از جمعه تا یکشنبه هفته گذشته (۱۶ تا ۱۸ دسامبر)، مرکز کنگرههای شهر برلین، پایتخت آلمان، میزبان گردهمایی نیرویی بود به نسبت نوپا اما رو به رشد: حرب چپ اروپائی که در واقع خود متشکل از بیش از ۳۲ حزب در ۲۷ کشور از سراسر قاره سبز، از ترکیه و بلاروس گرفته تا اسپانیا و پرتغال است. دهها نفر از نمایندگان این احزاب در برلین گرد هم آمدند تا عملکرد چپ در چند سال گذشته را به محک بگذارند، سیاستهای دوره جدید را اتخاذ کنند و طرح ادامه کار را بریزند.
کارنامه هفده ساله
برای جوانان اروپایی که در چهار پنج سال گذشته قدم به عرصه سیاست گذاشتهاند اینکه نیروهایی چپگرا اکنون در بیشتر کشورهای اروپایی خودی نشان میدهند و رو به رشد اند، شاید امری واضح به نظر برسد. از چند سال بعد از درگرفتن بحران سرمایهداری سال ۲۰۰۸ شاهد تشدید اوضاع سیاسی در کشورهای غربی بودهایم. از یک طرف بیکاری و احساس بیامنیتی اجتماعی بالا میرود و از سوی دیگر نیروهایی که مدتها بود از زمامداری خود مطمئن بودند (احزاب میانه راست و چپ) با چالشهایی جدی از هر دو سو مواجه میشوند: آنچه راست افراطی و چپ افراطی خوانده میشود.
اما با قدیمیترها که صحبت کنی معلوم میشود که هیچ چیز این اوضاع برای آنها مسلم نبوده است.
در سال ۱۹۹۹ که نمایندگان ۱۳ حزب اروپایی در پاریس، به میزبانی حزب کمونیست فرانسه، گرد هم آمدند تا روند بنیانگذاری «حرب چپ اروپائی» به عنوان ائتلافی قارهای را آغاز کنند، اوضاع تیره و تار بود. پس از فروپاشی تاریخی اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ احزاب سنتی کمونیست، حتی آنها که مدتها بود با گرایش اروکمونیستی، تمامیتطلبی مسکو را به چالش کشیده و اهمیت دموکراسی را پذیرفته بودند، عموما در حال سقوط و اضمحلال بودند. قویترین حزب منطقه، حزب کمونیست ایتالیا بود که در همان سال ۱۹۹۱ به «دموکراتهای چپ» تغییر نام داد و به مرور همان نام «چپ» را هم زدود و با نام «حزب دموکرات» از هرگونه برنامه ضدسرمایهداری دست شست. حتی گرایشهای چپ درون احزاب سوسیال دموکرات هم در مقابل عقبنشینی بودند. امید این احزاب در آن سالها شاید تنها موج چپ در آمریکای لاتین بود که تجربیات آن هم بالا و پایین زیاد داشت. اما سختکوشی و پایداری نیروهای تشکیلدهنده «حرب چپ اروپائی» باعث شد این نیرو، که در مه ۲۰۰۴ رسما در رم بنیانگذاری شد، جای خود را در این قاره باز کند و کار خود را مدام گسترش دهد. امروز این نیروها در پارلمانهای ۱۳ کشور اروپایی حضور دارند، در یک کشور کلیدی اتحادیه اروپا (یونان) به قدرت رسیدهاند و حتی در تک تک کشورهای اروپای شرقی حضور سیاسی خود را گسترش میدهند.
پیش از آغاز رسمی کنگره، اجلاسی در اشتراک با «مجمع سائوپائولو» که احزاب چپ آمریکای لاتین را گرد هم میآورد برگزار شده بود که در آن نمایندگان چپ اروپا از تجربیات رفقای خود در نیمکره غربی بهره بردند. نمایندگان احزابی با تنوع بسیار، از حزب کمونیست کوبا گرفته تا «جبهه آزادیبخش ملی فاریبندو مارتی» که پس از پیروزی در انتخابات دموکراتیک در ال سالوادور به قدرت رسیده است، در بحثی داغ با اروپاییها مشارکت داشتند.
