قبل از ورود به بحث، می خواهم توضیح بدهم که به نظر من مسئله برنامه اتمی ایران یک بهانه بود. موضوعات دیگر، نحوه و چند و چون حضور ایران و امریکا در خاورمیانه، موضوع اصلی بود. ایران و امریکا، هر کدام به نحوی، به این نتیجه رسیدند که ادامه سیاست گذشته بامنافع آنها خوانائی ندارد و بنابراین توافق هسته ای، از دید من، توافق بر سر حضور ایران (در قامت جمهوری اسلام) در خاورمیانه بود. امریکا قبول کرده که نقشه خاورمیانه و نظم حاکم برآن، تغییر نماید.
– بعد از توافق وین چە از طرف آمریکا و چە از طرف ایران در این مورد صحبتهائی شد بە این مضمون کە توافق وین می تواند نقطە آغازی باشد برای حرکت در زمینەهای دیگر در جهت تعمیق ارتباطات و عادی سازی روابط لااقل در بعضی زمینەها. در عین حال گاهی هم اظهاراتی درست بر خلاف این مضمون از آنان شنیده می شود. بە نظر شما طرفین تا چە اندازە می توانند در این مورد جدی باشند؟
درهر صورت این توافق شروع پروسه ایست که می تواند (دو طرف امیدوارند) به توافق در زمینه های دیگر منجر شود. اما آنچه “اظهاراتی درست برخلاف این مضمون” می نامید، به نظر من صراحت در تعامل طرفین است و بهترین تضمین در پابرجاماندن این توافق. بدون این صراحت، مشکل و شاید غیر ممکن است که این توافق باقی بماند. بدون این صراحت تقریبا غیر ممکن است که هرکدام از طرفین بتوانند توافق را به مردم خودشان بقبولانند. صراحت در گفتار اوباما و خامنه ای به آنها فرصت می دهد به مردم خود اطمینان خاطر بدهند که هیچ یک از اهداف شناخته شان را فراموش نکرده اند.
ـ موانع موجود و نیز امکانات موجود در آغاز و ارتقای سطح این روابط چە هستند؟
این توافق تنها شروع یک پروسه است. توجه داشته باشید که (هم در ایران و هم در امریکا) هنوز نیروهائی هستند که اینگونه توافق را بر نمی تابند. تمام موضوعات مربوط به نظم جدید خاورمیانه قابل بحث هستند. هیچ گونه توافق محکم و غیر قابل تغییری وجود ندارد. به عبارت دیگر دوطرف این توافق با هم به “تفاهم” رسیده اند که تا حدود زیادی “توافق سیال” است و با توجه به وضع منطقه و مشکلات دو طرف قابل تغییر است. می توانیم از سناریوهای بهتر و بدتر یاد کنیم. برای مثال، اگر وضع افغانستان بدتر شود و یا جنگ داخلی پاکستان جدی تر شود دست جمهوری اسلامی قویتر می شود. همین طور اگر بحران اجتماعی جدی تری در عربستان یا اردن به راه بیافتد دست ایران را قوی می کنند. در مقابل وضع اقتصاد ایران و درجه نارضایتی یا رضایت مردم ایران هم معیارهائی هستند که می توانند بر روی حکومت ایران فشار بگذارند. بطور کلی، فکر می کنم ما باید روی فرصتها و آسیبها تمرکز کنیم. چه آسیبهائی محتمل و چه فرصتهائی ممکن هستند؟
ـ دولت ایران ظاهرا قصد دارد بعد از توافق وین، با حرکتهای پیشنهادی در مورد بحران یمن و سوریە، بە عنصر دیپلماسی در روند تحولات منطقە تحرک ببخشد، در این ارتباط پیشنهاد هایی هم از جانب دولت ارایە شدە اند. آیا فکر می کنید این حدود اقدامات می توانند راهگشا باشند، یا اینکە عناصر دیگری هستند کە باید همزمان عمل کنند، از جملە هماهنگی در گفتمان سیاسی بافت قدرت در جمهوری اسلامی؟
تا آنجا که از رسانه های عمومی در دسترس بر می آیند، دولت ایر ان دائما طرحهائی برای سوریه و (خیلی نا مشخص و کلی) در مورد یمن عنوان کرده است ولی از چند و چون آنها اطلاع بیشتری ندارم.
– آیا حضور و تحرکات نظامی جمهور اسلامی ایران در عراق، بدون ابتنای معینی بر حقوق بین المللی، مباینتی با تلاش برای تحرک بخشیدن به دیپلماسی در منطقه ندارد؟
به نظر می رسد که توافق کلی با امریکا ( و اروپای غربی) وجود دارد. اگر این توافق وجود نداشت تا حال سرو صدای فراوانی به پا می کردند. گزارشهائی از فعالیت مشترک در بعضی پادگانها هم موید همین مسئله اند. در امریکا تفاهم ناگفته ای وجود دارد که ایران می تواند در برخورد با داعش موثر باشد. ولی نحوه و حدود دخالت ایران به عوامل مختلف محلی و منجمله برخورد عربستان بستگی دارد. ارزیابی تحولات مربوط به داعش می تواند در جوابگوئی به این سئوال مهم باشد. مثلا اگر داعش در سوریه و عراق قدرت مستحکمتری پیدا کند ، کشورهای غربی خواستار توسعه اقدامات ایران خواهند بود. ولی دیگر بازی گران، مخصوصا عربستان، از این دخالت ناراضی هستند.
