همه می دانیم که مردمان ایران درطی قرن اخیر راه طولانی ای برای آزادی وعدا لت و استقلال طی نموده اند.اما آیا میزان ظلم و ستمی که به همه مردمان ایران رفته است، یکسان است؟ این ممکن است سووال بسیاری ازشما عزیزان باشد و هر کدام جواب های مختلفی به آن دهید اما باید توجه داشته باشیم که علاوه برظلمی که درطی قرن اخیرچه ا ز طرف شاه و فئودال و چه از طرف دین براین مردم رفته، ظلم مضاعف دیگری نیز برتعداد کثیری ازمردمان ا یران به واسطه زبان و فرهنگشان تحمیل شده ا ست. ماهیت این ظلم زمانی روشن می شود که فرد درمیان آن مردمان قرار گیرد.
طبق آمارسازمان مدیریت وبرنامه ریزی و سازمان اطلاعاتی آمریکا(CIA) و بولتن های خبری مختلف هیچ قومیت و ملیتی در حال حاضردر ایران از نظرتعداد دراکثریت مطلق قرار ندارد. و ایران کشوری با فرهنگهای مختلف و قومیت های مختلف است.
ظلم مضاعفی که به ملیت ها وقومیت ها در ایران رفته است وجوه مختلف فرهنگی، سیاسی-اجتماعی و اقتصادی را دربر می گیرد. درعرصه فرهنگی عدم توجه به آموزش به زبان مادری باعث عقب ماندگی اقتصادی مردم منطقه نیز شده است و باعث شده ملیت های غیر فارس سطوح پا یین مدریتی و فارس ها سطوح بالای مدریتی را به خود اختصاص دهند.
فرهنگی:
آموزش به زبان مادری که جزو ابتدایی ترین حقوق انسانها می باشد در طی۸۵ سال اخیر، ازطرف حاکمان مستبد و خودکامه ایران نادیده گرفته شده است وعلیرغم تاکید براین موضوع در اصول ۱۵ و۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمان مستبد ایران نیزدر طی این ۲۶ سال با عملکردی غیرقانونی این ۲ اصل قانون اساسی ( که خود نویسنده آن بودند.) را به حالت تعلیق در آورده اند اینان حتی حاضر نیستند که بدیهی ترین حقوق انسانی مردمان ایران را به رسمیت بشناسند و با برچسب تجزیه طلبی وکمونیست و… این حقوق به حق مردمان ایران را ازآن ها سلب نموده اند اینان با دادن مجوز به دلقکهایی همچون ماهی صفت سعی در تحقیرملیت های غیر فارس ایران وآسیمیلاسیون ( یکسان سازی فرهنگ ها ) این ملیت ها و قومیت ها به نفع فرهنگ و تاریخ فارس و گاها اعراب دارند. توهین های مکرر صدا و سیما به ملیت ها و قومیت های ساکن ایران و الغاء غیرمستقیم برتری فارس ها در ایران و اخراج مجریهای تلویزیونی ترک زبان همچون داریوش کاردان و عموپورنگ به خاطراستفاده از واژه ترک به جای واژه موهوم آذری، و سیاست رسمی صدا و سیما مبنی بر این که تمام ملیت ها و قومیت های ایرانی (ترک، کرد، لر، بلوچ ، ترکمن ) ابتدا فا رس بوده اند و سپس درطی زمان، زبان آ ن ها د راثر حوادث مختلف تغییر کرده!!! و گرنه آن ها ابتدا فارس بوده اند یا مثلا تنبیه دانش آموزان درسرکلاس به علت استفاده از زبان مادری در محیط کلاس درس نمونه هایی ازظلم های سازمان یافته ای است که نشان از رسوخ افکار وعقاید ناسیونالیستی مهاجم و فاشیسم و شوونیسم فارس در ذهن حاکمان تهران است.