آغاز کنگره با اعتماد به نفس
صبح روز جمعه، کنفرانس خبری سه چهره مطرح حرب چپ اروپائی بود: برد ریکسینگر، یکی از دو رهبر حزب چپ آلمان، که میزبان به حساب میآمد، پییر لوران که هم رهبر حزب کمونیست فرانسه است و هم رهبر حرب چپ اروپائی و ماریا ترزا مولا از حزب کمونیست اسپانیا که پس از اتحاد استراتژیک خود با حزب نوخیز پودموس به نیروی سیاسی بسیار جدی در آن کشور بدل شده است.
اعتماد به نفس پییر لوران از همان کنفرانس خبری مشهود بود و خبر از جوی تازه میداد. او و ریکسینگر هر دو تاکید داشتند که اروپا را نمیشود تحویل چهرههای راست افراطی مثل خرت ویلدرز و ماری لهپن داد. لوران وعده داد که چپها «بدیلی ارائه میدهند که تمرکزش اساسا بر ترقی اجتماعی باشد» و در ضمن به دولت چپگرای یونان «اجازه نفس کشیدن بدهد». این وظیفه تاریخی حزب چپ آلمان است که دولت راستگرای آنگلا مرکل و وزیر داراییاش، ولفگانگ شائوبل، را در انتخابات ۲۰۱۷ سرنگون کند تا شرایط سختگیرانهای که دولت و مردم یونان را به تقلا انداخته تغییر کنند.
ماریا ترزا مولا، که یکی از چهار معاون رهبری حرب چپ اروپائی است، تاکید کرد که امروز سرمایهداری به جایی رسیده که احزاب چپ باید در اروپا و سراسر جهان با همدیگر همکاری نزدیک کنند. او گفت مبارزه نه فقط در پارلمانها که در خیابانها هم باید جریان داشته باشد.
کنگره چند ساعت بعد، در حالی که نمایندگان و مهمانها از کشورهای مختلف از راه میرسیدند، آغاز شد. ریکسینگر به مهمانان خوشامد گفت و در صحبتهای افتتاحیهاش با یادآوری دولتهایی مثل یونان و پرتغال که به حمایت چپ به قدرت رسیدهاند به همه روحیه داد. او در ضمن به عروج جرمی کوربن، رهبر سوسیالیست حزب کارگر بریتانیا، اشاره کرد و خواهان یک دقیقه سکوت به خاطر درگذشت فیدل کاسترو، رهبر فقید انقلاب کوبا، شد.
یکی از اولین سخنرانها کلاوس لدرر بود، معاون شهردار برلین و رئیس اداره فرهنگ و اروپای این یکی از مهمترین شهرهای امروز جهان. این چهره حزب چپ آلمان خوشامدگویی گرمی به مدعوین گفت و از آن ارزشهای چپ گفت که امروز در برلین نهادینه شدهاند: مثلا همبستگی و گشادهرویی. او گفت از اینکه با سیاستهای دولت مرکزی، پناهجویانی هستند که یک سال است مجبور اند در فضاهای تنگ و مثلا در استادیومهای ورزشی زندگی کنند باید شرمسار بود و وعده تغییر این اوضاع را داد. اینکه یکی از چهرههای حزبی که کمتر از ده سال از بنیانگذاریاش میگذرد امروز آنقدر رای میآورد که نمایندهاش معاون شهردار برلین باشد خود به کنگره یادآوری کرد که چپ میتواند محبوب باشد و به قدرت برسد.
پییر لوران در سخنرانی بعدی خود سند سیاسی را معرفی کرد. این سند مورد بحث داغ کنگره در طول دو روز اول قرار داشت که اینجا امکان ورود به تمام جزئیات انرا نداریم. از مهمترین پیشنهادهای لوران، که به تصویب کنگره رسید، برگزاری مجمعی سالانه بود که در آن تمامی نیروهای مترقی اروپا گرد هم بیایند. جالب اینجا بود که لوران از «تمامی نیروهای مترقی از جمله سوسیال دموکراتهایی که آماده گسست از نولیبرالیسم» اند، اتحادیههای کارگری و جنبشهای شهروندی دعوت به شرکت در این اجلاس کرد و گفت قرار است «چارچوبی وسیع و باز و مشارکتمحور» داشته باشد.