ـ ظاهرا بحران سوریە گرهی ترین مورد مناقشە می باشد، چنانکە در خبرها آمدە است اخیرا در منطقەای از سوریە آتش بسی میان طرفین ایجاد شدە کە گویا در آن ترکیە نیز نقش مثبتی داشتە است، آیا چنین حرکاتی می توانند نوید بخش باشند در راستای ایجاد روندی دیگر در مورد این کشور جنگ زدە؟
موضوع سوریه پیچیده تر از آنست که بشود جواب مشخصی داد. دست دولت سوریه ضعیف شده است ولی ترکیه و امریکا هم در این مورد بازنده هستند. ما باید از هر اقدامی که برای صلح و لااقل آتش بس باشد دفاع کنیم.
ـ اخیرا بعضی از مقامات آمریکا گفتەاند کە در صورت عدم تضعیف نیروهای داعش، باید آمریکا نیرو بە منطقە بفرستد، البتە در شکل پشتیبانی و نە حضور مستقیم در رویاروئیها. روسیه هم که در همین روزهای اخیر با اپوزیسیون سوریه در مسکو دیدار داشته، می گوید که باید وسیعترین ائتلاف علیه داعش ایجاد شود. آیا بە نظر شما چنین اقداماتی می توانند بە هماهنگی ایران و آمریکا علیە داعش در زمین بیانجامند، و فصڵ جدیدی را در جنگ علیە دولت اسلامی بگشایند؟
این چنین ائتلافی از ایران و امریکا، تنها در صورت تشدید حضور داعش محتمل است. امریکا نمی خواهد و نمی تواند نیروی وسیع (چند صد هزار نفره برای جنگ با آینده نا معلوم) تخصیص دهد. بنابراین باید با نیروهای دیگرف منجمله ایران کنار بیاید.
ـ بە فرض شروع عادی سازی روابط ایران و آمریکا، آیا این روند بە نفع کشورهای دوست آمریکا در منطقە است یا بە ضرر آنها، خواه کشورهای عربی خواه اسرائیل؟ به علاوه آیا عادی سازی روابط ایران و امریکا را در صورت تداوم مناسبات فعلی جمهوری اسلامی با دوستان نامبرده امریکا ممکن می دانید؟ اگرنه، جمهوری اسلامی باید مبتکر چه حدود تغییراتی در این مناسبات باشد؟
عادی سازی روابط ایران و امریکا به نفع مردم منطقه ولی به ضرر حاکمیتهای پوسیده محلی است. امیدوارم سیاست ایران برای دوری از جنگ و فرقه گرائی باشد. زمانی که ایران به دنبال مسلح کردن شیعیان و دخالت به نفع آنها باشد، ما بهانه بیشتری بدست آل سعود و دیگر همتاهای آنها می دهیم.
ـ بە نظر شما، آغاز و تعمیق روابط ایران و آمریکا چە تاثیراتی می تواند بر جامعە ایران و از این منظر بر وضعیت سیاسی، مدنی و امنیتی داشتە باشد؟
فکر می کنم تعمیق روابط ایران و امریکا می تواند زمینه های جدیدی برای بسط و گسترش دموکراسی فراهم بیاورد. در کوتاه مدت، دست جناح اصلاح طلب را در صحنه سیاسی تقویت می کند. این روابط می توانند به قدرتیابی بیشتر “جامعه مدنی” ّبیانجامند. توجه کنید می گویم “زمینه” را فراهم می آورد ولی تحقق این آمال به صورتی خودبخودی نخواهند بود بلکه به حرکت نیروهای سیاسی و مدنی فرصت حرکت می دهند.
ـ وظیفە نیروهای سیاسی و مدنی در این رابطە چیست و موضوع حقوق بشر و دیگر مطالبات جامعه را با این روند چگونه می توان پیوند زد؟
حالا دیگر نگرانی از حمله نظامی امریکا به ایران کنار گذاشته می شود. در این شرایط ما فرصت می یابیم به نحو بارزتری به نقد مشکلات سیاسی و اجتماعی ایران برخورد کنیم.ما باید بتوانیم بکوشیم اقدامات اصلاح طلبانه توسعه بیابند ولی خودمان را در محدوده اصلاح طلبان کنونی گرفتار نکنیم. ما باید در جهت بسط و توسعه دموکراسی و احقاق حقوق بشر فعالیت کنیم. از هر اقدام اصلاح طلبانه پشتیبانی کنیم ولی سقف مورد نظر ما باید گذار از تئوکراسی و ااستقرار حقو بشر بر مبنای موازین شناخته شده بین المللی باشد.