دریک ماه گذشته، فرصت اجباری یافتم تا بیشتروقتم را صرفا صرفِ مطالعه کنم. مدتها بود فرصت لازم برای مطالعه کتاب و مقاله ای درزمینه علوم پایه نداشتم. مطلع بودم که دکترفردوس جمشیدی رودباری، رفیق عزیز وبزرگوارم ، کتابهای علمی جدیدی، دردست مطالعه دارد. ازایشان خواهش کردم اگر ممکن است لطف کند و کتاب «درجستجوی حافظه، پیدایش دانش نوین ذهن» نوشته اریک کندل، برنده جایزه نوبلِ سال ۲۰۰۰ میلادی را، برایم بیاورد.
این کتاب خاطرات یک دانشمند درعرصه زیست شناسی بویژه درعرصه ذهن و حافظه است که برای رسیدن بدین دانش وجایگاه ، راه ها وسفرهای گوناگون ، پیچیده و درازی را طی کرده است که هرگام و پیچش، آموزشهائی را دربردارد.
«گفت وشنود با یاخته های عصبی»
اغلبِ خاطراتِ اریک کندل، سفری به دنیای کار و رابطه و گفت و شنود با یاخته های عصبی ، ژنها، پروتیین ها، مولکولها، نرونهایِ حلزونها وموشها ونیزبا همکاران پزشک، روانکاو و زیست شناسِ خود، در باره ساختار یاخته ها، مولکولها، چگونگی کنترل یاخته ها توسط ژنها، تنظیم فعالیت ژنها، تولید پروتیین های مختلف و کارکردهای مختلف آنها ونیز چگونگی شکل گیری ذهن و حافظ کوتاه مدت و بلند مدت و… است.
اریک در این کتاب، خواننده را همراه خود به سفر دڕاز، سخت، پیچیده، کسالت آور وخسته کننده درعین حال پرهیجان و سرشار از راز های نهان در مولکولها و ژنها می برد. کتاب پراز واژه ها و مفاهیم پزشکی، روانکاوی، زیست شناختی وزیست شیمی و … است که برای فهم هرگزاره باید با تک تک آنهاآشنا بشوی وکلنجار بروی.
البته وجود خاطرات غیر تخصصی درلابلای خاطرات علمی، سرگذشتِ دستآوردهای حیات آفرین وجالب علمی و درهم آمیزی آنها باهم ، فضای جالب و دلچسب تری برای خواننده فراهم می کند که در نیمه راه، سفررا ترک نکند. الحق که مترجم( سلامت رنجبر)، تلاش فروان کرده است تا با مراجعه به منابع مختلف، خواننده غیر متخصص را با معانی بسیاری از واژه ها آشنا کند تا درک وفهم متن میسر شود.
باری، بعداز مطالعه کتاب به این فکر افتادم که مطلب کوتاهی درباب معرفی آن بنویسم ومطالعه کتاب را به دانشجویان رشته های فلسفه و علوم انسانی، روشفکران دینی و ونیزسیاسیون پیشنهاد کنم.
درصدد تهییه مطلبی بودم. اندکی فکر و باخودم کلنجاررفتم که چه بنویسم وچگونه بنویسم که شایسته این کتاب علمی باشد. به این نتیجه رسیدم که بهترین معرفی این کتاب از جانب من ، درج فرازهایی از سخنان نویسنده آن است.
پس بجای انشا نویسی، فرازهایی از سخنان خود «اریک کندل » نویسنده کتاب را در زیر معرفی می کنم.
اهمیت زیست شناسی و روش تحلیلی آن در توضیح ذهن انسان
اریک کندل درباره اهمیت زیست شناسی و روش تحلیلی آن در توضیح ذهن انسان، در مقدمه کتاب می نویسد :” ۵۰ سال پیش هنوزکسی به طور جد، این ایده را به مخیله خود راه نداده بود که روش تحلیلی زیست شناختی می تواند اسرار پنهان ذهن انسان – این پیچیده ترین پدیده عالم – را درسطح مولکولی آن فاش سازد » (ص ۷) .
وی می نویسد : ”اساسی ترین پیشرفتی که درعرصه زیست شناسی مولکولی به دنبال تعیین ردیف « دی ان ای » انجام گرفت – ومرا بر آن داشت تا به این رشته روی بیاورم – ظهور« دی ان ای بازترکیب » ۳ و شبیه سازی ژن بود ۱ . یعنی فن آوری های که این امکان را فراهم ساختند تا هویت ژن ها را تعیین کنیم و آن ژن هایی را که در مغز نمود پیدا می کند، و نیز کارکرد آنها را مشخص کنیم…درسال ۱۹۷۲ پل برگ از دانشگاه استنفورد موفق شد برای اولین بار، بازترکیب مولکول دی ان ای را بسازد ودر سال ۱۹۷۳ هربرت بوبر از دانشگاه کالفرنیا واستنلی کوین از دانشگاه استنفورد گام دیگری به پیش برداشتند و. توانستند ژن را شبیه سازی کنند. درسال ۱۹۸۰ ، بوبر موفق شد ژن انسان را به یک باکتری تزریق کند . از این طریق او موفق شد انسولین مصنوعی انسان را تولید کند ، که منجر به شکل گیری صنعت زیست فن آوری( بیوتکنولوژی) گردید».(دی ان ای بازترکیب DNA recombinant به نوعی مولکول دی ان ای اطلاق می شود که به روش مصنوعی واز طریق ترکیب رشته هائی از دو مولکول دی ان ای دراصل مجزا، ساخته می شود).(ص ۲۷۵).