شعار سند سیاسی و کنگره «پیش به سوی اروپای همبستگی!» از طریق «ساختن ائتلاف» بود. سند به اینکه اتحادیه اروپا در شکل و رهبری کنونی خود قادر به حل مشکلات مردم این قاره نیست تاکید داشت. پیشنهاد مجمع سالیانه و تاکید بر مشارکت وسیع نیروهای مترقی خبر از این میدهد که رهبران چپ متوجه حاد بودن اوضاع اند و خواهان خیز به سوی قدرت در کشورهای مختلف. مخالفت با تشکیل ارتش اروپا و دخالت نظامی و خواست «گفتگوی سازنده و صلحآمیز با روسیه» از دیگر نکات سند بود که لوران بر آن تاکید کرد. دفاع از حقوق مردم فلسطین، ایستادگی در مقابل سرکوب نیروهای کرد توسط دولت اردوغان، حل مساله قبرس از طریق ساز و کارهای اتحادیه اروپا و سازمان ملل از دیگر نکات سیاست خارجی سند بود که لوران به آنها اشاره کرد.
چالشهای حزب چپ در انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ از نکاتی بود که ماریا ترزا مولا در سخنرانیاش به آنها اشاره کرد. این رهبر اسپانیایی از این گفت که تنها چند حزب از آرم حرب چپ اروپائی در انتخابات خود استفاده کردهاند و شاید یکی از موفقترین نمونهها ایتالیا بود: جایی که حزب «ریفوندازیونه کمونیستا» (احیای کمونیستی) در حال فروپاشی است و باید منتظر تغییر آرایش قوا در چپ بود. در انتخابات پارلمان، چپهای ایتالیا (از جمله این حزب) تحت لیست «اروپایی دیگر — لیست سیپراس» به میدان آمدند. یعنی آنها حول پرچم الکسی سیپراس گرد آمدند که نامزد حرب چپ اروپائی برای ریاست کمیسیون اروپا (مهمترین سمت اجرایی اتحادیه اروپا) بود. این تجربه موفقی بود و چند نماینده ایتالیایی با این فهرست وارد مجلس اروپا شدند. در نتیجه گرچه امروز پارلمان ایتالیا متاسفانه هیچ نماینده کمونیستی ندارد، مجلس اروپا در بروکسل چند نماینده کمونیست ایتالیایی دارد و یکی از آنها نماینده حزب چپ برای ریاست مجلس اروپا است.
از جمله برنامههای جذاب کنگره، گزارش گروههای کاری بود که قبلا تشکیل شده بودند. این گروهها با مشارکت نیروهایی از سراسر قاره در مورد مسائل مختلف تحقیقاتی کرده و سیاستهایی پیشنهادی ارائه دادند، از گروههای کار منطقهای برای آفریقا و خاورمیانه گرفته تا گروههای موضوعی در مورد خدمات عمومی، آموزش و پرورش یا محیط زیست. یکی از جذابترین گزارشها مربوط به گروه کار منطقه بالکان بود. نماینده این گروه خبر از کار سخت ساختن نیروهای چپ در کشورهای یوگسلاوی سابق داد. کنگره امسال احزاب جدیدی از اسلوونی را به عضویت حرب چپ اروپائی پذیرفت. اینکه نیروهای حزب چپ اکنون حضوری موفق در پارلمان اسلوونی دارند از نمونههای موفقیت است.
مهمانها
کنگره مهمانان بسیاری هم داشت که خیلیهایشان از منطقه ما بودند. از ایران، رفقایی از سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) دعوت شده بودند و حضور داشتند. احزاب کمونیست لبنان و عراق، حزب همبستگی افغانستان و جبهه پولیساریو که برای آزادی و حق تعیین سرنوشت مردم منطقه صحرای غربی (در اشغال مراکش) مبارزه میکند از جمله احزاب حاضر بودند. همچنین نمایندگان حزب آزادی و همبستگی ترکیه که از اعضای فعال حرب چپ اروپائی است و «حزب دموکراتیک خلقها» که سرکوب و دستگیری رهبرانش، صلاحالدین دمیرتاش و فیکسن یوکسداغ، بارها مورد اشاره سخنرانان قرار گرفت. نمایندگان «ائتلاف تغییر و شفافیت» در تانزانیا که به تازگی موفق شده با پرچم سوسیالیسم به مجلس آن کشور راه پیدا کند نیز حضور داشتند.
نمایندهای از حزب کمونیست ژاپن نیز سخنرانی کرد. موریهارا کیمیتوشی، عضو کمیته دائم اجرایی این حزب، گفت دیواری که کمونیستها را از بستر اصلی سیاست در ژاپن جدا میکرد اکنون فرو ریخته. او در میان تشویق حضار از این گفت که این حزب اکنون به دومین حزب کشور مهم ژاپن بدل شده است. حزب کمونیست در ژاپن ۳۰۰ هزار عضو دارد و روزنامهاش، «پرچم سرخ»، بیش از یک میلیون خواننده روزانه دارد. نمایندگان احزاب چپ نروژ و سوئد که به دلایل تاریخی هنوز عضو رسمی حرب چپ اروپائی نیستند نیز سخنرانی کردند. هر دوی این احزاب حضوری موفق در پارلمانهای خود دارند.
