با شروع انقلاب ایران در سال ١٩٧٩ و متعاقب آن بە قدرت رسیدن نیروهای مذهبی اسلام شیعی، بحث صدور انقلاب در دستور کار زمامداران جدید قرار گرفت. مقولە صدور انقلاب کە ابتدا و در سالهای آغازین تنها در تئوری مطرح می شد با شروع جنگ ایران و عراق (علیرغم اینکە دولت ایران آغازگر جنگ نبود) وارد فاز عملی شد و در آن زمان زمامداران سعی کردند با ادامە جنگ، امر گسترش انقلاب را عملی کردە و ایدە پراکتیزە کردن دولتهای اسلامی را بە اقصا نقاط جهان تسری دهند. اما با خاتمە جنگ و پذیرش قطعنامە سازمان ملل متحد در آن برهە، اولین گام رژیم عملا بە بن بست رسید، و دولت جدید ناچار شد کە مدتی دست نگە داشتە و منتظر بماند. بعدها اما با شروع تحرکات جدید در منطقە، بویژە حملە آمریکا و متحدانش بە عراق، این پروژە جان تازەای گرفت و با سقوط صدام و بە قدرت رسیدن جناح شیعی در عراق بە عنوان جریان غالب و نیز ایجاد حزب اللە در لبنان، تحرکات در بحرین و اخیرا فعال شدن حوثی ها در یمن، عملا رژیم توانست در آن کشورهائی کە شیعیان دارای اکثریت و یا نفوذ قابل ملاحظەای بودند، ایدە صدور انقلاب را تا حدود زیادی تحقق بخشیدە و عمق استراتژیک نفوذ ایران را در منطقە غنای بیشتری بخشند.
اما ایدە صدور انقلاب عملا و از همان ابتدا از لحاظ تئوریک با یک مشکل جدی روبرو بود کە آن نیز همانا تضاد میان جریان شیعی و سنی در جهان اسلام بود. بدین معنی کە رژیم عملا نمی توانست روی جریانات سنی اسلامی بە عنوان پایە این صدور نە تنها حساب ویژە باز نکند، بلکە آن را در نقطە مقابل آن هم بیابد. کە در عالم واقع چنین هم بود. تقریبا تمام حوادث بعدی نشان دادند کە جریان سنی علیرغم حمل ایدەهای اسلامی، با رژیم مذهبی در ایران قرابتی آنچنانی نداشت و حتی بە عنوان نیروئی رقیب می توانست در مقابل آن قرار هم بگیرد. جریان داعش بە عنوان جدیترین نیروی سنی با ایدەهای سیاسی ـ مذهبی خود زندەترین مثال این تقابل واضح می باشد.
هم اکنون کە دولت ایران توانستە با دولتهای غربی بر سر برنامە هستەای اش بە توافق برسد، چنین بە نظر می رسد کە با توجە بە پیش رفتن بخش عمدەای از استراتژی اش در رابطە با بە قدرت رسیدن و یا نفوذ نیروهای شیعی در کشورهائی کە این نیرو از نفوذ قابل توجەای بهرەمند است، عملا بە ایدە تثبیت این دستاوردها و نە دیگر گسترش بیشتر انقلاب رسیدە باشد، زیرا دیگر نە آنچنان کشوری باقی ماندە است کە در آن نیروهای شیعی اکثریت باشند و نە فعال شدن نیروهای سنی با ایدەهای اسلام سیاسی بە گسترش عمق نفوذ این استراتژی کمک می کند. پس بە تفاهم رسیدن با کشورهای غربی و عادی کردن روابط با آنها می تواند بە تثبیت وضع مناسبت کنونی مساعدت فراوان برساند.
پس می توان گفت کە امر صدور انقلاب کە رویای دیرینە سردمداران رژیم از بدو انقلاب بود هم اکنون با اتمام عملی خود در بیشترین وجوە آن، تنها می تواند بە تحکیم دستاوردهای خود در لحظە کنونی بسندە کند. بە عبارت ی دیگر اگر از اصطلاحات نظامی بخواهیم استفادە کنیم یعنی تحیکم مواضع و نە تعرض. و این تحکیم از طریق عادی کردن روابط با جهان خارج ممکن است و نە از طریق تقابل بە شیوە سابق. زیرا کە عنصر جهانی، حفظ آن را در مقابل نیروهای مذهبی سنی تقویت می کند. پس می توان و منطقا باید انتظار داشت کە بعد از توافق اخیر میان ایران و کشورهای پنج بعلاوە یک، ما شاهد دورانی دیگر باشیم کە در آن نە تنها از ایدە صدور انقلاب بە شیوە سابق خبری نخواهد بود، بلکە امر تقویت از جملە بنیەهای اقتصادی در صدر مسائل قرار خواهند گرفت.