«با توجه به نظر «میل» در خصوص انگیزۀِ آگاهانۀِ کُنشِ انسانی و ارتباط آن با دموکراسی؛ دموکراسی عبارت از:آفرینشِ حداکثرِ همسویی و توافق از سوی نظام سیاسی میان رضایت مردم و قانون اساسی است.»
جان استوارت میل؛John Stuart Mill؛ (۱۸۰۶ -۱۸۷۳) نظریه پرداز فرهیخته و مدافع دموکراسی، بنیانگزار سوسیال لیبرالیسم. بزرگترین پسر جیمز میل اندیشمند و نظریه پرداز سیاسی انگلیسی است که در اثر معروف «رساله ای درباره دولت؛Essay Om Government» به دفاع از نهادهای دموکراتیک پرداخته بود.
جان استوارت میل در پذیرش مهمترین نکات و احکامِ «فایده باوری؛ Utilitarism» که از سوی پدرش و «جِرمی بِنتام,Jermy Bentham, فیلسوف، حقوق دان و اصلاح طلبِ اجتماعیِ انگلیسی که به عنوان بنیانگذارِ فایده گراییِ مدرن شناخته می شود. (۱۷۴۸ -۱۸۳۲) مطرح گردیده بود، شریک است.
ابتدا برای درک نقطه حرکت اندیشه ورزی او، ضرورت دارد تا این مکتب فکری و تعریف آن در خصوص سیاست و اخلاق را بشناسیم.
فایده باوری از دو جز مهم تشکیل شده است. «معیار ارزشگذاری مبتنی بر رفاه و اصل نتیجه داری«Conseqentialality», در کُنش راستین. افزون بر این دو مولفه یاد شده، فایده باوری حاوی یک روش یا متد ویژه اندازهگیری رفاه در میان گروههای اجتماعی نیز است.
_ نخستین مؤلفه فایده باوری پاسخ به این پرسش است که به منظور سنجش و ارزشگذاری نهادها و رفاه جامعه چه معیاری را میتوان برگزید. فایده باوری، بر این باور است که معیار سنجش رفاه و یا نهادها باید بر اندازهگیری میزان رضایت افراد جامعه از وضعیت خودشان استوار باشد به دیگر سخن باید سنجیدکه افراد حامعه تا چه حد از وضعیت خود خشنود هستند و یا آرزوهایشان تا چه حد تحقق یافته است. عامل تعیین کننده در این سنجش نه موقعیت عینی افراد، بل، دریافت ذهنی آنها از زندگی اشان صرفنظر از عوامل و شرایط بیرونی است. معنا اینکه هر چه «امکان» تحقق آرزوهای افراد جامعه بیشتر باشد، خشنودی اشان نیز بیشتر و وضعیت شان بهتر است. بر این اساس رضایت قلبی افراد در این سنجش اهمیت تعیین کننده ای دارد. (البته این میزان سنجش افراد دارای پیچیدگیهایی است که مورد توافق همه قایده باوران قرار ندارد.) برای نمونه،برخی از منتقدانِ تعریفِ یاد شده در بالا، این پرسش را مطرح میکنند که آیا زندگی در شرایط بردگی، به فرض آنکه فرد از آن رضایت داشته باشد نیز میتواند از همان ارزشِ زندگی در شرایط آزاد برخوردار باشد؟ آیا زندگی در شرایط بردگی و یا استبداد میتواند معیار سنجشِ رفاه و خوشبختی قرار گیرد؟ پاسخ جان استوارت میل بر خلاف سایر فایده باوران به این پرسش منفی است.
_ دومین مؤلفه یعنی اصل نتیجه مندی در گزینش در کُنش راستن است. به این معنا که میان گزینه های گوناگونِ کنش، باید گزینه ای را در پیش گرفت که حاصل آن نتیجه مطلوب باشد.در واقع «فایده باوری» بر این اصل استوار است که هنگام ارزیابی و انتخاب نوعِ کُنش باید بهترین نتیجه ممکن را در نظر گرفت. بر این اساس از تعامل و آمیزش این اصل و نیز اصلِ رفاه یک حکم اخلاقی بدست میآید که کنش بر اساس به حداکثر رساندن رفاه و نیکبختی درونمایه آن است.
بدین اعتبار که هرچه در راه رضایت انسانها کوشش نماییم، به همان نسبت کنش ما از نتیجه مندیِ بهتری برخوردار است.
افزون بر این جان استوارت میل برای تعمق و انگیزه آگاهانه کنش انسانی اهمیت فراوانی قائل است. انسان شناسیِ وی مبتنی بر انتخاب عقلایی است. او تأکید داردکه هدف انسان تنها نباید به دستیابیِ نتیجه معینی محدود گردد، بل، شیوه دستیابی به هدف و اندیشه ورزی و انتخاب آگاهانه ابزار کار نیز اهمیت دارد.
درواقع جان استوارت «فردیت رشد یافته را در قائم به ذات بودن انسان، اندیشیدن، نقد خود، مُدارا جویی و باز بودن انسان به روی افکار تازه» می داند. که البته چنین دیدگاهی در تضاد تند با انسان شناسی محافظه کارانه قرار میگیرد. زیرا از دید محافظه کاران پیشداوری و سنت گرایی خودبخود ارزشهایی مثبت تلقی میشوند.
