آغازی نو، حق زنده ماندن مهمتر از حق مالکیت خصوصی است. قدرت را تقسیم کنید تا قدرتمند و زورگو بوجود نیاید! واقعگرا باشید و خواهان غیرممکن ها شوید! در دمکراسی شان آزاد نیستی بلکه فقط قدرت انتخاب داری.که کدام دزد از تو سرقت کند و کدام جانی به تو فرمان دهد. اغراق، افراط و تند روی آغاز کشف و خلاقیت است. هرعمل انقلابی خود تبلیغی است سیاسی. حقیقت تئوری نیست بلکه عمل است. هیچ دستور و قانونی نمیتواند مانع انجام خواسته های انسان طرفدار عدالت گردد، در این راه اجازه دست زدن به هر عملی هست .
مرگ بر هرگونه اتوریته و حاکمیت؛ چه کلیسا، چه دولت، چه قانون، چه سنت، چه خدا، چه ارباب، چه رئیس و چه فرهنگ مردسالاری! چون همه آنان موجب برده شدن انسان بیدفاع می شوند .
آنارشیسم عملی است. اگر خواهان آن هستی، جنگ داخلی اسپانیا و گذاشتن سبیل استالینیستی و ریش هوشیمینی و شبنامه ای ملال آور را فراموش کن. چرندیات و پوچی کهنه که شدند، اسطوره میشوند. چیزی که دیروز درست بود، امروز غلط نمی شود .
اینها پاره ای از شعارهای دیواری آنارشیستی زمان دو انقلاب فرانسه و اکتبر روسیه تزاری بودند .
در منابع مارکسیستی آمده که آنارشیستها هرج و مرج طلب های چپ خرده بورژوا، آتش بیاران معرکه ضدانقلاب و پادوهای اراده گرای ایده آلیست هستند. آنارشیسم یک نظریه شبه انقلابی خرده بورژوایی است که بر اساس بی برنامه گی خواهان نابودی قانون و دولت است و از سازماندهی طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی جلوگیری میکند و در عمل در جبهه ارتجاع قرار دارد. مارکسیست ها نمایندگان مهم آنارشیسم در تاریخ سیر اندیشه غرب را – اشتیرنر، پرودن، باکونین، و کروپتکین میدانند.
لنین افکار باکونین را بادیدی انتقادی، محصول و ناشی از یاس و ناامیدی سیاسی روشنفکرانه میدانست. او هرتسن، تئوریسین و مبارز مشهور روس را نیز آنارشیست معرفی نمود. استالین در مقاله”آنارشیسم و سوسیالیسم “در سال ۱۹۰۶ نوشت که آنارشیسم دشمن واقعی مارکسیسم است و آنرا باید در هر جایی وادار به سکوت نمود .
آنارشیسم یکی از مفاهیم مبارزه اجتماعی ۲۵۰۰ ساله غرب است که با کمک انقلاب فرانسه تکانی تاریخی سیاسی و ایدئولوژیک خورد. نظرات آنارشیستی از زمان یونان باستان تا زمان روسو در قرن ۱۸ و سپس تا زمان حال در وضعیت رشد و مبارزه بوده اند. ارسطو آنارشیسم را وضعیت برده های بدون برده دار و صاحب تعریف کرد. در دهه هشتاد قرن ۱۹ آنارشیسم در رقابت با جنبش کارگری مارکسیستی تبدیل به یک جنبش اجتماعی شد. در کنگره انترناسیونال اول مارکس و باکونین رو در رو قرار گرفتند .
نظرات انقلابی آنارشیستها ریشه در سوسیالیسم تخیلی و کمون های اولیه دارد. مغزهای معروف آن درگذشته پرودن، باکونین و کروپتکین هستند. غیر از رمانتیک ها، سوسیالیستهای تخیلی، متفکران عصر روشنگری و تئوریسن های ایده آلیسم آلمانی به جانبداری از آن پرداختند. در آنارشیسم سیاسی اجتماعی، پرودن اولین صاحب نظری بود که عقاید سیاسی خود را زیر عنوان آنارشیسم مطرح کرد .
