حکایت تلخ کتاب و کتابخوانی در کشور را با حکایتی طنز می آغازم، نه برای تلطیف ضخامت تلخش، بل برای هویدایی بیشتر مقصود مقصدم؛
– فینگلی به فلانی رسید، و حین احوالپرسی متداول، و از جایی که با فلانی صمیمی بود، گفت؛ فلانی چقدر لاغری. داری از لاغری می میری بدبخت.
– فلانی در پاسخ گفت؛ ای فینگلی خوشبخت!!!، فرصت داشته ای خودت را در آئینه ای ببینی؟ولی حق با توست من از لاغری می میرم. اما غذایی دور و برم می بینی؟ اگر بود که می خوردم.
– فینگلی در جواب گفت؛ با دراز کشیدن زیر درخت سیب، و در انتظار افتادن سیب در اثر جاذبه ی نیوتونی بودن هم کاریست، فرض دیگر قضیه آن است که آن سیب قبل از افتادن پژمرده و بی مصرف شود.
شاید به موضوع کتابخوانی و افت شدید این فرهنگ در جامعه ی ایرانیمان بارها پرداخته شده است. در این فرصت ابتداً می کوشم گشتی در برداشتهای دیگران در این زمینه زده، و بی آنکه بسیار بگویم، با انعکاس مستقیم سخنان، ثقل کوششم را معطوف به دریافت و انعکاس فصل مشترک و اختلاف دلایل ارائه شده در این زمینه سازم.
مطلب حاضرم را حل المسائل در این زمینه نمیدانم، بل میخواهم با این مطلب تلنگری دیگر به این معضل اساسی اجتماعمان زده، و بگویم اگر خواهان اجتماعِ تحول خواهِ متکی به منطق انسانی هستیم، نزدیکترین، بهترین و مؤثرترین راه برای این مقصود توسعه ی فرهنگ کتابخوانی در کشور است. و این توسعه آغاز نخواهد شد، مگر آنکه در باره ی علل عدم این توسعه به بحث نشسته و همزمان راههایی برای این توسعه طراحی کنیم.
برخی معتقدند، “تبلیغات کم و غلط، مشکلات مالی و گرانی کتاب، سرگرمیهای دیگر، فرهنگ خانوادگی و در بعضی موارد تحصیلات پایین والدین، از موانع توسعه فرهنگ مطالعه بخصوص در قشر جوان به شمار میرود” (۱)
و در سایتی دیگر به جنبه ی مهم دیگری از معضل پرداخته شده و می نویسند؛ ” متاسفانه در کشور ما برای ایجاد شوق و رغبت نسبت به کتاب و مطالعه در مدارس عمل نشده است. غیر از اینکه یک حرکت یا برنامه مشخصی برای مطالعه نداریم، کتابخانههای مدارس چندان جدی عمل نمیکنند و ما در موجودی کتابخانه و ادارهکنندگان آن شاهد هستیم که مسئله مطالعه خیلی حاشیهای و پیش پا افتاده تلقی میشود” (۲)
مسئول کتابخانههای عمومی کشور معتقد است که افراد تنها بر اساس حدس و گمان خود درباره این امر صحبت میکنند درحالی که سنجش آمار کتابخوانی نیازمند یک کار دقیق و کارشناسانه است، و بر اساس یک سنجش کارشناسانه ی انجام شده؛ “میانگین مطالعه مردان و زنان در ایران هیچ تفاوتی ندارد اما متاهلین کمتر( با میانگین ۱۷ دقیقه) از مجردها (با میانگین ۲۱ دقیقه) مطالعه میکنند. همچنین میزان مطالعه غیردرسی در میان گروههای سنی ۱۲ تا ۳۰ سال ۲۱ دقیقه در روز، در میان۳۰ تا ۵۰ سال ۱۸ دقیقه در روز و بالای ۵۰ سال ۶ دقیقه در روز است” (۳)
مدیر مسئول در گذشته ی مجله طنز گل آقا در باره ی کتابخوانی گفته است؛ “اگر در دبستان، مساله مطالعه برای بچهها به شکل یک کار شیرین و دلچسب در نیاید، و اگر خواندن جنبه یک وظیفه و تکلیف اجباری به خود بگیرد، کودک کم کم باسواد میشود ولی با کتاب دوست و رفیق نمیشود و از آن میگریزد. همواره گفته شده است همان طور که جسم ما به غذا نیاز دارد، فکر ما هم باید تغذیه شود و غذایِ فکر همان کتاب و مطالعه است که از بین رفتنی و دور انداختنی نیست” (۴)
هموطنی که علاقمند به ایجاد کارزار کتابخوانی است، مینویسد؛ “طبق آمار رسمی ما فقط دو میلیون عضو کتابخانه داریم که عمدتاٌ افراد پشت کنکوری هستند و کتاب درسی میخوانند” (۵) یعنی اگر بتوانیم مطلب این هموطن را مرجع قرار دهیم از جمعیت نزدیک به هشتاد میلیونی کشور فقط دو میلیون عضو کتابخانه ای هستند.
