اعلام رسمی نام کاندیداهایی که صلاحیتشان از سوی شورای نگهبان احراز شدآشکار کرد که در نهایت، تصمیمگیران اصلی هزینۀ حضور هاشمی رفسنجانی راسنگینتر از هزینۀ حذف او ارزیابی کردند. صفآرایی نیروهای اصلاحطلب پشتهاشمی رفسنجانی، فعال شدن شبکههای اجتماعیای که در وقایع سال ۸۸ قدرتآزادیخواهان را در کشور به رخ اقتدارگرایان کشیده بودند، موضعگیری صریحبرخی از اصولگرایان مانند علی مطهری به نفع هاشمی، پشتیبانی بسیاری ازروحانیون کشور از وی و امیدی که فضای کسب و کار به بازگشتِ وی به صحنه بست،باعث شدند که در اولین آزمون سیاسی کشور پس از انتخابات ۸۸، اقتدارگرایانعطای حماسهی سیاسی را به لقایش ببخشند و پیش از حضور مردم در صحنه بخواهندتکلیف انتخابات را روشن کنند.
پیامی آشکار، چشماندازی نامعلوم
فارغ از آنکه درروزهای آتی با دخالت یا عدم دخالت آیتالله خامنهای این صحنه بار دیگرشاهد تغییر و تحول ناگهانی شود یا نه، یک امر از همین امروز روشن است و آناینکه هر چند اقتدارگرایان نمیدانند چه میخواهند اما آنچه را کهنمیخواهند به خوبی میدانند و آن واگذار کردنِ انتخابات به آراء مردماست.
از همان انتخابات نظام پزشکی می شد حدس زد که خط و مشیای که اقتدارگرایانبرای انتخاباتهای پیشِ رو یعنی انتخابات شوراهای شهر و روستا و یازدهمینانتخابات ریاست جمهوری برگزیدهاند چه سمت و سویی دارد. با حذف گستردهینامزدهای اصلاحطلب برای شوراهای شهرهای بزرگ که تهران و اصفهان دو نمونهیبارز آن هستند، این گمان تقویت شد که بنا بر آن است که انتخابات ریاستجمهوری نیز پیش از برگزاریاش تعیینِ تکلیف گردد. فاطمه هاشمی درگفتوگویی با سایت جرس، به تلاشهایی اشاره میکند برای وادار کردن پدرشبه انصراف. انصرافی که بارِ سنگینِ ردّ صلاحیت را از دوش شورای نگهبان برمیداشت. عملی که هاشمی آن را با خیانت و دروغگویی به مردمی مترادف دانستکه به وی اعتماد کرده و از او خواستهاند که وارد این کارزار شود. به اینترتیب پروژهای که پیش از این نیز در سرمقالههای کیهان و رسانههای وابستهبه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و همچنین برخی سایتهای منسوب به سپاهپاسداران رقم خورده بود، به عنوان آخرین تیرِ ترکش برای ممانعت از حضورهاشمی در انتخابات تنها گزینهی باقیمانده تشخیص داده شد و به اجرا درآمد.
آنچه در این میان در پردهی ابهام باقی میماند خواستهی اقتدارگرایاناست از یک چنین دخل و تصرفی در روند انتخابات. اگر سناریوی خودکشی دستجمعیاقتدارگرایان را از حدسها و گمانهایمان کنار بگذاریم باید اذعان کنیم کهدر شرایط فعلیِ کشور نمیتوان انگیزهی روشنی را برای احراز نکردنِ صلاحیتهاشمی رفسنجانی ترسیم کرد. همه میدانیم که اگر در ماههای آتی مذاکراتهستهای کشور به سرانجامی نرسد که مطلوب کشورهای ۱+۵ است، فشارهای مالی وسیاسی بر کشور چند برابر خواهد شد. صحبت دیگر از برنامه پول در قبال غذانیست، بحث بر سر مسدود کردن داراییهای کشور است در خارج؛ بحث دیگر بر سرِهمهی گزینهها نیست، صحبت از اسکورت کردن نفتکشها در خلیج فارس است وممانعت عملی از فروش نفت توسط ایران؛ بحث بر سرِ تورم به دلیل افزایشیارانهها و بالا رفتن روزمرهی حجم نقدینگی نیست؛ صحبت از افزایشسرسامآور قیمتهاست به دلیل کمبود کالا.
از حماسهی اقتصادی به تراژدی اقتصادی
پروژهایکه پیش از این نیز در سرمقالههای کیهان و رسانههای وابسته به نیروهایاطلاعاتی و امنیتی و همچنین برخی سایتهای منسوب به سپاه پاسداران رقمخورده بود، به عنوان آخرین تیرِ ترکش برای ممانعت از حضور هاشمی درانتخابات تنها گزینهی باقیمانده تشخیص داده شد و به اجرا در آمد.
