد و تیر ۸۸، و کابوسهایمان در پس آن روزهای امید و جنون. حتی سمبل دادخواهی آن همه خونی که ریخته شده، بیشتر وقتها برایمان نداست: معلوم شدن قاتل ندا، محاکمه منصفانه او و آنهایی که پشت آن حکم تیر بوده اند، برایمان نشان روزی را دارد که ایران، به دموکراسی و آزادی دست پیدا کرده است.

و حالا بعد از یک سال، تصویرهای دیگری جلو چشم ماست؛ تصاویری که ندا را در زندگی عادی اش، میان دوستان و خانواده، آنطوری که واقعا بوده، در اتاقی که زندگی کرده، کتابهایی که خریده و خوانده، لباسهایی که خریده و فرصت پوشیدنش را پیدا نکرده است، سبک زندگی اش، رقصیدنش در میهمانی و آرزویش برای زندگی در خارج از ایران، جایی که کمی آزادی داشته باشد، جنگیدنش با حجاب، چادر اجباری، از همان بچگی و در مدرسه، عاشق شدن، دوست پسر گرفتن، ازدواج و طلاق و ناامیدی اش از همان ابتدا به اینکه نتایج انتخابات، بدون تقلب و به شکل واقعی اعلام شود، نشانمان می دهد۱. این، ندای واقعی است: تصویر واقعی از غالب ترین سمبل مبارزه یک ساله مان.

من ندا را “سمبل غالب” می دانم از آن رو که در تمام یک سال گذشته، نام او بیش از نام همه شهدای جنبش اعتراضی پس از انتخابات تکرار شد، تصویرهایش بیش از هریک از آنها بر دستها در تظاهراتهای ایران و خارج از ایران دیده شد و… اما در این نوشتار کوتاه برآنم نشان دهم چگونه همین سمبل غالب، درست در همین روند یک ساله، و به طور هم زمان، تبدیل به سمبل مقلوب شد. می خواهم با تکیه بر واقعیات زندگی ندا که به یمن مصاحبه مادر او در سالروز تولدش۲ و مستند “برای ندا”، حالا در دسترس همه است نشان دهم که چگونه واقعیت آنچه ندا بود، قلب می شود تا در خدمت یک تفسیر و یک تحلیل و یک نگرش سیاسی واحد، از جمعیت عظیمی که جنبش سبز را شکل دادند و به خصوص اکثریت زنانی که در صف جلو مبارزات مردمی حضور داشتند قرار گیرد؛ و به طور خلاصه، بگویم چگونه یک سمبل غالب، در عین حال، مقلوب می شود؟ چگونه اپوزیسیون جدید، واقعیاتی را که نمی خواهد ببیند، به سادگی کنار می گذارد و در تحلیلهایش نادیده می گیرد و آن بخش از واقعیات را که متناسب با اهداف سیاسی اش است، پررنگ می کند. در واقع این نوشته ای است علیه قلب ندا و فراتر از آن، قلب جنبش مان.

اولین بار که به نظرم رسید تصویر ندا در حال قلب شدن است، وقتی بود که تصاویر ندا را بر سقف تاکسی ها در نیویورک دیدم؛ و البته این آخرین بار نبود. گروه اتحاد برای ایران (United for Iran)، هم زمان با حضور احمدی نژآد در مقر سازمان ملل در شهریور ۸۸، ترتیبی داده بود که تصاویر ندا بر سقف تاکسی ها با این شعار، نشان داده شود: “در ایران شما به خاطر مخالفت با دولت کشته می شوید”۳. دیدن تصویر ندا بر سقف تاکسی ها در همان لحظه اول در ذهنم سئوال ایجاد کرد: چرا از میان همه تصاویر ندا، که در آن زمان به طرز وسیعی در اینترنت پخش شده بود، این تصویر انتخاب شده: تصویری که ندا را کاملا پوشیده در حجاب اسلامی نشان می دهد و در مقایسه با عکسهای معمولی ندا، کاملا مشخص است که برای پاسپورت یا ارائه به اداره جات دولتی گرفته شده است و باز هم در مقایسه با تصاویر دیگری که از ندا، حتی در همان زمان موجود بود، هیچ نشانی از آنچه ندا واقعا بود، ندارد. دیدن این تصاویر در نیوریورک برای من این سئوال را پیش آورد که چرا وقتی می دانیم ندا در ایران، به اجبار، روسری را بر سر گذاشته و آن طور سفت و سخت رو گرفته است، در نیویورک، در دنیایی که حجاب اجباری وجود ندارد، باز هم اصرار داریم همان تصویر را از ندا نشان دهیم؟ آیا لازمه “اتحاد برای ایران” این است که چهره دیگری از سمبل جنبش ارائه شود؟ آیا ارائه چنین تصویر مقلوبی از ندا، به معنای این نیست که ما می خواهیم به جهانیان بگوییم: این است سمبل جنبش ما و این است سمبل زن ایرانی؟

