این روزها آسمان ایران دارد وضعیت جدیدی را از لحاظ پیامدهای تغییر آب و هوائی تجربه می کند. آسمان کشور از جنوب غرب، غرب تا شمال به شدت گرد و غبار می کند، طوری که زندگی برای مردم این مناطق دشوار شده است. سازمان هواشناسی ایران که در اوایل ماه خرداد نسبت به ورود این موج عظیم گردو غبار به داخل کشور هشدار داده بود، هم اکنون از ورود موج دیگری خبر داده است که آن نیز همانند موج پیشین می تواند به همان شدت مناطق مختلف کشور را در برگرفته و باعث مشکل شدن تنفس بویژه برای سالمندان و کودکان شود. طبق گزارشها، کارشناسان علت ورود و وجود این موج گردو غبار را به بیابانهای عراق و سوریه نسبت می دهند. در سالهای اخیر به علت سدبندی بر روی رود فرات و خشک شدن تالابها در این کشورها، بویژه تالاب هورالعظیم در عراق، هر ساله موجهای بزرگی از گردو غبار در این کشورها براه می افتند، که به علت وزش باد از طرف غرب به شرق، وارد خاک ایران شده و مناطق وسیعی را از کشور زیر پوشش خود قرار می دهند. این موجهای گرد و غبار پیامدهای مخرب زیادی از لحاظ کشاورزی، بهداشتی و اقتصادی برای کشور بهمراه خود دارد.
چنانکه از خبر بر می آید، خشکسالی بیشتر در مناطق بیابانی عراق و سوریه علت این امر ذکر شده است. در سالهای اخیر به علت گرمتر شدن کره زمین که علتی اصلی اش دست اندازیهای نابجا و مخربانه بشر به حریم طبیعت است، مناطق زیادی از کره خاکی دچار تغییرات آب و هوائی گردیده، به نوعی که زندگی انسانها را در این مناطق بسیار دشوارتر کرده است. پیوند دیرینه بشر با طبیعت مواجه با بحرانهای عدیدهای است.
تغییر آب و هوائی، یک تغییر گلوبالی و جهانی است که همراه تشدید روند گلوبالیزاسیون و جهانی شدن در دنیا، روند آن نیز تشدید شده است. تشدید این روند، نگرانی بسیار بیشتر ارگانهای مدنی و دولتی حافظ محیط زیست را در سراسر جهان به دنبال داشته است، که آخرین نشست قابل توجه این ارگانها می تواند نشست دهها کشور جهان در دانمارک در سال گذشته باشد.
اما چنین به نظر می رسد که روند تخریب طبیعت، علیرغم چنین نشستهائی، روندی مداوم است، و هرساله می توان جلوههای دیگری را از آن در مناطق مختلف جهان شاهد بود. هجوم امواج گردو غبار از مناطق غربی به ایران یکی از آخرین نمونههای آن می باشد.
از روند جهانی شدن گفتیم، روندی که هم اقتصادی است، هم سیاسی و هم فرهنگی و کلتوری. پروسهای که طی آن کشورها در این سه عرصه ذکر شده وارد یک روند تاثیرگذاری متقابل بسیار شدید و نزدیک می شوند، چنانکه همه جوامع مشخصههائی را می پذیرند که بیش از پیش به سیمای مشترک همه آنان تبدیل می شود.
اما آیا می توان از یک روند جهانی شدن در عرصه طبیعت و آب و هوائی هم سخن گفت؟ می شود گفت که همه مناطق کره زمین سرانجام مشخصههائی را در عرصه طبیعت بپذیرند که بیش از پیش آنان را به هم نزدیک می کند؟ کرهای تنها سبز و آبی، یا خاکستری و آبی؟ جواب آری دادن به چنین سئوالی بسیار دشوار و به بیانی دیگر غیرممکن است. کره زمین، ماه نمی شود زیرا که در آن آب وجود دارد، و علیرغم هرگونه تغییر آب و هوائی، آب باقی خواهد ماند، و این آب همیشه علت سرسبزی مناطق وسیعی خواهد بود. علاوه بر پیشروی بیشتر بیابانها و مناطق خشک همچون تبعاتی از تغییرات آب و هوائی، شاید بتوان از تغییرات دیگری سخن گفت که مناطقی را به نوعی دیگر همگن خواهد کرد، بدان معنی که نه منطقه اول تماما به منطقه دوم تبدیل شود و نه منطقه دوم به منطقه اول. و نیز همگن هم از لحاظ طبیعی و هم از لحاظ تفکرات سیاسی (به عنوان یکی از تبعات تغییرات طبیعی). تغییراتی طبیعی که افکار را سرانجام به نوعی همگن کند از لحاظ ایجاد تغییر در یک سری ایدههای پذیرفته شده پایهای دهها و شاید صدها ساله. و حال این همگنی دارد از لحاظ طبیعی از طریق تحرک و جابجائی خاک در سطح مناطق وسیعی انجام می گیرد. بادهای مهیب، لایههای سطحی خاک را با خود برمی دارند و صدها و هزاران کیلومتر آن ورترها دوباره آن را رها می کنند. خاک مسافر، دوباره بر زمین می نشیند و به خاکی ساکن در مناطقی از لحاظ سیستم سیاسی متفاوت تبدیل می شود. به زبانی ناسیونالیستی، خاک عربی در تحرک است و با هجرت خود خاک ایرانی را دارد در سطح مناطق وسیعی می پوشاند. التقاطی از خاک دارد صورت می گیرد. در تاریخ بارها التقاط تمدن و فرهنگ و کلتور در این مناطق صورت گرفته است، اما کمتر خاک جنبیده بود. و حال خاک می جنبد. و شاید این بتواند آغاز تفکری باشد در سطحی وسیع در میان مردم که در آن دیگر به مقدس بودن خاک باور نداشته باشند. خاک ایرانی با خاک عربی قاطی می شود، و این یعنی نه خاک عربی و نه خاک ایرانی. و خاک عربی می جنبد و کوچ می کند، و این یعنی این خاک تنها مال اعراب نیست و با صفت عربی نمی توان آنرا تعریف کرد.
شاید بتوان از منظری دیگر، فرای منظر طبیعی، این جنبیدن خاک را پاس داشت، به این امید و در این مسیر که خاک دیگر همه هویت بشری نیست، و عنصری دیگر نه الزاما تعیین کننده در تدوین نگرشها.