اریک کندل در باب اهمیت این فن آوریهای زیست شناسی به نقل از واتسون ، یکی از کاشفان ساختمان « دی ان ای» می نویسد :”در دهه ۱۹۷۰ براثرحسن تصادف و شماری از اکتشافات دست بدست هم دادند و… فن آوری ای را برای ما به ارمغان آوردند که امروز آن را فناوری” بازترکیب دی ان ای ” می نامند – قابلیتی که می تواند « دی ان ای» را ویرایش کند. این پدیده تنها یک پیشرفت معمولی در فناوری آزمایشگاهی نبود بلکه با آن دانشمندان یکباره به قدرتی دست یافته بودند که می توانستند مولکول های دی ان ای را به دلخواه خود به هم وصل کنند و مولکول هایی بسازند که که در طبیعت نمونه آنها وجود نداشت. ما می توانستیم با شالوده مولکولی تمامی حیات را بسازیم ۲۷۴- ۲۷۶ .”
این تحقیقات که مدتها از جانب دانشمندان به عنوان تلاش علمی شناخته نمی شد ، دراین پنجاه سال بسیاررشد کرده وگسترده ترهم شده است «… عرصه علوم انسانی – مثل فلسفه ، روانشناسی یا روانکاوی – بدون ترکیب با زیست شناسی مغز، هرگزبه نکات با ارزش به دست آمده، دست نمی یافتند.این ، همنهادسازی نوین (سنتز جدید)- رشته ی علمی حاصل از ترکیب علوم انسانی با زیست شناسی ذهن – درسالهای اخیر براثر پیشرفت های فوق العاده در رشته زیست شناسی مولکولی بازهم سرعت بیشتری گرفته است …ما به کمک این دانش نوین ذهن ، نه تنها درباره خودمان شناخت پیدامی کنیم – یعنی اینکه ما چگونه درک می کنیم، چگونه می آموزیم ، چگونه به یاد می آوریم ، چگونه احساس ویا چگونه عمل می کنیم- بلکه هم چنین درعرصه تکامل زیست شناختی ، دید تازه ای از خودمان به دست می اوریم ». (ص۸ و ۹)
«نقش مولکوها درساختن ذهن و…حیات روانی انسان»
اریک کندل درباره نقش مولکوها درساختن ذهن، تنظیم فرایندهای مختلف حیات از جمله حیات روانی انسان می گوید : « این دانش مارا به درک این موضوع قادرساخته که ذهن انسان از مولکولهایی ساخته شده که آنها را، پیش گونه های بسیار ابتدایی ما به کار می بردند، و بقای طولانی سازوکارهای مولکولی که فرایند های مختلف حیات را تنظیم می کنند ، شامل حیات روانی انسان نیز می شوند» . (ص ۸و ۹)
وی می نویسد « ما ، پی بردن به کارکردهای مغز- یعنی نه فقط توان درک ودریافت ، بلکه هم چنین اندیشیدن، آموختن و حفظ اطلاعات – را مدیون پیام های الکتریکی و شیمایی هستیم». (ص ۱۲۰)
تصویرفوق، فرایند تبدیل پیامهای الکتریکی به شیمائی وباز تبدیل آن پیام از شیمیائی به الکتریکی را نشان می دهد.
رابطه ساختارمغزانسان و محیط
ایشان درباره رابطه ساختارمغزانسان ومحیط می نویسد « نظربراینکه هرانسانی در محیطی رشد می کند که با محیط رشد دیگران تفاوت دارد وتجربه های متفاوت کسب می کند، مغز هر انسانی ، ساختار منحصر به فردی به خود می گیرد. حتی دوقلوها که از نظر ژنتیک ، ژنهای مشابهی را به ارث می برند، به دلیل کسب تجربیات گوناگون در زندگی ، مغزهای متفاوتی دارند. از این رو، قانون زیست شناسی یاخته ای ، که برای نخستین بار، از تحقیقات روی یک حلزون ساده کشف شده بود، به عامل مهمی در شناخت شالوده فردانیت انسان تبدیل شد».
اریک کندل درباره حافظه های کوتاه مدت و بلند مدت و کارکرد آنها می گوید« توانائی حافظه آشکار، کاملا فردی است ، یعنی ازهرفردی به فرد دیگرفرق می کند… و حافظه فرایندی خلاق است . آن چه که مغز درخود ذخیره می کند ، به قول معروف، تنها هسته مرکزی خاطره است. بنابراین درجریان فراخوانی خاطرات از حافظه ، روی این هسته مرکزی کارشده و همان بازسازی می شود، به طوری که از برخی جهات با کمبودها، اضافات ، طول و تفصیل ها و بی دقتی ها و تحریفات همراه خواهد بود…».
برنده جایزه نوبل می گوید :”امروز زیست شناسان با آگاهی های کاملا نوین وبا اعتماد به نفس، توجه خودشان را به عالیترین هدف معطوف کرده اند: توضیح ذهن انسان از دیدگاه زیست شناسی یا به سخن دیگر، درک زیست شناختی ذهن انسان ص ۷ ».