۱- معترضین ۳۰۰ نفر بودند!
سردبیر کیهان داخل، حسین شریعتمداری در روزنامه اش اعلام کرد که در تظاهرات ۲۵ بهمن در تهران تنها ۳۰۰ نفر ضد انقلاب و آشغال شرکت کرده بودند. دو روز قبل باز هم همین آقا در روزنامه اش نوشت که در تظاهرات دولتی برای بزرگداشت ۲۲ بهمن در ایران، بیش از ۵۰ میلیون نفر شرکت کردند. از نوشته های کیهان نویسان طرفدار بیت رهبری چنین بر می آید که سردبیر این روزنامه حتی عکس ها، فیلم های خبرنگاران، ماموران امنیتی و اطلاعاتی خودی حکومتی را که از تظاهرات ۲۵ بهمن ماه گرفته شده اند را نیز نمی بیند و یا شاید هم اصلاً هیچگاه نخواهد چنین واقعیاتی را ببیند.
اگر کیهان نویسان و سردبیرش تنها نیمه نگاهی هر چند کوتاه به صدها گزارش از خودی های حکومتی و حتی غیر خودی ها، بیاندازند حتماً چرتشان پاره خواهد شد و اینبار از خواب خرگوشی و تبلیغات گوبلزی خود بیرون خواهند آمد. من حتی به این اطمینان و شناخت رسیده ام که دروغ های این روزنامه آنقدر بزرگ، بزرگ و کیلویی شده است که نه تنها دیگر برای خودی های حکومتی چندان کاربردی ندارد بلکه حتی خود شریعتمداری هم در این عرصه دیگر نسبت به مقالاتش توجهی نشان نمی دهد و احتمالاً آنها را هم پیش از چاپ نمی خواند و همینجوری برای رفع تکلیف آن آمار و ارقام را در کیهان داخل برای توجیه و حفظ روحیه ذوب شدگان در ولایت فقیه، انتشار می دهد.
اگر بخواهیم طبق آمار حسین شریعتمداری تحلیل کنیم می بینیم از “۳۰۰” نفری که در تهران در تظاهرات ضد دولتی شرکت کردند تا امروز بیش از ۱۵۰۰ نفرشان دستگیر شده اند. چند صد نفرشان زخمی و تا لحظه کنونی دو نفر هم به شهادت رسیده اند. من اینبار نمی دانم شریعتمداری دیگر با چه رویی و چگونه می خواهد ارگان های دولتی، امنیتی، اطلاعاتی و نیز بعنوان مسئول رسانه ای بیت رهبری، سید علی خامنه ای و دیگر خودی ها را قانع آمارهای قلابی خود کند که آمار یک میلیون نفر دروغ و تبلیغ ضد انقلاب، آمریکا، انگلیس، “سران فتنه” و بقیه است و فقط آمار ۳۰۰ نفری او از دقت لازم برخوردار است؟ تازه در این بین اگر آمار معترضین در شهرها ی بزرگ و کوچک دیگر را نیز با آمار تهران جمع کنیم به رقم بیش از یک میلیون نفر بالغ می شود و واقعاً نمی دانم آمار و ارقام و یا ضرب و جمع شریعتمداری در این عرصه به چند خواهد رسید؟
روشن است که همه این آمارها بیانگر این واقعیت شیرین است که جنبش سبز همچنان زنده و پویا است، و مردم به رغم سرکوبهای خشن و وحشیانه رژیم و با تحمل خطر شکنجه و مرگ حاضرند در فرصت و موقعیت مناسب به خیابانها برای اعتراض و دفاع از حق و حقوق خود بیرون بیایند. این واقعیتی است که نفوذ کلام آقایان موسوی و کروبی در میان مردم بسیار بالاست. آنها از طریق یک بیانیه از مردم خواستند که در روز ۲۵ بهمن برای اعلام پشتیبانی از مبارزات ضد دیکتاتوری مردم مصر و تونس به خیابان ها بیایند. و بیش از یک میلیون نفراز ایرانیان طرفدار جنبش سبز از هر فکر و عقیده ای برای آزادی و مخالفت با دیکتاتوری در تهران، اصفهان، شیراز، بابل و … به خیابانها آمدند. در این بین اما سران حکومت، علی رغم ظاهرسازی و دفاع از مبارزات ضد دیکتاتوری مردم مصر و تونس، با حمله وحشیانه به صفوف مردم معترض نشان دادند که دفاعشان از مردم عرب معترض، دروغی بیش برای آنها نمی باشد.
۲- دورغ های کیهان نویسان را خودی های حکومتی هم دیگر باور ندارند!