سیپراس و گارسون
الکسی سیپراس، نخستوزیر یونان، سخنران ویژه روز شنبه بود. از آنجا که دولت سیپراس زیر فشار آلمان و بانک مرکزی اروپا مجبور به اجرای بعضی سیاستهای ریاضتکشی اقتصادی شده است طبیعتا حضور او و تشویق گستردهاش توسط رهبران باعث برخی نارضایتیها بود. اما به نظر میرسید بیشتر نیروهای «حرب چپ اروپائی» عقیده دارند که باید طرف سیپراس را گرفت و فهمید که تقصیر اصلی بر گردن دولت مرکل است که میلیاردها دلار خرج نجات بانکهای آلمانی کرده و وقتی دولت یونان حقوق بازنشستگی افراد کمدرآمد را افزایش میدهد آنرا تهدید میکند.
سیپراس، که سمت معاونت رهبری حرب چپ اروپائی را هم دارد، در سخنان خود گفت از اینکه به «خانه سیاسی»اش و شهر رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنخت بازمیگردد خوشحال است. او گفت چپها نباید «از صحنه تاریخ فرار کنند» و گفت «تصمیمات دشواری» که در تابستان سال گذشته مجبور به گرفتن آن شده با رای گسترده مردم در سپتامبر ۲۰۱۵ مورد تایید مردم یونان قرار گرفت. سیپراس گفت در اروپای امروز، ریاضتکشی مرز نمیشناسد اما برای پناهندگان مرز هست. او تاکید کرد که نولیبرالیسم «فنر سیاسی برای راست ناسیونالیست است و به همین خاطر راست نمیتواند بدیلی برای راست افراطی باشد». سیپراس گفت «مشارکت تمامی نیروهای دموکرات و مترقی» برای شکست راست افراطی ضروری است.
از دیگر ستارههای کنگره باید به آلبرتو گارسون اشاره کرد: از چهرههای حزب کمونیست اسپانیا و هماهنگکننده عمومی «چپ متحد» در آن کشور. گارسون با خوشفکری و خلاقیت سیاسی خود ائتلاف تاریخی پودموس و «چپ متحد» را با نام «با هم میتوانیم» (که ترکیبی از نام این دو نیروی سیاسی است) پیش برده و اکنون به یکی از محبوبترین سیاستمداران کل اسپانیا بدل شده است.
از ایدههای جالب چپ اروپا که در کنگره مطرح شد، و این خود نشان از برنامههای خلاقانه چپ برای آینده میدهد، میتوان به مفهوم «درآمد پایهای همگانی» (Universal Basic Income) اشاره کرد. در شرایطی که بیکاری و فقر گریبان بخش عمدهای از جوانان اروپایی در کشورهایی همچون فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و یونان را گرفته، این ایده (که چپ اسپانیا آنرا در دستور کار رسمی خود گذاشته) پیشنهاد میدهد که تمام شهروندان حقوقی پایهای از دولت دریافت کنند و در واقع حقوق بشر اجتماعی آنها همچون حق مسکن و حق دستیابی به نیازهای اولیه تامین شود. این سیاست البته در کنار سیاستهایی اجرا خواهد شد که ایجاد اشتغال کنند — منتهی اشتغالی که مناسب نیازها و استعدادهای مردم جامعه باشد.
رهبر جدید، گرگور گیزی
از مهمترین وظایف کنگره طبیعتا انتخاب رهبری جدید بود.
پییر لوران خود گفته بود که دوباره نامزد رهبری نمیشود و او و سیپراس از نامزدی گرگور گیزی، سیاستمدار محبوب آلمانی از حزب چپ این کشور، حمایت کردند. لوران البته به همراه سه نفر دیگر نامزد معاونت رهبری بود: پائولو فرهرو از حزب احیای کمونیستی ایتالیا، مولا از حزب کمونیست اسپانیا و مارگاریتا میلهوا از «چپ بلغارستان». این چهار نفر همگی با رای ۶۷/۶ درصد از نمایندگان کنگره انتخاب شدند.
