مناظره هشت نامزد عبور کرده از صافی شورای نگهبان را شنیدیم. مناظرهای که در جریان آن در واکنش به شیوه انجام و پیشبرد بحث ها،علنا سه نفر از کاندیداها نوع برگزاری آن را توهین آمیز به مقام رئیس جمهور و مردم توصیف کردند. اظهار نظراتی که عملا با خشم آشکار و یا فروخورده حاملانشان بیان گردیدند. و بگذریم از سخنان روحانی که در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون جمهوری اسلامی از دروغ آنانی گفت که از طریق گوشی، خبرنگار به قول وی بی خبر را وادار به دروغ گفتن می کردند. و نیز از اعتراض محسن رضائی به سانسور گفتههایش از طرف مسئولین رادیو و تلویزیون.
کاملا واضح است که در ادامه کنترل وضعیت و پیشبرد نیات خامنهای و باند نظامیان حاکم، شیوه مناظرات این بار برخلاف دوره قبل به شیوه کاملا جداگانهای به پیش برده می شود. هدف خامنهای و حاکمان مسلط، جلوگیری از هر گونه مناظره جدی است که می تواند بشدت جو جامعه را برانگیزاند، و افکار عمومی را بسوی عمل اجتماعی پیش بینی ناشده رهنمون شود. کار به جائی رسیده است که به قول خود کاندیداها سئوال تستی وتست وار، جای بحث های استدلالی را گرفته است، شیوه مناظرهای که در جائی دیگر تعیین شده و بزور حکم تک رسانهای به خورد نامزدها داده می شود.
اما احتیاط رهبر که کاملا با دیکتاتوری لجام گسیخته و استبداد کم سابقه در نظام جمهوری اسلامی منطبق شده است، چنان حتی شخصیت و کرامت شخصی خود نامزدها را به چالش کشیده است که هنوز قطار انتخابات نگذشته از پیچ اول، مواجه با دست اندازعمیق اعتراضی خود کاندیداها شده است. در واقع تیغ سانسور ومحدودیت چنان خشن گلوها را می خراشد و می برد که داد بهترین خودی ها را هم درهمان مراحل اول درآورده است. و این چگونه سیاست و تدبیری است که از همان ابتدا نتایج چنان منفی به بار می آورد و یقه سیاست گذار را بی رحمانه می گیرد؟
در انتخابات قبلی هنگامی که موسوی، کروبی، احمدی نژاد و رضائی مناظره می کردند، اعتراضی ماهوی به خبرنگار پیش برنده جلسات از طرف کاندیداها مطرح نشد. بحث ها نسبتا طولانی بودند و استدلالات وافی و کافی در حد خود. اما به جای اعتراض نامزدها به مصاحبهگر، این اعتراض مردمی بود که سرانجام شکل گرفت و هرم حاکمیت و سیاست هایش را مورد حمله قرارداد. این بار چنین به نظر می رسد که درغیاب یک پروسه بحث لازم برای نمایندگان و الزاما توهین به شخصیت آنان، اعتراضات از خود آنان شروع شده و از طریق نقد صدا و سیما که مظهر دیکتاتوری و سیاست رهبری است، خود رهبر و دروغ گویان پنهان شده در گوشی های تلفنی را مورد هدف قرار داده است.
این چه جور ذهنیتی است که حتی به نامزدهای گذشته از صافی شورای نگهبان و دردانههای خود اطمینان ندارد و از همین حالا به هر طرقی که دست می دهد سعی در محدود کردنشان دارد؟ خامنهای کشور را با اجرای این نوع سیاست ها به کجا می خواهد رهنمون شود؟ ناخدای خود خواندهای که حتی نزدیکترین به ظاهر یاران را نمی تواند به تمکین مطلق وادار کند، چه جوری می خواهد این کشتی شکسته و پیچیده در امواج سهمگین را به سر منزل مقصود برساند؟
هر بار از این ناباغ، نابری می رسد. باغبان خودخوانده، در میان انبوه درختهای سایهوار اطرافش به “سایه میوه” ای می اندیشد که طعم سایه دارد و رنگ سایه. “سایه میوه” ای که قرار است هم وی و هم سایههای مسلح اطرافش در خوردنی سایهوار از آن سیر شوند و چنین دیگر باغش شایعه سایه واربودنش را برای همیشه ازدست بدهد!
زهی بر این خیال باطل! زهی!