در تازه ترین خبرهای ۱۴ بهمن به خبر جالبی برخوردم. خبرگزاری ایلنا گزارشی را از همایش زنان انقلاب اسلامی و مدیریت سیاسی منتشر کرده و در آن از محمدرضا عارف نقل کرده است که “مانعی برای حضور زنان در انتخابات وجود ندارد.”
محمدرضا عارف در همایش زنان انقلاب اسلامی و مدیریت سیاسی گفته است: «امروز در کشور ما جا افتاده که با ۵۰% جمعیت نمیتوان رشد داشت. باید از بحثهای کلان عبور کنیم و بپذیریم که این مسیر مسیر درستی است».
او افزوده است: «الان بحث رجل سیاسی حل شده و هیچ مانعی به لحاظ سیاست کلی نظام برای حضور زنان در انتخابات ریاستجمهوری وجود ندارد. در مورد رویکردهای حضور زنان، اولین مسئله حفظ حضور است. فراکسیون بانوان مجلس در بررسی برنامه ششم بدون مشورت با فراکسیون طرحی را دادند که خانمها بعد از بیست سال خدمت بتوانند بازنشسته شوند. من رأی منفی دادم و فردای آن روز از من پرسیده شد چه رای دادم و گفتم منفی بوده است. ما برای این که حضور زنان بالا برود باید در تصمیمسازیها حضورشان را بالا ببریم».
در کشوری با قوانین ارتجاعی، ما زنان جامعه نه تنها حق آزادی پوشش نداریم، بلکه گاه حتی حق انتخاب رنگ و مدل همین مانتو و روسری عصر حجری هم از ما زنان سلب می شود و ناچاریم آنچه را بپوشیم که آقایان رجال مذهبی شیعه – حتی چه فرق می کند سنی!- برایمان در نظر گرفته اند. بر فرض این که حرف آقای عارف هم بتواند جامه ی عمل بپوشد و از زیر ضرب و رگبار خشم قابل پیش بینی حضرات روحانیون به سلامت عبور کرده و تصویب و نهایتاً اجرایی شود، حتی فرض کنیم که یک خانم – مطمئناً پیچیده در پارچه ای سیاه- هم توانست اکثریت آراء را بدست آورده و رییس جمهور شود، اما یک زن که از تمام حق انتخاب ها حتی ابتدایی ترین انتخاب ها در زندگیش محروم بوده و هست، چگونه ممکن است امکان آزادی انتخاب مشی و روش سیاسی خود را داشته باشد و در عرصه ی سیاسی تصمیم بگیرد، بی آن که از قبل به او دیکته شده باشد؟ یک زن که در رابطه با خودش حق تصمیم گیری ندارد چگونه ممکن است حق تصمیم گیری در سیاستهای مملکت را داشته باشد؟
هم اکنون که چند سالی است زنان، البته به تعداد اندک، بعنوان نماینده در مجلس شورای اسلامی چند صندلی بدست آورده اند، [یا بر مسندی اجرائی نشسته اند]، نه تنها هیچ قانونی را به نفع زنان طرح نکرده و به تصویب نرسانده اند، بلکه خودشان نیز گاه طرح ها و ایده هایی زن ستیزانه تر از روحانیان و مذهبی ها را مطرح کرده، به آنها رای مثبت داده یا به اجرا در آورده اند.
نگاهی به کارنامه ی زنان نماینده ی مجلس و دیگر زنان در حوزه های بالایی قدرت و سیاست اسلامی طی ۳۸ سال اخیر، ثابت می کند که چیزی بنام «حضور زنان در مدیریت سیاسی» واقعیت ندارد و اگر هم افرادی با شکل و قیافه ی زن در بخشهای بالای قدرت وجود دارند، فقط برای حفظ ظاهر و فرمالیته است وگرنه فکر و اندیشه و تصمیم «زن» در حکومت اسلامی به «هیچ» شمرده می شود. بگذریم از این که همان خانمها نیز از فکر و اندیشه ای آزاد و برابری طلب برخوردار نیستند و در واقع فقط جسمشان زن است ولی افکارشان ضد زن است.
راستش هر بار که وعده های دروغ سر تیتر خبرها می شود، یاد آب نبات چوبی دوره ی بچگی می افتم، آب نبات چوبی هایی که از مجانی شدن آب و برق و مسکن شروع شده تا ریاست جمهوری زنان ادامه پیدا کرده است.
ظلم و زن ستیزی در این ۳۸ سال آن قدر گسترده و عمیق بوده و هست که تصورش برای کسانی که در این کشور زندگی نمی کنند، بسیار دشوار است. ظلم و تبعیض و نابرابری هایی که ریشه در ماهیت، ذات و چارچوبهای سیاستهای مذهبی [نسبت به زنان] دارد.