منابع مورد رجوعم را عمداً از منابعی گزیده ام، که نشأت از داخل کشور می گیرند، تا بلکه بدین وسیله بتوانم تصویری زمینی از واقعیات موجود در این زمینه داشته باشم. با مرور تمامی این منابع، مطالبی مشترک از تمامی آنها غایب است؛
– به یُمن استقرار دولتهای مختلف جمهوری اسلامی(ج.ا.) از اصولگرا گرفته تا اصلاح طلب در تاریخ سی و هفت ساله ی گذشته کشور، اداره ی ارشاد ج.ا. چنان رمقی از کتب پشت شیشه های دکانهای کتابفروشی گرفته، که نادرند کسانی که به فکر خرید کتاب می افتند. لذا کتابهای اجازه ی نشر گرفته، عدد فروششان در مملکت هفتاد و چند میلیون نفری، به زور دگنگِ خرید کتابخانه ها به یک عدد سه رقمی می رسد.
– به یُمن استقرار ج.ا. چنان ممیزی بر پدیده ای به نام نشر برقرار است، که گروهی از مردمان کشور تحت لوای ج.ا. خود را صاحبان مطلق العنان کشور دانسته و در صحن علن اجتماع دسترسی به کتبی به دور از گزند ممیزی امکان پذیر نیست.
البت همانگونه که همه مستحضریم، در خارج از کشور گزمه های حکومتی تأثیری مستقیم بر کتابخوانی ایرانیان ندارند.
– بی آنکه دسترسی به آماری رسمی داشته باشم، دورادور شنیده ام، از بیش از ده میلیون ایرانیی که رحل اقامت به اجبار یا به اختیار در خارجه افکنده ایم. و بواسطه ارتباط با دموکراسی های اروپایی و امریکایی؛
بسیارانی از ما حوصله ی سینه زدن در صفوف سازمانهایی با منش استبداد رأی را نداریم.بسیارانی از ما، صاحب مشاغل یا حرفه هایی سود آور شده، و به استناد نشریات اینترنتی پول چنان از پارو بالا رفته، که دیگر پارو پیدا نیست.
اما با اینهمه خیلی به ندرت دیده و شنیده میشود، که ما درصدی از ثروت خود را، برای سود فرهنگی و در کمک به ناشرین وطن دوست و غیر سودجو بکار گرفته باشیم. تا کتب نویسندگان با قیمتی نازلتر، آسانتر و سریعتر در اختیار همه ی علاقمندان قرار گیرند. احزاب و سازمانهای ایرانی مستقر در خارج از کشور حتی پس از سی و اندی سال معاشرت با فرهنگ دموکراسی های اروپایی چنان سایه ی یکدیگر را با تیرهای نامرئی می زنند، که هنوز هم مطابق آئین های ایلی و قبیله ای، کتب منتشره در حوزه ی استحفاظی یک قبیله از ما، مشتریی در قبیله ی حریف ندارد، و اگر چنانچه عضوی از اعضاء قبیله سنت شکنی کرده، و کفی برای تشویق اثری از آثار قبیله ی حریف زد، چنان سیلی ممیزیِ یا خودممیزی نابی در بشقابش نهاده می شود، که تا عمر دارد، مرتکب غلطِ کتابخوانی از قبیله ی حریف نشود
پانزدهم اسفند ماه ۱۳۹۴
البرز
**********************************************
۱– http://jamejamonline.ir/online/1481938977816217305
۲– http://www.asriran.com/fa/news/207022/چرا-از-کتاب-و-کتابخوانی-دور-افتادیم
۳– http://www.jahannews.com/fa/doc/news/48317/نتایج-جالب-میزان-کتابخوانی-ایران
۴– http://iketab.com/index.php?Module=SMMPBPages&SMMOp=Articles&SMM_CMD=&ArticleId=1640
۵– http://motalesharif.com/کتاب-خوانی/