گیزی سپس پای تریبون رفت تا یکی از قویترین سخنرانیهای کنگره را ارائه کند. حدود ۲۷ سال قبل (در ۴ نوامبر ۱۹۸۹) بود که گیزی در نزدیکی همین سالنی که امروز در آن سخنرانی میکرد، در میدان الکساندر برلین، سخنرانیای تاریخی ایراد کرد. کمتر از یک هفته پیش از سقوط نهایی دیوار برلین، گیزی که پدرش در دولت آلمان شرقی، وزیر بود و خودش از وکلایی که نمایندگی اپوزیسیون دموکراسیخواه را به عهده داشت در سخنانی پرشور خواهان دموکراسی شد و در ضمن از سوسیالیسم دفاع کرد. این گیزی بود که در شرایط دشوار اتحاد دو آلمان، نیروی چپ را حفظ کرد. این فرزند برلین شرقی مشهورترین سوسیالیست آلمان است و هرکس تماشاگر برنامههای سیاسی تلویزیون این کشور باشد با استدلالهایش و با شیوه ارتباطگیریاش با مردم آشنا است.
گیزی گفت چپ باید از مقاومت علیه سیاستهای ریاضتکشی در اتحادیه اروپا حمایت کند و یادآوری کرد: «بعد از سال ۱۹۴۵، پس از بدترین جنایت علیه بشریت در تاریخ، آلمان طرح مارشال را دریافت کرد. و امروز ما با اروپای جنوبی چه میکنیم؟ داریم برای حفظ پول، آنرا نابود میکنیم. پس طرح مارشال اروپای جنوبی کجاست؟»
رهبر جدید حرب چپ اروپائی گفت این «دین آلمان به اروپای جنوبی» است و کنفرانس ۱۹۵۳ لندن را یادآوری کرد که در آن بدهی آلمان، تنها هشت سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، بخشیده شد.
از دیگر نکات تاثیرگذار سخنرانی گیزی اشارهاش به این بود که ۶۷ فرد ثروتمند جهان اندازه ۳/۶ میلیارد نفر ثروت دارند. مبارزه علیه این جهان نابرابر پرچمی است که میتواند نیروهایی وسیع را گرد هم آورد.
اما یکی از مهمترین نکاتی که بین احزاب تشکیلدهنده چپ اروپا (و در ضمن درون خود حزب چپ آلمان) مورد اختلاف است نفس اتحادیه اروپا است. آیا احزاب چپ باید خواهان خروج از آن شوند (چنانکه «بلوک چپ» پرتغال میشود)؟ یا خروج از منطقه یورو؟ (مثلا رهبر حزب چپ سوئد در سخنرانی خود تاکید کرد که چپ با دفاع از حفظ کرون سوئد جلوی ورود کشور به یورو را گرفته و همین باعث شده استکهلم امروز استقلال سیاسی بیشتری از سرمایهداری جهانی داشته باشد).
به تخمین نگارنده، ، امروز بیشتر نیروهای «چپ اروپا»، بخصوص پس از تجربه سخت یونان و عروج راست افراطی ضد بروکسل (که تبلور آن در همهپرسی بریتانیا برای خروج بود) قبول دارند که علیرغم معایب بسیار اتحادیه اروپا باید در آن باقی ماند و برای اصلاحش تلاش کرد. گیزی نیز گفت: «من به شدت از اتحادیه اروپا انتقاد میکنم اما دوست ندارم شاهد نابودی آن باشم.»
در این فضا بود که کنگره حزب چپ به کارش پایان داد: با دیدی واقعگرایانه و با اعتماد به نفسی بیش از همیشه برای خیز به سوی قدرت و تغییر زندگی مردم؛ برای ساختن ائتلاف و پیش بردن همبستگی با نیروهای خیزان مترقی که میتوانند بدیل واقعی نیروهای خطرناک راست افراطی باشند؛ و با چهرههایی مثل گیزی که مشکلات مردم را با زبانی مردمی بازگو میکنند.
درس مهم چپ ایران و خاورمیانه از کنگره برلین میتواند این باشد که از میان شرایط خیلی سخت هم میتوان نیرویی سیاسی ساخت و آنرا به نیرویی جدی بدل کرد. در ضمن میبینیم که نیروهایی که بر سر خیلی موارد اختلاف دارند میتوانند در نبرد سیاسی کنار هم بایستند و فرقهگرایی را کنار بگذارند. در این شرایط حاد، باید نیروهایی سیاسی ساخت که در صحنه اصلی سیاست بازی میکنند، با زبان مردم با آنها صحبت میکنند و آماده نقشآفرینی اند.