جامعه همچون ارگانیسمی زنده است که اجزایش سعی می کنند خود را با مجموعه ارگانیسم و روابط آن وفق دهند، شهروندان اجزا و واحد های اجتماع را تشکیل میدهند و تا زمانیکه بتوانند خود را با شرایط موجود برای ادامه حیات و پایداری خود با شرایط تطبیق کنند نمی توان بفوریت انتظار تغییرات مهم را در کلیت سیستم داشت،
تنها وخامت اوضاع و بد بودن شرایط اقتصادی و زیستی نمی تواند انگیزه خیزش را در مردم تشدید کرده و آنها را به مقابله با سیستم حاکم ترغیب کند، مهمترین موضوع در این چالش وجود توان تطبیق سازی در مردم است، آنها به مرور سعی می کنند خود را با شرایط موجود و با هدف حفظ غریزی بقا با تمام نا رضایتی که از وضعیت موجود دارند تطبیق نمایند و از خود در مقابل آسیب ها محافظت کنند.
آنچه که باعث این رویکرد میگردد نداشتن ابزارهای مناسب برای مقابله و همچنین وجود قدرت سرکوب از طرف نهادهای سرکوبگر متعلق به سیستم است، بویژه در شرایطی که ابزارهای کنش اجتماعی و جمعی حضور ندارند یا ضعیف هستند، زمینه را برای رویارویی فردی فراهم کرده و فردیت تقویت میگردد، همین امر خود عارضه ای برای کنش اجتماعی است،
در اینصورت است که میبینیم فرد تا آنجا که در توان دارد سعی می کند برای مصون ماندن از شرایط وخامت بار اقتصادی – اجتماعی هرچه بیشتر با بکار گیری توان و ابزارهای فردی خود مانند چند شغله بودن، و پر کردن خلاء کمبود با کار بیشتر، خود را با شرایط وفق دهد و حتی دست به رفتارهای تقلب آمیز و بزه بزند. ولی وقتی فرد دیگر توان و تاب خود را برای منطبق کردن خود با شرایط از دست میدهد، یا به سمت عصیان روی می آورد و یا سرخورده شده و تا خودکشی ممکن است پیش برود.
امروز ماهرچه بیشتر با پدیده رفتار کنشگری فردی روبرو هستیم موارد اخیر را میتوان در رفتار کیانوش سنجری ( که با خودکشی همراه بود) و لب دوختن حسین رونقی دید، شاید بعضی این گونه رفتارها را نشانه ای از شجاعت و روح سرکشی بدانند و آنرا ستایش کنند، ولی مسئله اینجاست که اعمال فردی هرگز به نتیجه ای که مد نظر است نیانجامیده و بالعکس گاهی به انفعال و سرخوددگی و تا حد زیادی کناره گرفتن از مبارزه منتهی شده است ، یاد آوری رفتارهای محمد حوریزاد و کتک خوردنهای پی در پی او را شاید بتوان بعنوان نمونه ای روشن مطرح کرد که اکنون مدتهاست دیگر خبری از وی نمیباشد.
آنچه مهم است اینست که تاب آوری و منطبق شدن با شرایط همواره خود عاملیست برای ارزیابی رفتارهای مردم در مقابل شرایط خفت بار و ستم موجود که از طرف حکومت بر مردم وارد میشود، بی تفاوتی و عدمانگیزش لازم برای حمایت از رفتارهای فردی هم در این مقال می گنجد، هرکس دست بر کلاه خود دارد که باد نبرد، شاید تنها در شرایط ویژه و وارد آمدن اتفاقاتی که مفهوم شوک را در خود دارد بتواند انگیزش هایی برای حضور در عرصه میدان توسط مردم فراهم کند.
خیزش ژینا بر اثر شوکی بوجود آمد که مرگمهسا امینی برجامعه وارد کرد، با وجودیکه رفتار مهسا امینی دارای ویژگی های سیاسی نبود. ولی میبینیم حسین رونقی و یا کیانوش سنجری با وجود داشتن انگیزه های سیاسی هیچ واکنشی را حداقل در ظاهر از طرف مردم بوجود نمی آورد، چرا که خصلت شوک آور ندارند و قابلیت تهییج مردم را در این شرایط دارا نمی باشند.
آنچه که میتوان از مطلب بالا دریافت و از آن برای پیشبرد جنبش های اجتماعی بهره گرفت اینستکه بتوان در شرایط سکون جامعه که همراه با تطبیق مردم و عادت کردن آنها با شرایط است از آن بعنوان دوره تدارک و سازمان دادن جنبش های اجتماعی در قالب تشکل ها و سازمانهای مردم نهاد بهره گرفت تا وقتی تاب و توان افراد در وفق خودبا وضعیت موجود کممیشود و فرد به سمت کنشگری عصیانی یا سرخوردگی گرایش میابد بتواند بعنوان ابزاری مفید اعتراض اجتماعی را سازمان داده و از هرز رفتن نیروها بویژه نیروی جوان در برخورد با معضلات و مشکلات جلو گیری نماید.
