همان گونه که می دانید هر ماه در شهروند میزگردی با حضور تنی چند از متخصصان و کوشندگان در مورد موضوعی که برای جامعه ایرانی حائز اهمیت باشد، برگزار می کنیم. ماه دسامبر را به حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر اختصاص داده ایم، اما از شیوه مرسوم خود عدول کردیم و با مطرح کردن دو پرسش کوشیدیم که دامنه این میز گرد را گسترش دهیم و تنها به تنی چند اکتفا نکنیم تا شاید اندکی وسعت، دربرگیرندگی و اهمیت این موضوع را با نگاه ها و نظرات متفاوت شما بیشتر پوشش دهیم.
این پرسش ها را از طریق شبکه ی اجتماعی فیس بوک و یا از طریق ای میل با دوستان حقیقی و مجازی در میان گذاشتیم. تعدادی از افراد به این پرسش ها پاسخ دادند. از همه ی آنها بابت توجه و پذیرش درخواست مان سپاسگزاریم.
نشریه شهروند– چاپ کانادا
۱ـ معنی حقوق بشر از نگاه شما چیست؟
۲ـ یکی از مواردی را که در رابطه با نقض حقوق بشر شخصا تجربه کرده اید، بنویسید.
علی صمد، فعال سیاسی ـ بلژیک:
۱ـ به نظرم حقوق بشر مجموعه حقوق تفکیک ناپذیری است که یک فرد به صرف انسان بودن داراست و حقوقی که زن، مرد، کوچک، بزرگ، رنگ پوست، نژاد، تعلق دینی، سیاسی، زبانی و قومی، و یا هر تمایزی دیگری را نمی شناسد. حقوق بشر یک ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩ مهم و ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ فرهنگ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺟﻬﺎنی ﺍﺳﺖ. اغلب حقوق بشر را جهانشمول می دانند، به این معنا که همه افراد از آن برخوردارند، و باید هم برخوردار باشند. حقوق بشر، از آن جایی که فقط بر پایه انسان بودن شخص قرار دارد، توانسته این جهانى و فراگیر شود. حقوق بشر در جهان مدرن امروز بیشتر از قبل، به دغدغه شهروندان جامعه تبدیل شده است زیرا که فرد را در اجتماع شایسته داشتن حقوق انسانى می داند. در حقیقت انسان با داشتن آنها می تواند قدرت و اهمیت یابد و استعدادهایش شگفته و بارور شود. بنابر این منطق، برای زمینی کردن قوانین حقوق بشر در جوامع مختلف مناسب است که دولتها و ملتها در جهت ارتقای حقوق بشر در جهان بکوشند تا بلکه مفهوم حقوق بشر بیشتر در جامعه شناخته شود و بدین طریق حقوق بشر بهتر در کشورها هم از سوی مردم و هم از سوی دولتها مورد رعایت و احترام واقع شود.
حقوق انسانی را باید با ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯی، ﻧﻬﺎﺩﻳﻨﻪ ﺷﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮی و آموزش آن از طریق تصویب و اجرای قوانین دمکراتیک و امروزی در جامعه فراهم کرد و برای رسیدن به استانداردهای مناسب، می بایست دولتها را مدام تحت فشار قرار داد و تاکید داشت که انسان حقوقی دارد و عدم رعایت آن حقوق و آزادی ها مهمترین عامل آسیب دیدن صلح و امنیت جهانی است. در اصول و قوانین حقوق بشر همگان دارای حقوق برابر و انسانی هستند و در نتیجه هر فردی وظیفه حمایت و ارتقای حقوق انسانی هر فرد دیگر را برعهده دارد. با این وجود، معمولا تعهد به حمایت از حقوق بشر بر عهده ی دولت های ملی و سازمان های بین المللی، گذاشته شده است زیرا منطقاً آنها برای انجام موثر این وظیفه بهترین و توانا ترین مرجع در عرصه ملی و بین المللی هستند. میزان تحقق نیافتن این آرمان مشترک نشانگر شکست عظیم جهان معاصر در استقرار نظمی استوار بر پایه حقوق بشر است. این که امروزه جهان بشری از دولت ها انتظار دارد و می طلبد که تضمین کننده حقوق بشر شهروندان حیطه حاکمیت شان باشند، نقطه ای امیدوار کننده در برخورد به موضوع حقوق بشر است. روشن است که در جهان امروز در قیاس با گذشته، تاثیر و گفتمان اخلاقی حقوق بشر بسیار پر دامنه تر و فراگیرتر شده است. بیاییم و امروز برای لحظه ای با خود بیاندیشیم که آیا جهانی بدون حقوق بشر در جامعه مدرن امروز، قابل تصور برای زندگی است!؟
به نظر من مفهوم حقوق بشر با دو چالش خطیر و البته جالب مواجه است:
یک- کوششی به نظر من ضد حقوق بشری برای نسبی کردن و وابسته کردن حقوق بشر به فرهنگ و اعتقاد و از این دست؛
دو- تلاشی ارجمند برای قرار دادن حقوق بشر در مقامی همپایه امنیت.
۲ـ یکی از مواردی را که در رابطه با نقض حقوق بشر شخصا تجربه کرده ام هنگامی بود که به دلیل فروش نشریه کار در سن ۱۶ سالگی در خیابانی در تهران دستگیر شدم و بی مورد به مدت ۲۰ روز در زندانی در تهران که نمی دانم کجا بود با چشمان بسته برده شدم و در آنجا به صورت انفرادی حبس شدم و نیز در مدت زمان مربوطه امکان هرگونه تماسی با خانواده ام را از من گرفتند. در زندان در سرمای زمستان دو عدد پتوی کثیف در اختیارم قرار دادند و انواع آزار و اذیت را همراه با فحاشی به من، خانواده ام و همفکرانم اعمال کردند. در زندان بارها با چشمان بسته در یک اتاق سرد مورد بازجوئی قرار گرفتم تا بلکه از طریق ایجاد ترس و انواع فشارها مرا به خیال خود بر سر عقل بیاورند! بعد از ۲۰ روز باز با چشمان بسته در یکی از خیابان های تهران در مرکز شهر آزادم کردند. من در هنگام نوجوانی از سن ۱۵ تا ۱۷ سالگی ده بار دستگیری های کوتاه مدت داشتم و قوانینی که در کشور در رابطه با آزادی ها، حق تجمع و غیره وجود داشت و می بایست افرادی چون من از آنها بهره مند می شدند، به جرم دگراندیش بودن، آن قوانین شامل حال امثال من نشد. در واقع حقوق مرا به عنوان یک نوجوان به راحتی نقض کردند و کسی هم متوجه نشد و اگر هم شد نخواست یا نتوانست کاری یا اعتراضی برای این بی عدالتی ها انجام دهد. البته من در آن زمان شانس آوردم و آزادم کردند. یکسال بعد و سال های دیگر بسیاری از همسالان من چنین فرصتی را متاسفانه دیگر نیافتند و بسیاری از آنها یا برای همیشه برنگشتند و یا بخشی دیگر که برگشتند جوانیشان را در زندان ها تحت انواع شکنجه ها و آزار و اذیت ها سپری کردند.