اما همانطور که گفتم، این اولین بار، آخرین بار نبود. این اتفاق آن قدر و به خصوص در تصاویری که سایتهای موسوم به سایتهای سبز از ندا منتشر کردند و همینطور فعالیتهای جمعی آنان تکرار شد۴ که توهم اتفاقی بودنش را برای من از بین برد. زمانی که یک مجسمه ساز زن آمریکایی از روی همان عکس ندا مجسمه ساخت، حداقل یکی از فعالان جنبش زنان در ایران، نامه ای اعتراضی به او نوشت و یادآوری کرد که “این ندای ما نیست” … اگر تو این ندا را ندای واقعی بدانی میلیونها زن ایرانی را ناامید می کنی و به مبارزه صد ساله زنان ایرانی برای احقاق حقوق اولیه شان بی احترامی می کنی.” اما آن مجسمه ساز نوشته بود که حداقل ۶۰ نامه از ایرانیان دعوت کرده که از او تشکر کرده اند ندا را به شکل یک قدیسه تصویر کرده است۵. همین تصویر قدیسه را ما در بسیاری از شعرهایی می بینیم که در سایتهای “سبز” درباره ندا منتشر شده؛ ندایی تهی از ویژگی های زنانه، بدن زنانه و ذهنیت زنانه است که مقاومت و استقامتش اش کاملا جنسیت زدایی شده است۶.

و درست از همین جاست که روند مقلوب شدن سمبل غالب آغاز می شود: روندی که در انتهای آن، از واقعیت ندا، تنها همان تصویر لحظات جان دادنش می ماند و قبل و بعدش مثل نقطه چینی است که گروههای سیاسی غالب، آنچه من اپوزیسیون جدید۷ نام نهاده ام، به دلخواه خود پر کرده اند. اما چرا واقعیت آنچه ندا بود، اینقدر مهم است و چرا نباید اجازه دهیم این سمبل، قلب ماهیت شود؟

اگر دوباره مروری به تصاویر و فاکتهایی که در دست داریم بکنیم، بدون پیش داوری، به این نتیجه می رسیم که ندا درست سمبل به حاشیه رانده شده ترین گروه زنان ایرانی است که سی سال است همه دستگاههای دولتی سعی در حذف تصویر آنها دارند. اگر بخواهیم ندا را براساس این واقعیات در یک جمله توصیف کنیم، باید بگوییم: “یک زن جوان مطلقه غیرمحجبه”. این توصیف، پس از یک سال از مرگ ندا و برساخته شدن ندایی “دیگر” از سوی رسانه ها و گروههای سیاسی غالب، ممکن است خیلی ها را خوش نیاید. خیلی هایی که ترجیح می دهند ندا “قدیسه” ای باشد تا کلیشه های رایج آنها را از “زن خوب فرمانبر پارسای” زیر سئوال نبرد اما به زعم من، خوشبختانه، ندا دختری عادی بوده که دوست پسر می گرفته، در مهمانی ها می رقصیده، به محض اینکه پایش به خارج از مرزهای ایران می رسیده، روسری اش را بر می داشته و جسارت این را داشته که از مردی که دوستش نداشته طلاق بگیرد. این درست همان تصویری است که تمامی سیاستها و قوانین دولتی می خواهد موجودیت آن را به عنوان “زن ایرانی” محو کند و این همه طرح و برنامه و بودجه در تمام این سالها صرف آن شده است. مقصد و مقصود یک حکومت ایدئولوژیک از حذف اینگونه زنان از فضاهای رسمی و عمومی و نیز تصویرشان از رسانه های رسمی مشخص است. اما سئوال اینجاست: اپوزیسیون جدید برآمده از دل جنبش سبز، که دست بالا را در رسانه و در سیاست دارند، چرا اصرار دارند ندای واقعی حذف و مقلوب شود؟

 

