با نگاهی به رخدادهای کارگری پس از انقلاب و بررسی جنبش کارگری در ایران پی به حقایق دردناکی میبریم که وجدانهای بیدار بشری را برمیآشوبد. حقایقی که ما را به فضایی آکنده از بیعدالتی در میان زنان و مردان کارگر و زحمتکش رهنمون میسازد.
پس از پیروزی انقلاب ۵۷ که با به میدان آمدن تودههای زحمتکش و اعتصابات کارگری میسر گردید، دولتمردان بیاعتنا به خواستها و منافع کارگران، با جایگزینی دو بازوی ضد کارگری یعنی “خانهی کارگر” و “شورای اسلامی کار” به جای اتحادیهها و سندیکاهای کارگری، در جهت محدود کردن خواستهای برحق کارگران تلاشی روز افزون را آغاز کردند. تا جایی که از کارگران هرگونه حق اعتراض، تحصن، اعتصاب و امضای بیانیه در محیطهای کاری را سلب و حتی برگزاری تجمعات به مناسبت پاسداشت روز جهانی کارگر (اول ماه مه) را منوط به فراخوان این دو تشکل زرد و دولتی کردهاند. به عبارتی دیگر این دو تشکل دولتی در جهت ایستا کردن جنبش کارگری در ایران عمل کرده و میکنند.
تصویب مادهی ۱۹۶ قانون کار در ارتباط با خروج کارگاههای زیر ۱۰ نفر از شمول قانون کار، ضربهی مهلک دیگری بر بدنهی جامعهی کارگری وارد ساخت. تا جایی که نظارت بر انجام قراردادهای کاری و بیمههای کاری، درمانی، بازنشستگی و داشتن حقوق برابر میان زنان و مردان شاغل، در آن واحدها غیر ممکن و دست کارفرمایان در استثمار هر چه بیشتر شاغلین این واحدها باز گذاشته شد.
در راستای سیاستگذاریهای ضد کارگری حاکمیت، تشکلهای آزاد و خودجوش کارگری ممنوع و فعالین کارگری به شدت سرکوب، دستگیر و زیر بدترین اشکال شکنجه کشته و یا به زندانهای طویلالمدت محکوم گردیند.
دستگیری، شکنجه و مهاجرت اجباری آقای اسانلوو دیگر فعالین سندیکای آزاد شرکت واحد و فوت برادر ایشان به دلیل ناکافی بودن امکانات درمانی زندان و یا به قتل رساندن ستار بهشتی کارگر زحمتکش و معترض به دست بازجوی ایشان در زندان و بسیاری از این نمونهها، در راستای در نطفه خفه ساختن صدای اعتراض کارگران وعدم گسترش این اعتراضات در سطح کشور صورت گرفته است. اما آنچه زنان کارگر و زحمتکش ایرانی را به اولین قربانیان عرصهی کار و کارگری بدل میسازد همانا سیاستگذاریهایی است که دولتمردان و در رأس آنها رهبری، به جامعهی زنان کارگر روا داشتهاند. آماری که در ذیل می آید مؤید چنین سیاستی است:
میانگین بیکاری زنان ایرانی از ۳۳% در سال ۸۴ به ۴۳% درصد در سال ۹۰ افزایش یافته است. در سال ۹۲ نرخ بیکاری مردان ۵/۸ در صد و برای زنان ۲۰% بوده است. در حالی که مثلا در کشور قطر مشارکت زنان از ۱۶% به ۵۰% رسیده است. بدین ترتیب زنان ایران پایینترین نرخ مشارکت اقتصادی را در منطقه به خود اختصاص دادهاند. تنها ۱۱% زنان ایران شاغلند و از میان ۲۴ میلیون شاغل ایرانی فقط ۵ میلیون تن زن و از میان ۵/۳ میلیون تن بیکار ایرانی، ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تن زن می باشند.
زنان ۳۸ درصد شاغلین در بخشهای آموزشی و فرهنگی را به خود اختصاص داده و در دیگر بخشها کمتر از ۵% اشتغال دارند. مضافاً این که عمدتاً مشاغل کمدرآمد و پرزحمت با ساعات طولانی کار و در بسیاری از موارد غیرقانونی را در اختیار دارند و در شرایط مساوی با مردان، دستمزد کمتری دریافت می کنند.
طرح افزایش مرخصی بعد از زایمان نیز در جهت خانهنشین کردن زنان شاغل صورت گرفته است چرا که کارفرمایان مایل به ادامهی کار با زنی که از شش ماه مرخصی زایمان استفاده میکند، نیستند. بدیهی است زنان از هراس عدم اشتغال و یا اخراج از کارگاههای خصوصی، تن به قراردادهای یکماهه با حقوقی کمتر از مردان، بدون داشتن حق اولاد، حق شیردادن و قانون مرخصی بعد از زایمان و استفاده از شیرخوارگاه و مهدکودکها، داده و به بیگاری گرفته میشوند. و از طرفی زنان با کارفرمایانی روبرو میشوند که با تحمیل شرایط غیرانسانی، حتی به خشونتهای جنسی و کلامی هم متوسل میشوند.
جان هزاران زن کارگر در کارگاهها و مراکز تولیدی و خدماتی به دلیل عدم نظارت مسئولین نسبت به ایمنی و بهداشت کار، در معرض خطر قرار دارند. مرگ دلخراش دو کارگر زن شاغل در یک واحد تولیدی در شهر تهران به دلیل عدم وجود استانداردهای ایمنی کار و ناکافی بودن امکانات آتش نشانی دراطفاء حریق ساختمان، نمونهی بارز چنین سیاستهای ضد کارگری از سوی دولتمردان است.
در پس رشد فاحش بیکاری در زنان و عدم برابری شرایط کار در میان زنان و مردان، سیاستگذاریهایی نهفته است که متاثر از گفتمان رهبری در افزایش جمعیت و هدایت آنان به کار در چارچوب خانه و خانواده و همچنین سفارش کارفرمایان به رعایت فضای محرم و نامحرم می باشد. با ادامه چنین روندی در سالهای آتی شاهد هر چه مردانهتر شدن بازار کار و به تبع آن، جنبش کارگری در ایران خواهیم بود.
کلام آخر اینکه هیچ جنبشی کارگریای در جهان و ایران، بدون حضور زنان کارگر و زحمتکش و حمایت و جانفشانی زنانی چون گوهرعشقی مادر ستار شهید پیروز نخواهد شد.
با گرامی داشت اول ماه مه روز جهانی کارگر
“بهار شیدا” از ایران – اصفهان
۴/۲/۹۳