اقتصادی:
ازنظراقتصادی نیزمردمان ایران به یک اندازه ازمنا فع ملی بهره نبرده اند وملیت های غیرفارس ایران همواره درمحرومیت وتوسعه نیافتگی باقی مانده اند. به طورمثال آذربایجان، محل ورود مدرنیته به ایران بوده است. واولین مدارس به سبک امروزی ، اولین چایخانه ها واولین کارخانه ها درتبریزبه وجود آمده اند اما با وجود استارت قوی ای که آذربایجان برداشته بود ودر رتبه۱ صنعتی قرار داشت بعد ازحکومت پهلوی رتبه تبریزبه رتبه۲ می رسد وبعد ازتهران قرار می گیرد. هم اکنون بر اساس آ مارها رتبه تبریزازلحاظ صنعتی ۱۷ است که درعرض ۲۶ سال ما ۱۵ پله نزول را دررتبه صنعتی یک شهرشاهد بوده ایم !!مگربه غیر این است که آن چه ازمحل مالیات ومعادن آذربایجان به دست می آید دراصفهان و یزد وسمنان وتهران ومناطق فارس نشین مرکزی ایران سرمایه گذاری می شود. آیا آذربایجانی ا نسان نیست؟ آیا آذربایجانی کارنمی خواهد؟ پس چگونه است که طبق آمارسازمان مدیریت و برنامه ریزی کل ،بودجه استا ن های آذربایجان شرقی وغربی واردبیل درسال۷۹ کمترازبودجه استان کرمان می شود. چگونه است که درشهربنده مراغه درعرض ۲۶ سال حکومت پرخیروبرکت!!! جمهوری اسلامی حتی یک کارخانه صنعتی درجهت رفع نیاز بی کاری جوانان منطقه و توسعه منطقه زده نمی شود اما میتوانند معدن های مرا خالی کنند وببرند و ا صفهان را توسعه دهند وجوان های شهرمن ( نخبگان و متخصین ) دراثربی کاری به ا صفهان وتهران پناه ببرند. وخود معضلی دیگربیا فرینندچگونه است که دراستان تهران۱۷ منطقه صنعتی و۳۳ شهرک صنعتی وجود دارد. اما هنوزدراستان های ترک نشین ،۱ منطقه صنعتی به وجود نیامده است و…
سیاسی-اجتماعی:
از نظر سیاسی حاکمان تهران و احزاب مرکزنشین به ملیت ها و قومیت های غیرفارس به عنوان ماشین رای نگاه می کنند و در حوالی ا نتخابات ها با دادن وعده های پوچ به مردم تنها در صدد کسب رای مردم هستند و کوچکترین کاری در قبال این رای های به دست آمده شان نمی کنند و هرحرفی در جهت حما یت ازحق ملیت های غیرفارس ایرانی را با مارک تجزیه طلبی خفه می کنند. حاکمان تهران ملیت های غیر فارس را غیر ایرانی می شمارند که دلیلم برای این مدعی این است که رشته زبا ن و ادبیات ترکی آذربایجان که دردانشگاه تبریز دانشجو می پذیرد زیر شاخه زبان های خارجی قرار دارد. علاوه بر حاکمان تهران بعضی از روشنفکران فارس نیز با تایید این ظلم ها ماهیت خود را هر چه بهتربروز می دهند. چنانکه روشنفکرگرانقدرجناب آ قای عزت ا لله سحابی به حکومتیان دستور می دهد که ارتش را ببرند و مردمان هویت طلب آذربایجان که سالانه در اعترا ض به ا ین تضییع حقوق انسانی شان درقلعه بابک جمع می شوند را تار و مار کند آیا ا ین حرف ازسوی فردی که ادعای آ زادی مردمان ایران را دارد پذیرفتنی است؟ و ا ین خواسته او ودوستانش با کجای اعلامیه جهانی حقوق بشر تقارب دارد اکنون آذربایجان اندک، اندک به این نتیجه می رسد که احزاب مرکزنشین نمی تواند خواسته ها و آمال آن ها را بر آورده سازد و لزوم به وجود آمدن احزاب برخاسته ازدل مردم احساس می گردد وآذربایجان با منشورهایی همچون منشورآذربایجان سخن می گوید و نامه جمعی ازفعالین جنبش آذربایجان به کوفی انان درجهت تحزب گام برمی دارد و آذربایجان که در طول تاریخ بشری بیشترین هزینه ها را در راه مصا لح عمومی ایران تحمل کرده اکنون حقوق خود را مطالبه می کند.