آنارشیسم ایدئولوژیک امروزی میان جنبش اجتماعی و فرقه گرایی روشنفکری در نوسان است. جنگ فرهنگی که رسانه های سرمایه داری امروزه میان اسلام و غرب تبلیغ میکنند، وجود ندارد بلکه آنان دو نیروی قدرت طلب امپریالیستی جهانگیر هستند که یکی خواهان نفت ارزان و دیگری خواستار اشاعه دین است .
آنارشیستها مدعی هستند که هنر و زیباشناسی حاکم دولتی در همه جوامع طبقاتی تنها در خدمت ثروتمندان است. آنها میگویند سنگرمبارزه راباید به فضای فرهنگ و ادبیات و هنر وانتقاد از فرهنگ مبتذل و ارتجاعی حاکم انتقال داد. از جمله مکاتب فرهنگی آنارشیستی – آوانگارد، پاپ و پست مدرن بشمارمی آیند و از جمله پیشگامان فرهنگ ادبی هنری آنارشیسم – دادائیسم، سوررئالیسم و بعضی جریانات رمانتیک بحساب می آیند. اشاره میشود که رمانتیک ها به زدودن صفات منفی و هرج ومرج طلبی وبی ثباتی گری آنارشیسم پرداختند. آنارشیستها میگویند سرانجام انقلابات شکست خورده اینست که یا بە صورت نمایشنامه درمی آیند و یا بە شکل داستانی تراژدیک در خاطره ها باقی می مانند .
آنارشیستها خودرا نوعی سوسیالیست میدانند. هدف آنان حذف استثمار انسان از انسان ونابودی دولت طبقاتی استثمارگر و خشن است. دشمنی آنان در درجه اول با دولت ، کلیسا، سرمایه، نیرو های سرکوب و امنیتی، نظام مردسالاری و سیستم حاکم است. نظریه آنارشیسم امروزه بخشی از تئوریهای سیاسی و فلسفه سیاست بشمارمی آید. آنارشیستها طبق آرزوهایشان خواهان پایان حاکمیت انسان بر انسان هستند. آنها آنارشیسم را فلسفه عمل می دانند .
آنارشیسم را میتوان به انواع – فردی، جمعی، کمونیستی، سندیکایی و غیره تقسیم کرد. از جمله روشهای مبارزه آنان میتوان از – بایکوت، خرابکاری، تظاهرات جمعی، آهستگی عمومی در تولید و تبلیغ برای انقلاب، نام برد. آنها میگویند آنارشیسم باید موجب خلق و آوانگاردی گردد که باعث پیروزی ایده آلها گردد. آنارشیسم نیاید تبدیل به یک فلسفه مدیریت و حاکمیت شود چون مدیریت غالبن به حکومت بر مردم ختم میشود. در قرن جدید آنارشیستها مخالف سیاست و اقتصاد گلوبال جهانی و امپریالیستی هستند .
هدف آنارشیسم واقعیت دادن به اتوپی و آزادی عمومی است. آن یک ایده سوفسطایی نیست که فقط به طرح سئوالات صوری بپردازد. هدف آن باید جنبش اجتماعی باشد و نه فرقه گرایی. در مکتب آنارشیسم عشق و علاقه به نابودی همزمان باید عشق به خلاقیت و آفریدن باشد. آنها میگویند که انقلاب نباید برای خلق بلکه از طریق خلق انجام شود. مبارز انقلابی موظف است به دیگران کمک کند تا آنها هم انقلابی شوند و نه اینکه او خود به نیابت از دیگران دست به انقلاب بزند .
کروپتکین یکی از نظریه پردازان مکتب و فلسفه آنارشیسم مینویسد که او از کمونیسم بیزار است چون آن نیروهای خلاق جامعه را در چهارچوب سازمانها و بوروکراتی و حزب محدود میکند و از کار می اندازد و بنده سیستم اداری می نماید. او سوسیالیست بودن خود را یک صفت غریزی میدانست و صرفنظر از آن را غیرممکن میدانست .
تماس .