قبل از هر نکته ای باید این توافق را به همه مردم ایران تبریک بگویم. دستاورد تاریخی و مهمی است که فصل تازه ای برای همه ما می گشاید. مردم ما هزینه های سنگینی برای برنامه هسته ای ایران پرداخته اند. بیشترین هزینه مردم شمشیر داموکلس حمله نظامی امریکا به ایران بود. این شمشیر اکنون غلاف شده است. مناقشه هسته ای بر ای دو طرف درگیر، ایران و امریکا، یک بهانه بود. اکنون که این بهانه به کنار میرود، مسئله واقعی، موضوع واقعی مناقشه، چگونگی تغییر نظم موجود در خاورمیانه و سطح نفوذ ایران، به مسئله آشکار تعاملات و مناقشات تبدیل خواهد شد.
برنامه هسته ای ایران به امریکا فرصت داده بود که تحت عنوان احتمال تولید بمب اتمی برای سالیان دراز، کشور ما را مورد تهدید قرار دهد. ولی خطر تولید بمب اتمی توسط کشورهای کوچکتر هرگز برای امریکا آن اهمیت را نداشته است که بخواهد برای جلوگیری از آن اینهمه هزینه کند. اسرائیل بمب اتمی دارد و امریکا – نه تنها مخالفتی ندارد –بلکه برای حفظ امتیاز اسرائیل، امریکا همیشه با شعار ” منطقه غیر اتمی خاورمیانه” مخالفت جدی و علنی داشته است. علاوه بر آن پاکستان هم ابمب اتمی تولید می کند. امریکا می داند که هواداران القاعده در سازمانها و موسسات هسته ای پاکستان دست دارند و احتمال اینکه این نوع سلاحها، از این کانال به دست تروریستها بیافتند بسیار زیاد است. با تمام اینها امریکا نه تنها دست به جنگ با پاکستان نمی زند بلکه کمکهای نظامی و مالی خود را هم همچنان ادامه می دهد. چه چیزی است که خطر فعالیتهای هسته ای ایران را بیشتر از اسرائیل و پاکستان می کند؟ هر چه بگردید توجیه قابل قبولی نخواهید یافت.
برنامه هسته ای ایران فرصتی به امریکا می داد که در حفظ نظم امریکائی خاورمیانه بکوشد. همین سیاست بود که در دوره آقای بوش (پسر) خطر حمله امریکا به ایران را حاد کرده بود. ولی امریکا در باتلاق افغانستان و سپس عراق درگیر شد. امریکا در عراق فاجعه آفرید و بالاخره از آنجا بیرون کشید. سپس به خاطر رشد داعش مجبور شد دوباره نیروهائی به عراق بفرستد. در افغانستان هم ته مانده نیروهای امریکائی در مخمصه قراردارند و امریکا حاضر به هر نوع معامله ای با طالبان است ولی طالبان در جهت تسلط کامل به افغانستان حرکت می کند. این دو شکست برای امریکا بسیار تلخ بوده اند. در همین دوره وضع بین المللی امریکا و مخصوصا رشد سریع چین، امریکا را به سیاست “نگاه به آسیا” کشانده است که بر طبق آن باید حداکثر توان خود را به شرق آسیا – ساحل چین – معطوف کند. مسلما حضور اوباما به مثابه رهبری که مذاکره را به جنگ ترجیح می دهد در تغییر سیاست امریکا موثر بوده ولی بطور کلی می توان گفت شرایط بین المللی، امریکا را به سیاست جدیدی در خاورمیانه کشانده است. آنها هدف استراتژیک تخلیه خاورمیانه را پیگیری می کنند. امریکا می خواهد امتیازات خود را در خاورمیانه حفظ کند ولی قبول کرده است که باید سطح انتظارتش را پائین بیاورد. توافق هسته ای با ایران در این چارچوب قابل فهم است. امضای توافق هسته ای با ایران باید به معنای کوتاه آمدن امریکا و پایان یک دوره تاریخی محسوب شود.
از طرف دیگر رهبران جمهوری اسلامی هم به نوبه خود می دانستند که برنامه هسته ای – همراه با عوارض خطرناک آن – فی الواقع برای ما صرف نمی کند. بحث بر سر این نیست که آیا ما حق داریم صنایع هسته ای داشته باشیم یا نه. هر مسئول معقول گرداندن مملکت می دید که به خاطر برنامه هسته ای، ما با چه خطرات جدی روبرو بودیم. با تمام اینها شعار “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” در راس قرار می گرفت. چرا این اولویت به برنامه هسته ای داده می شد؟ چرا تمام صنایع دیگر و در واقع تمام اقتصاد ایران به قمار روی این برنامه گرو گذاشته می شد؟
تنها دلیل قانع کننده، بلندپروازی ماجراجویانه جمهوری اسلامی برای کسب رهبری در دنیای اسلام است. تحریم اقتصادی ایران و مخصوصا محدودیتهای بانکی که برای ایران به وجود آوردند کارآمد ترین حمله به ارکان حکومت اسلامی بود و توان ادامه سیاست گذشته را از آنها گرفت. امضای این توافقنامه اذعان سران جمهوری اسلامی به یک سلسله محدودیتها بود و در نتیجه می توان امیدوار بود که از این پس به بعضی واقعیتهای زمینی توجه بیشتری داشته باشند.
