«هزاران فرانسوی درتظاهراتی خواستار خودداری از تبعیض علیه مسلمانان شدند»(۱) عنوان یک گزارش ایرنا از شهرستان تولوز فرانسه است. مطابق این گزارش، حدود ۱۰ هزار شهروند فرانسوی شامگاه شنبه در تولوز تظاهرات صلح برگزار کرده، و در طی انجام این تظاهرات از جمله خواستار خودداری از تبعیض علیه مسلمانان شدند.
طبق آمار جمعیتی آمده در ویکیپدیا(۲)جمعیتِ تولوز در سال ۲۰۰۸ میلادی، ۴۳۹۵۵۳ نفر بوده، و بیش از ۱۱۰٬۰۰۰ دانشجو در سه دانشگاه و چهارده موسسه آموزش عالی بزرگ مشغول به تحصیل هستند، این شهر رکورد بیشترین تعداد دانشگاههای شهرستانهای فرانسه را داراست.
گرچه آمار تظاهرات کنندگان در مقایسه با آمار جمعیتی تولوز بسیار اندک می باشد، اما آنچه که این حرکت را حائز اهمیت ویژه می گرداند، خواست شرکت کنندگان درتظاهرات تولوز، مبنی بر پرهیز از نگاه منفی به مسلمانان در اروپا به خاطر رفتار برخی افراط گرایان میباشد.
با اینکه اینجا و آنجا گاهاً نشانه های مؤثری از زانو زدن و تمکین جمهوری اسلامی(ج.ا.) به خواستهای مردمان ایران به چشم می خورد، اما هنوز هم سیاستِ غالب در دستگاهی به نام ج.ا.، توسل به خشونت در مراوداتش با غیرخودیها است. بر این اساس شهروندانِ ایران هنوز هم از حق سازماندهی برای اعتراض به ناروا محرومند.
وقتی به پدیده ی تظاهراتِ مسالمت آمیز ده هزار نفری تولوزیها می اندیشم، این سئوال در ذهنم ایجاد میشود:
چرا، پسِ از عملیاتِ فروغ جاویدان مجاهدین، کشته شدن آقایان رجایی و باهنر در بمبگذاری دفتر نخست وزیری، و بمب گذاری در ساختمان حزب جمهوری اسلامی، مردم شهرهایی مانند شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد نتوانستند تظاهراتی ده هزار نفری مبنی بر پرهیز از نگاهِ منفی به کلیتِ اپوزیسیون ج.ا. به خاطر رفتار برخی افراط گرایان شکل دهند؟
به یقین سیاستهای خصمانه ی ج.ا. نسبت به هر آنچه غیرخودی می پندارد، در عدم شکل گیری تظاهرات اعتراضی مسالمت آمیز مؤثر بوده و هست. اما چرا پس از انتخابات سال ۸۸ بخشهایی از مردم تهران، شیراز، مشهد، اصفهان و تبریز علیرغم فشارهای حکومتی، توانستند تظاهرات مسالمت آمیز در باره ی آنچه ناروا می دانستند، برپا دارند؟
چرا در کشورمان نمودها یا تبلورهای سیاسی اجتماعی دارای نوساناتی بزرگ هستند، به این معنا که، یا جامعه در جوش و خروشی سرسام آور سر می کند، و یا در خموشی و انفعالی کامل؟
جهتِ یافتن پاسخی مناسب برای سئوالاتِ فوق و هزاران سئوال دیگر از همین سنخ و روال، لازم میدانم که همراه شما کمی به شرایط جامعه و اجتماعاتمان از نزدیک نگاه کنم.
جامعه ما همواره به نوعی اداره شده، که گویا بر آن حکومت نظامی حکمفرماست. لذا احزاب و فعالیتهای جمعیِ مستقل هرگز به عنوانِ بخشی از راهِ حل مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی از طرفِ حکومتیان پذیرفته نشده است.
این تفکر حتی در غالبِ احزاب و سازمانهای مستقلِ غیر علنی کشور نیز جایگاهی نداشته، و عموماً فراکسیونهایی که در این احزاب یا سازمانها در اعتراض به بخش یا بخشهایی از سیاستِ رسمی آن حزب یا سازمان تشکیل میشوند، پس از چندی مسالمت، سرانجام غیرخودی تلقی و انشعابات پی در پی آغاز میشود.
تصور می کنم علت اصلی بروز چنین پدیده هایی بواسطه آن است که، گاهاً نخبگانِ ایرانی فراموش می کنند، که علتِ دست یازیدنشان به دین، عقیده، اندیشه، و یا سیاستی، برایِ ایجاد رفاه و آسایش مردمان کشور بوده است.
وقتی چنین فراموشیی غالباً دست و پای نخبگان ایرانی را در فشار خود حبس می کند، دیگر هیچ توجهی به نکاتِ اساسی و مشترک نشده، و سخن و توجهات فقط و دربست جلبِ اختلافات می گردد، تا برتری یک دین، یک عقیده یا یک سیاست بر رقیبان ثابت شود.
و واقع مطلب اینجاست که، به رغم پیروزی یک اندیشه، دیگر اندیشه های رقیب به یکباره دود و محو نمی شوند، و در پس هر اندیشه ای مردمانِ صاحبِ آن اندیشه قرار دارند.
و نهایتاً در نتیجه ی رقابتهای نامعقول، تفرقه و تشتت بر اپوزیسیون غالب ، و مستبدین حاکم همواره یکه تاز میدان علن جامعه ی ایرانی در همه ی عرصه های زندگی میشوند. و اخلاقِ اجتماعی روز به روز به فساد بیشتر می گراید، به قسمی که بنا به اظهارات وزیر کشور ج.ا.(۳) بیشترین شکایات انتخاباتی مربوط است به خرید و فروش آراء توسط نامزدهای انتخاباتی.
***********
۱- http://www.irna.ir/fa/News/81848142/
۲- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%B2
۳- http://www.radiofarda.com/content/f35_interior_minister_reformists_gathering/27379767.html