ممکن است گفته شود برای ایجاد “اتحاد”، لازم است از ارائه چهره “تفرقه افکن” ای از ندا که ممکن است اعتقادات و باورهای مذهبیونی را که بخشی از این جنبش هستند خدشه دار کند، خودداری شود. یا گفته شود اینقدر نباید مته به خشخاش گذاشت، بگذاریم هر گروهی، بسته به میل خود، آن بخش از “ندا” را که می خواهد ارائه دهد. اما به زعم من، درست با پذیرش چنین استدلالهایی، ما اجازه داده ایم که ندا، و آنچه او به خاطر آن جان داد، بی ارزش شود. بگذارید یک بار دیگر مرور کنیم: ندا، دختری که پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی به دنیا آمده، به قول مادرش از همان کودکی عاشق آرایش کردن و پوشیدن لباسهای زیباست، به مدرسه ای می رود که چادر و مقتعه اجباری است و این، اولین مواجهه و مبارزه شخصی او با بنیادگرایی مذهبی است. او از چادر سرکردن خودداری می کند و فشارهای مدرسه بی نتیجه می ماند و ندا می شود تنها دختر غیرچادری مدرسه. به عبارت دیگر، در مورد موضوعی که دیگران ممکن است بگویند: “ولش کن! یه چادر سرکردن کسی را نکشته!” او مته به خشخاش می گذارد تا به نتیجه نسبی برسد و همین روند را در تمامی زندگیش ادامه می دهد. بنابراین به ضرص قاطع می توان گفت ندا به خیابان نیامده بود تا قدرت سیاسی را به دست بگیرد، ندا به خیابان آمده بود تا مبارزه همه زندگیش را ادامه دهد. مبارزه برای حقوق فردی و حق رای، به معنای حق انتخاب، حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب نوع پوشش و حق انتخاب سبک زندگی. به این معنا، شعار “رای من کجاست؟” برای ندا، به معنای اعتراض به همه سالهایی که رای او نادیده گرفته شده بود، بود. درست به همین دلیل، باوجود اینکه شخصا رای نداده بود، به خیابان رفت و در خیابان ماند تا مرد. و درست به دلیل آنچه بوده و در تداوم مبارزه او، نمی توان صرفا با این استدلال که چون اکثریت مردم ایران مذهبی هستند، استدلالی که با ربط و بی ربط امروز لقلقه زبان خیلی هاست، پذیرفت که باید تصویری از ندا ارائه شود که ارزشهای این اکثریت مذهبی را زیر سئوال نبرد زیرا دموکراسی درست جایی شروع می شود که ارزشهای اقلیت، به رسمیت شناخته شود. تا کی می توان پذیرفت ارزشهای یک زن جوان مطلقه غیر محجبه، که به خاطر تک تک این صفتها هزینه داده است، از سوی اکثریتی ادعایی زیر گرفته شود؟ در واقع سئوال محوری این است: چرا در حالی که غیر محجبه ها و غیر مذهبی ها، به همان اندازه محجبه ها و مذهبی ها، و حتی در برخی موارد بیشتر از آنها، در این مبارزه هزینه می دهند، دموکراسی پیشنهادی یا ایده آلی اپوزیسیون جدید جمهوری اسلامی حتی تحمل به رسمیت شناختن هویت و فرهنگ و سبک زندگی آنان را ندارد؟ چرا همواره باید غیر مذهبی ها و غیر محجبه ها، به ارزشهای مذهبی ها و محجبه ها احترام بگذارند، انگار خود هیچ ارزشی ندارند که باید از سوی طرف دیگر مورد پذیرش و احترام قرار گیرد؟ آیا اتحاد با چنین اپوزیسیونی، مادامی که چرخ بر این مدار می چرخد، مصداق صرفنظر کردن از خود برای آینده ای که باز هم تو در آن نه به عنوان یک آدم صاحب ارزش قابل احترام، که به عنوان آدمی که همواره در حاشیه قرار خواهد داشت نیست؟

اما تا آن تصاویر واقعی و این سئوالات ناگزیر، موجود است، نمی توان روسری را که ندا در تمام عمر، در خیابانهای تهران برای سرنکردنش مبارزه کرده بود، در خیابانهای نیویورک بر سرش گذاشت و خود را طرفدار دموکراسی دانست؛ این خود، نوعی تقلب است، همان چیزی که این جنبش علیه آن مبارزه می کند. ندا، سمبل مبارزه ما، و بیش از آن، سمبل زن ایرانی است که خواسته هایش، موجودیتش و هویتش در تمام سی سال گذشته قلب شده است. پیش از انتخابات، پیش از آرای شمرده نشده، زندگی ما زنان موضوع تقلب بوده است و اگر این جنبش، جنبشی برای احقاق حقوق شهروندی و علیه تقلب است، نباید اجازه دهد مهمترین سمبل اش تا این حد قلب شود. به نظر می رسد این فقط رای هایمان نیست که باید از جمهوری اسلامی پس بگیریم بلکه برماست که سمبلهای ربوده شده و مقلوبمان را هم از اپوزیسیون نوظهور جمهوری اسلامی پس بگیریم.