فکر می کنم باید در سه زمینه به نتایج این توافق نگاه کنیم:
اول – نکته اصلی این توافق، رفع خطر حمله نظامی امریکا به ایران است. از این زاویه این توافق، بیش از هر قرار قبلی، صلح و آرامش را برای ایران به ارمغان می آورد. این توافق ماندنی است. ساختار قرارداد به نحوی است که بر هم زدن آن کار مشکلی خواهد بود. نیروهای افراطی دست راستی و جنگ طلب امریکا نمی توانند بدون همکاری فعال و ماجرجویانه دست راستی های ایران طرح کلی آن را بر هم زنند. توافق نهائی تنها بین ایران و امریکا نیست و به کشورهای پنج به اضافه یک هم خلاصه نمی شود. مطابق این قرارداد باید به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود و در آنجا تحریمهای ایران برداشته شود. بدین دلیل حتی اگر هم افراطی ترین سیاستمدار جنگ طلب امریکا بر سر کار بیاید او قادر نخواهد بود به گذشته برگردد. مطابق توافق کنونی، تخطی ایران از متن توافق می تواند به بازگشت تحریمها (در ظرف ۶۵ روز) منجر شود ولی تعیین تخطی، نیازمند فیلتر شورای امنیت است. با این که بحران یونان با کوتاه آمدن دولت سیریزا تا حدودی فروکش کرده است ولی احتمال و خیم شدن دوباره آن جدی است. امر یکا و مخصوصا اروپای غربی نمی توانند دو بحران جدی را همزمان تحمل کنند و بنابراین سناریوئی دایر بر جر زدن غربیها (بر سر توافق اخیر با ایران) چندان محتمل نیست. (تغییر برخورد فرانسه که از سنگ اندازی و بهانه گیری های فراوان به موضع دفاع محکم از توافق تبدیل شده است در این چارچوب بیشتر قابل فهم است). این قرارداد ماندنی است و تنها رفتاری که می تواند آنرا به هم زند ماجراجوئی عامدانه جناحهائی از رژیم ایران است.
دوم – با این قرارداد فصل تازه ای از سیاست بین الملللی در خاورمیانه باز می شود. یارگیری های جدیدی ظهور خواهند کرد که شالوده آنها در پشت پرده پرداخته شده است. برنامه هسته ای ایران بهانه ای در دست امریکا بود. اکنون با سیاست کناره گیری از خاورمیانه و در شرایطی که طالبان در شرق خاورمیانه و داعش در قلب خاورمیانه فراهم آورده اند، امریکا در موقعیتی قرار گرفته که نیازمند همکاری با ایران است. این همکاری، اگر در حد عادی کردن روابط باقی بماند، نیاز منافع ملی دو طرفه است.
سوم – با این توافق دیگر مسئله خطر حمله امریکا به ایران کنار می رود. در نتیجه حساسیت دست و پا گیری که از طرف اپوزیسیون (و یا لااقل بخشی از آن) وجود داشت به کنار می رود. انتقاد از رژیم از این پس نمی تواند مورد استفاده دشمنان خارجی قرار بگیرد. حالا که خطر حمله نظامی امریکا بشدت کاهش یافته، سه مطلب قابل تذکر و توجه به چشم می خورند:
الف- مربوط به همین سیاست هسته ای است. در شرایطی که غرب با ادامه برنامه هسته ای ایران کنار می آید ما با راحتی بیشتری خواهیم دید که این برنامه موضوعی نبود که به این مخارج عظیم اقتصادی و سیاسی بیارزد. باید راضی باشیم که رهبران جمهوری اسلامی بالاخره از خر شیطان پائین آمدند ولی از این پس دیگر نباید به این برنامه اولویت داده شود.
ب – که باز هم با توجه به این قرارداد اهمیت دارد، مربوط به آزادی ها و رعایت حقوق بشر در ایران است. حالا دیگر این بهانه جدی از رژیم گرفته می شود و شرایطی که از حمله صدام به ایران تا کنون مورد سوء استفاده آنها شده بود از دست آنها خارج می شود. مسئله رعایت بهتر حقوق بشر بطور خودبخودی به ما داده نمی شود ولی شرایط برای کسب آن مناسبتر از گذشته خواهد بود.
ج – در مورد وضع اقتصادی ایران است. بیش از صد میلیارد دلار سپرده های بلوکه شده ایران در بانکهای بین المللی آزاد می شوند.( بانک مرکزی رقم بین بیست تا سی میلیارد را به کار برده است). مهمتر از این سرمایه، باز شدن راه برای سرمایه گذاری های عظیم در ایران است که امکانات فراوانی برای رشد اقتصاد ایران فراهم می کند. باید روشن باشد که این امکانات عظیم را نباید به پای نظامی گری بریزیم. تاکید بر رشد زیر ساختهای اقتصادی و کارآفرینی باید در ارجحیت قرار بگیرند.
در خاتمه اشاره می کنم که این توافق تنها به یکی از عوامل جنگ می پردازد. اما خاورمیانه در شرایط بحرانی و جنگی قرار دارد و هنوز تا استقرار صلح بر سرتا سر خاورمیانه ر اه درازی در پیش داریم.
مجید سیادت
۱۹ ژوئیه