به تمامی این دلایل و دهها و صدها عامل دیگری که این روزها بارها و بارهادر تمامی رسانهها از آنها صحبت میشود، با ردّ صلاحیت هاشمی رفسنجانی نهفقط تکیف حماسهی سیاسی که سرنوشت “حماسهی اقتصادی” نیز از هم اکنون تعیینشده است. شاید مسیری را که نیروی سیاسیای همچون حزب مؤتلفه در یکسال ونیم اخیر طی کرد تا دیدگاههای برخی از مهمترین اعضایش را به سوی پشتیبانیاز هاشمی سوق دهد بتوان به عنوان بهترین نشانه از تأثیری دانست که انتخابهاشمی میتوانست بر وضعیت اقتصادی کشور بگذارد. نزدیک شدن دیدگاههای اینجمعیت که یک دست در تجارتِ کلان کشور دارد و دستی دیگر در بالاترین سطوحقدرت سیاسی با هشدارهای ساکتنشدنیِ اسدالله عسگراولادی در زمینه خطر گسترشفقر و قحطی آغاز شد و به لزوم یافتنِ یک راه حل سیاسی برای خروج از اینوضعیت ادامه پیدا کرد. اهمیت تذکرهای متعدد عسگراولادی را زمانی میتوان بهدرستی سنجید که بدانیم او در عین حال اولین کسی است که از گسترش تجارت باچین نفع میبَرَد. به عبارت دیگر از منظر انتفاع شخصی او آخرین تاجری بودکه قاعدتاً باید از گسترش تحریمهای غربی که اقتصاد کشور را به نحوروزافزونی به تجارت با چین وابسته کردهاست شکایت میکرد.
تصمیم شورای نگهبان در بیرون گذاشتنِ هاشمی از صحنه سیاست، به اعتماد اینبخش از جامعه که چرخ اقتصادی کشور را در اختیار دارد شدیداً لطمه خواهد زد وبه مشکلات عدیدهی امروزی، خروج بخشی از سرمایهها از کشور و سوق پیداکردن بخشی دیگر را به سوی فعالیتهای اقتصادی غیرمولد اضافه خواهد کرد وحماسهی اقتصادی را به تراژدی اقتصادی مبدل خواهد ساخت.
با اینهمه این عسگراولادی بود که با سختترین واژگان نسبت به سیر قهقراییاقتصاد کشور هشدار داد و آن را به درستی نتیجهی به بنبست رسیدن سیاستیدید که علیرغم تحریمها همچنان بر ادامهی مسیرش اصرار میورزید. رویکردمسئولانهی اسدالله عسکراولادی از سویی به یاران سیاسیاش در مؤتلفه که ازعملکردهای غیرقابل پیشبینیِ احمدینژاد نیز به ستوه آمده بودند شهامتابراز نظرهای سیاسی را به نفع رهبران جنبش سبز داد؛ و از سوی دیگر همکارانوی را در اطاق بازرگانی که آنها نیز از نرسیدن سهمِ صنعت از یارانهها عاصیبودند وادار به ابراز نظر سیاسی کرد و نهایتاً به پشتیبانی از هاشمیرفسنجانی هدایت نمود.
شکی نیست که تصمیم شورای نگهبان در بیرون گذاشتنِ هاشمی از صحنه سیاست، بهاعتماد این بخش از جامعه که چرخ اقتصادی کشور را در اختیار دارد شدیداًلطمه خواهد زد و به مشکلات عدیدهی امروزی، خروج بخشی از سرمایهها از کشورو سوق پیدا کردن بخشی دیگر را به سوی فعالیتهای اقتصادی غیرمولد اضافهخواهد کرد و حماسهی اقتصادی را به تراژدی اقتصادی مبدل خواهد ساخت.
منتقدانی به گستردگی یک نظام
دستگاهمخالفساز جمهوری اسلامی ایران در چند سال اخیر با شتاب روز افزونی به کارمشغول بوده و اینک با ردّ صلاحیت هاشمی به بالاترین راندمان خود دست پیداکرده است. حالا دیگر این فقط نیروهای سیاسیای که سی سال آزگار از بازیسیاسی کشور بیرون گذاشتهبودند نیستند که متقاضی قواعد و قوانین روشن ودموکراتیک برای انتخابات میباشند. اکنون دیگر این کنشگران و فعالان جنبشسبز نیستند که تقلب در انتخابات را مقدمه و مؤخرهی استبداد به شمارمیآورند و خواهان پایان دادن به وضعیتی هستند که چنین عملکردهایی را ممکنمیسازد. بلکه نیروهای منزلتیای چون روحانیون نامداری که از نامزدی هاشمیدفاع کردند نیز به این جمع پیوستهاند و صاحبان سرمایه و تجار وکارآفرینانی که هرگونه بازیابی رونق در فضای کسب و کار و به ویژه تولید رادر گرو جلوگیری از مداخلات نهادهایی چون شورای نگهبان و نیروهای نظامی وامنیتی خفیه به شمار میآورند. پرسش مهم برای طرفداران مشی اصلاحی ومسئولیت حیاتی آنها در قبال کشور آن است که تلاش کنند این جمع گستردهیمنتقدان را به نیرویی سیاسی مبدل سازند.