پیشتر در بالا متذکر شدیم که در این بین حسین شریعتمداری هنوز هم دست بردار نیست و حرف “من مرد” یکی است را مدام تکرار می کند. اما اینبار تمامی شواهد و واقعیات نشان می دهد که مسئولین رژیم با آنکه علاقمند بودند تمام این آمار و ارقام های جعلی و کذایی حسین شریعتمداری را همانند سال گذشته آویزه گوششان کنند؛ اما واقعیت اعتراضات وسیع مردمی همچون پتکی سنگین بر سرشان چون آوار فرود آمد. در واقع وسعت اعتراضات مردم در ۲۵ بهمن چنان علنی و شجاعانه بود که حسابی خواب از چهره رهبران حکومت پراند و بخوبی در خیابانها دیدند که دیگر نمی شود فقط به حرف ها و آمارهای دل خوش کن، تقلبی و پرت شریعتمداری محدود بمانند. در عصر روز ۲۵ فوریه سطح اعتراضات در بعضی شهرهای ایران و بویژه در تهران چنان وسیع و گسترده بود که موجب ترس رهبران ریز و درشت جمهوری اسلامی بویژه رهبر آن شد. در تظاهرات ۲۵ بهمن هر چه بیشتر نوک حمله معترضین، مستقیم متوجه سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بود و همین امر باعث شد که همه حکومت و حامیانش متوسل به واکنشهای عصبی و خشمآمیز شوند و برای توجیه و پنهان کردن ترس خود به ترساندن مردم و مبارزین روی بیآورند. حضور یک میلیونی مردم در تهران و شهرهای دیگر نشان داد که معترضین از ترس باکی ندارند و همچنان زنده و پر شور پیگیر مطالبات خود هستند.
۳- اعدام “سران فتنه” و اقدام فوری اپوزیسیون
سران جمهوری اسلامی از طریق نمایندگان مجلس، لباس شخصی ها، ارگان های امنیتی و اطلاعاتی، بسیجی ها در خیابان های تهران، قم و در برابر منازل آقایان موسوی، کروبی و خانم زهرا رهنورد و … تظاهرات چند صد نفره راه انداختند و خواستار اعدام و مقابله خشن با سران جنبش سبز شدند. در واقع تمام بیانیه ها، سخنرانی ها، تجمعات و تهدیداتی که از روز دوشنبه علیه مخالفین براه افتاده همه حاکی از نگرانی شدید و خشم ارگان ها و رهبران جمهوری اسلامی از ناتوانی در خاموش کردن صدای اعتراض مردم دلالت دارد. در ضمن سران حکومت بخوبی می داند که هزینه اعدام “سران فتنه” و رهبران جنبش سبز بسیار سنگین تر از آنی خواهد بود که تصور می کنند و باز می دانند که نمی توانند براحتی دست به چنین عملی بزنند. و چنین جنایتی بازی با آتش و بود ونبود رژیم است.
امروز با توجه به شرایط ویژه کنونی، و نیز با توجه به وجود تمام تفاوت ها و اختلافاتی که در میان سازمان ها، احزاب، جریانات دمکرات و مترقی، تشکل های دمکراتیک و مدنی در داخل و خارج از کشور در خصوص جنبش سبز و رهبران آن وجود دارد؛ ضروری است که هر چه سریعتر و مصم تر اقدامات مشترک و فوری برای همبستگی و دفاع از مبارزین، فعالین و رهبران جنبش سبز را متحداً سازمان داد. تا بلکه از این طریق حکومت و رهبران جمهوری اسلامی بفهمند که هزینه برای زدن سران جنبش سبز و دیگر اعضا و هواداران این جنبش بسیار سنگین برای آنها تمام خواهد شد.
از همین حالا باید در عرصه بین المللی با مراجعه به احزاب، سازمان ها، سندیکاها، تشکل های مدنی، دولت ها، نمایندگان پارلمان ها، افکار عمومی و وسائل ارتباط جمعی، کارزاری وسیع و عمومی برای مقابله با ترفندها، تهدیدات و جنایت های رژیم تشکیل داد. سران حکومت باید بخوبی و روشنی بفهمند که در برابر هر سرکوب و جنایتی باید هزینه بالائی در عرصه داخلی و خارجی پرداخت کنند. آنها باید ببینند و بفهمند که هزینه دادن نمی تواند یک طرفه باشد.
در این عرصه اپوزیسیون دمکرات و لائیک در خارج از کشور می تواند با عمل مشترک بر اساس توافقات حداقل، هر چه بیشتر هزینه ها را در عرصه داخلی و خارجی در برابر سرکوب و تهدیدات حکومت بالا برد. تنها از این طریق است که می شود در عرصه بیرونی رهبران رژیم را نسبت به پیامدهای عمل جنایتکارانه خود تحت فشار قرار داد و آنها را به عقب نشینی کشاند.
در آخر می شود چنین نتیجه گرفت که استفاده مناسب از اهرم فشار بین المللی، اتحاد و همبستگی اپوزیسیون خارج با مبارزین سیاسی و مدنی در داخل کشور می تواند صدای ما را در ایران و در عرصه جهانی پر قدرت سازد. در چنین وضعیتی صفوف به ظاهر متحد رژیم در مقابل حوادث آینده هر چه بیشتر آسیب پذیر می شود.