مطلب مهم دیگر اینستکه در منازعه داخل حکومت و رویارویی نیروهای افراطی و میانه رو، و در شرایط،کنونی که نیروهای خواهان تغییر دولت را بدست گرفته اند میتوان امید داشت که راه های بیشتری برای وفق یابی مردم با شرایط کنونی ایجاد شود، هرچه فشارهای جریانات افراطی بویژه در حوزه هایی مانند زنان و مسئله حجاب کمتر میشود و زمینه های آزادی بیشتر در پوشش بدست می آید ما میبینیم بخش بزرگی ازجامعه یعنی دختران جوان براحتی خود را با شرایط بهتر کنونی وفق داده و دیگر آن انگیزه ها برای مقابله وجود ندارد یا حداقل کم شده است.
در شرایط کنونی مجموعه مشکلات و معضلات در زمینه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که همه به یک نسبت اقشار مختلف را تحت تاثیر و فشار قرار نمی دهند. مثلا اگر برای کارگران و کارمندان و اقشار فرودست مسائل اقتصادی و معیشتی مهم است. برای اقشار مرفه و متوسط جامعه مسائل فرهنگی و اجتماعی بیشتر تاثیر دارند، و به یک معنی نمی توان مجموعه ای از مسائل را دید که بتواند همه را به یک نسبت در بر بگیرد و حتی در شرایط عدم تاب آوری به عرصه میدان و مقابله بکشاند.
همین امر نشان میدهد که کنش فردی افراد نیز بخشی از جامعه و خواسته های آنرا نمایندگی می کند، حسین رونقی با تفکرات لیبرالیستی مشروطه بیش از هرچیز به شرایط آزادی بیان معترض است، او با تفکراتی که گرایشش به سمت اقشار مرفه است شاید بتواند نظر آنها را جلب نماید ولی برای به میدان کشیدن مردم و ایجاد جو اعتراض عمومی در خیابان کاملا نا موفق است. البته تفکرات لیبرالیستی و پست مدرنیستی نیز بیش از اینکه بر فعالیت حزبی و جمعی بشکل سازمان یافته تاکید داشته باشد خود را در قالب افراد و شخصیتها نشان داده و توجیه می کند، ما این تفکر را در تفکرات شرکت کنندگان در دانشگاه جورج تاون دیدیم، که سعی میشد حتی نقش افراد در ایجاد اتحاد را بارز و فرد را جایگزین مبارزات حزبی و سازمانی نمایند، این نوع تفکر در کلیت خود تفکر براندازیست، که در نهایت خود را سعی می کند تحتالحمایه بیگانگان قرار داده و توسط حمله نظامی آنها بتواند قدرت را کسب نماید.
با توجه به مطالب بالا میتوانگفت برخلاف تحلیل و دیدگاه جریاناتی که فکر می کنند جامعه در شرایط کنونی در وضعیتی انفجاری قرار دارد باید گفت اینگونه نیست، بعد از خیزش ژینا و کنترل آن توسط حکومت و همچنین رفتار جریانات راست و سلطنت طلب و بعد از انتخابات ریاست جمهوری جامعه به سمت آرامش رفته است که یک دلیل بزرگ آن وفقیابی مردم با شرایط کنونی است. این امر از یک طرف باعث کاهش جو خیزشی در افراد گردیده و از طرف دیگر زمینه های گرایش به سمت فعالیت های جمعی در قالب تشکل ها را ایجاد کرده است.
ما روزانه شاهد تجمعات اعتراضی مختلف از طرف بازنشستگان و معلمان و پرستاران و … هستیم که میتواند درپیوند با یکدیگر فشار افزونتری را به حکومت واردآورده و آنرا به عقب نشینی بیشتر وادار سازدو شرایط بهتری را برای کنشگران مدنی فراهمنماید، اکنون بیش از پیش ما میبینیم در این تجمعات علاوه بر خواسته های صنفی خواسته های سیاسی و اجتماعی هممطرح میگردد، آنچیزی که مهم است اینست که مردم و بویژه فعالان سیاسی و مدنی ضمن تاب آوری و تطبیق دادن خود با شرایط باید بتوانند به گسترش تشکلهای مردمی همت گمارده و با تعمیق فعالیت های جمعی زمینه های قدرت یابی نهاد های مردمی را فراهم نموده تا بتوان در گذاری تدریجی و مسالمت آمیز و با احتراز از شیوه های خشونت آمیز مانند براندازی و دخالت خارجی جامعه را به سمت جامعه ای دموکراتیک و سکولار در قالب جمهوری رهنمون شوند.