________________________

۱ اشاره ام به فیلم “برای ندا” است که اخیرا از شبکه اچ بی او پخش شد و در یوتیوب در این آدرس قابل دسترسی است:

۲ مصاحبه مادر ندا با رادیو فردا

۳ برای دیدن این تصویر، به نشانی زیر مراجعه کنید:

۴ به عنوان مثال اینها را ببینید:

http://www.rahesabz.net/story/16121/

http://graphics8.nytimes.com/images/2009/11/16/arts/17death-ready/articl…

http://aftabparast.files.wordpress.com/2009/09/greenyork01.jpg

۵ برای دیدن مشروح این بحث، به این پست وبلاگ “تا رفع حجاب اجباری” مراجعه کنید:

http://nimanasrin.blogfa.com/post-452.aspx

و این پست:

http://nimanasrin.blogfa.com/post-449.aspx

۶ به عنوان مثال نگاه کنید به این مطالب:

http://www.mowjcamp.com/article/id/18024

http://www.mowjcamp.com/article/id/1475

http://www.mowjcamp.com/article/id/22069

۷ اطلاق وصف “جدید” به گروههایی از اپوزیسیون که اغلب خود را تحت هویت “سبز” طبقه بندی می کنند الزاما به این معنا نیست که همه آنها به تازگی به صف اپوزیسیون پیوسته اند؛ گرچه بسیاری از آنان چنین اند. تاکید من بیشتر بر جبهه تازه ای است که از ائتلاف برخی از نیروهای قدیمی اما فاقد وصف گروهی اپوزیسیون (عمدتا هوادارن و اعضای سابق و گاهی فعلی حزب توده، سازمان فداییان خلق-اکثریت و جبهه ملی ایران) و اصلاح طلبانی که عمدتا در پروسه ده ساله اخیر از گردونه حاکمیت بیرون انداخته شده اند، به وجود آمده است.

بخش : زنان
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد, ۱۳۸۹ ۱۱:۱۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

مروری بر آن‌چه تا بیست و سوم تیرماه گذشت

نفس چاق نکرده بود آقای پزشکیان که در دفتر شرکت هواپیمایی توسط نیروهای انتظامی بسته شد. گویا عدم رعایت حجاب کارکنان زن این دفتر دلیل این کنش نیروهای انتظامی بود. مساله مهمی نبود! آقای وزیر کشور دولت گفت. فردا باز خواهد شد دفتر.

مطالعه »
یادداشت

حکم اعدام فعال کارگری، شریفه محمدی نمادی است از سرکوب جنبش صنفی نیرو های کار ایران!

میزان توانایی کارگران برای برگزاری اقدامات مشترک، از جمله اعتصابات و عدم شرکت در امر تولید، مرتبط است با میزان دسترسی آنها به تشکل های صنفی مستقل و امکان ایجاد تشکل های جدید در مراکز کار. ولی در جمهوری اسلامی نه تنها حقوق پایه ای کارگران برای سازمان دهی و داشتن تشکل های مستقل رعایت نمیشود، بلکه فعالان کارگری، از جمله شریفه محمدی، مرتبا سرکوب و محکوم به حبس های طولانی مدت، ضربات شلاق و حتی اعدام میشوند.

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

حکم اعدام شریفهٔ محمدی را لغو کنید! شریفهٔ محمدی را آزاد کنید!

ما بر این باوریم که با مبارزهٔ هم‌سوی همهٔ نیروهای مترقّی باورمند به آزادی، برابری، مردم‌سالاری (دموکراسی) و عدالت اجتماعی در زمینهٔ حکم منفور اعدام نیز می‌توان ارادهٔ حقوق بشری قاطبهٔ مردم را به این نظام جنایت‌کار تحمیل کرد. ما هم‌صدا با همهٔ این مبارزان لغو حکم اعدام شریفهٔ محمدی را خواهانیم و هم‌نوا با همهٔ نیروهای مترقّی ایران اعلام می‌کنیم جای مبارزان راه بهروزی مردم زندان نیست.

مطالعه »
مطالب ویژه
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آن‌ها نمی‌توانند همهٔ ما را بکشند و ما نمی‌توانیم همهٔ آن‌ها را بکشیم…

غم دیگر

پایان تلخ یک ریاست جمهوری

کاش میشد

نهادهای مدنی و نقش آنها در تحولات آینده کشور

بیانیه دادگاه بین المللی دادگستری- ۱۹ جولای ۲۰۲۴