با توجه به باور میل در خصوص انگیزه آگاهانهِ کنش انسانی و ارتباط آن با دموکراسی، به باور وی دموکراسی عبارتند از آفرینشِ حداکثرِ همسویی و توافق از سوی نظام سیاسی میان رضایت مردم و قانون اساسی است. بنابراین مشارکت سیاسی از منظر فایده باوران امری پر ارزش بشمار می آید. موضوع دیگری که از دید انسان شناسی جان استوارت میل اهمیت مییابد توجه به مسأله مشارکت از دید رشد و تکامل شخصیت و ارزشهای انسانی است. وی تأکید دارد که:« دموکراسی از آن رو نسبت به دیگر نظام های سیاسی برتر است که امکان رشد انسانها و حرکت به سوی انسان ایدهآل در پرتو آن از هر نظام سیاسی دیگر، مهیاتر است.»
جان استوارت با توضیحات تفصیلی و طرح چهار نوع استدلال به تشریح این موضوع میپردازد و اینکه چرا و چگونه مشارکت انسانها در نظام سیاسی به رشد شخصیتِ انسانی منجر می شود.
_ دسته نخست از استدلالات میل مجموعه عواملی است که در اثر مشارکت سیاسی به تقویت احساس مسئولیت، فعال کردن قوای ذهنی و خود مختاری انسان، تقویت و تحریک او برای بیشتر آموختن و بیشتر دانستن می انجامد. هم چنین موجب افزایش اعتماد به نفس، انضباط پذیری و وقت شناسی می گردد.
_ نوع دوم از طرح این موضوع تأکید بر اهمیت مشارکت در افزایش و فعال کردن بسیاری از فضایلی است که در زندگی خصوصی انسان منفعل مانده است. درواقع وی تأکیددارد بر اینکه عدم مشارکت سیاسی به بطالت و روزمرگیِ زندگی انسان و کاهش تواناییِ آفرینش منجر میگردد و بطور کلی موجب زوال اعتماد به نفس و قدرت عمل شهروندان می شود.
_ نوع سوم مبتنی بر اهمیت مشارکت در تقویت روند روحی و اخلاقی و پختگی انسان هاست. و خصائلی چون خودخواهی، تنگ نظری و گریز از جامعه بندرت میتواند بر دیدگاه و رفتار انسانهایی غلبه یابد، که به کار جمعی و همگانی اشتغال دارند. به دیگر سخن مشارکت به انسان میآموزد که بر منافع فردی خود اصرار و لجاجت بیهوده نورزد و منافع همگانی را مطمح نظر داشته باشد.
_ چهارمین نوع استلالِ جان استوارت میل بر این پایه استوار است که مشارکت، ذهن انسان را به منظور به حساب آوردن منافع طرف مقابل برجسته می نماید و در نتیجه به رشد ذهنی، عملی و نظری انسان می انجامد.
به باور میل، کشمکش ها و منازعات اجتماعی تأثیر مهمی در حساس شدن و تکامل ذهنی طرفین دعوا دارد. زیرا انسان در صورت عدم برخورد با مقاومت میتواند بسادگی به فردی ساده لوح و کوته بین تبدیل شود. وی به منظور اثبات این ادعای خود به تاریخ مراجعه می نماید و می گوید:« پادشاهانی که در بِستر مقاومت و نبرد و درگیری با دشواری های گوناگون در اوائل حکومت خود روبرو شده اند، بطور عام زمامدارانِ بهتری بوده اند.» ایشان در ادامه چنین استدلالی می افزاید:«یکی از مهمترین خواص دموکراسی این است که برای پیروزی در آن باید به رقابتِ دمکراتیک و جلب آرای مردم پرداخت. این امر نظام دمکراتیک را در برابر ستیزه گری, «Antagonism»، نفوذ پذیر می کند. بر این اساس رهبران منتخب دمکراتیک تقریباً در برابر سقوط روحی و اخلاقی از مصونیت برخوردار می گردند.»
بدین سان، استوارت میل یکی از برجستهترین امتیازات دموکراسی را رشد و تکامل شخصیت انسانی میداند و افزون بر استدلال های چهارگانه که در بالا بیان شد مطالب دیگری نیز به عنوان ره آورد و برتری دموکراسی مطرح میکند که مهمترین آن «افزایش توانایی انسانها در قضاوتِ انتقادی از خود و دیگران است.» به باور ایشان دموکراسی با فراهم کردن میدان مشارکت و نقد به انسانها امکان و نگرش نقد و داوری را می دهد. افراد جامعه می آموزند که مورد نقد و داوری دیگران قرار گیرند و این رویکرد تنها در نظام دمکراتیک امکانپذیر است. زیرا در جامعۀِ بسته هر گونه نقد و داوری میتواند به نزاع و مجادلۀِ نامُدارا منجر شود. به این ترتیب به موجب باور جان استوارت آزادی سیاسی و دمکراسی یک شرط ضرور برای دستیابی به شرایط پرورش انسان ایدهآل است.
Källor:
Mill, John Stuart, 1998, Om frihet, Stockholm, Natur och Kultur –
Mill, John Stuart, 1988. Public and Parlimantary speeches, (1850) –
, Mill, John Stuart, 1969, Utilitarianism, Mill`s utilitarianism: text and criticism,Belmont,Wadworths –