بیلو، نویسنده یهودى تبار آمریکایى و دریافت کننده جایزه نوبل سال ١۹۷۶ به نقل از منقدین چپ، ازموضعى انسانگرایانه، ولى بورژوازى به شرح روانشناسانه اقشارى از روشنفکران تکنوکرات طبقه متوسط و محله هاى یهودى نشین آمریکا پرداخت، که در جستجوى معنى و هدف زندگى درجهان از خود بیگانه و مدرن صنعتى شده، هستند. اشاره ادبى او به تحصیلکرده هاى تکنوکراتى است که غالبا رشته تحصیلى شان کمکى به حل بحرانهاى فردى و اجتماعى شان نمیکند. مورخین ادبیات، بیلو را یکى از اعضاى کاروان و سنت نویسندگان یهودى تبارى همچون، نورمان مایلر، برنارد مالمود، فیلیپ روت و اسحاق سینگر میدانند.
بیلو ١۴ سال بعد از جان اشتاین بک، جایزه نوبل را از آن خود نمود. در دوره اى که غالب نویسندگان آمریکا به دنبال سبکهاى مدرن و پسامدرن بودند، او راه سنت کلاسیک رمان نویسى را ادامه داد. بیلو را میتوان مشهورترین رمان نویس دهه ۵٠ و ۶٠ آمریکا دانست و گرچه آنزمان سبک رمان نویسى جویس همه جا غالب بود، او به ادامه راه استادانى مانند بالزاک و داستایوسکى درادبیات آمریکا پرداخت.
درحالیکه امروزه همه ازپایان و مرگ رمان سخن میگویند، افرادى مانند بیلو میتوانند به قول خوانندگان، موفقیت آمیز به راه رمان نویسى ادامه دهند. او یکى از رهبران ادبى رمان بعد از جنگ جهانى دوم شد و میگفت که رمان وسیله اى است براى هدفى والاتر یعنى کشف حقیقت و شناخت. بعضى آثارآغازین او را زیر تاثیر کافکا میدانند. اوهمچون مارک تواین غالبا از تقابل و تصادف فرهنگها دریک جامعه نوشت. مقایسه او امروزه با مارک تواین مهمترین تحسینى است که از آثار او در جو ادبى آمریکا میشود. بعدها ادعا گردید که او از نظر شرح فقر به مارک تواین و ازنظر احترام به آزادیخواهى، شاگرد ویتمن است. گروهى با اشاره به تئودور درایسر، او را از رهپیمایان مکاتب رئالیستى و ناتورالیستى عصرجدید میدانند. بیلو به شرح زندگى پیچیده و گاهى روان بیمار و درونى روشنفکر آمریکایى میپردازد که دچار ازخود بیگانگى گردیده است.
منقدین چپ غالب آثار او را واقعگرایانه، اجتماعى و انتقادى، به حساب مى آورند. اودر آثارش با اعتقاد به حیثیت و شرف انسانى، احترامى خاص براى آسیب دیدگان اجتماعى قائل است. او را میتوان جامعه شناس ادبى تیزهوش قشر روشنفکر آمریکا دانست. از جمله دلایل کمیته نوبل از جمله دلایل خود را براى اعطاى جایزه فوق به وى این گونه نوشت: در آُثار بیلو کوشش براى تفاهم انسانها و تجزیه و تحلیل لطیف و ظریف فرهنگ امروزى کشورهاى جند ملیتى،گردیده است. بیلو میگفت که اگر ما همزیستى مسالمت آمیز با هم نوعان را پذیرفته باشیم، نیاز به ادبیات و هنر آرامش بخش داریم، آرامشى در جهان پر هرج و مرج، آرامشى که گرچه همچون لحظه عبادت است، ولى چشمى به هجوم مرغ توفان دارد. او در رابطه با دریافت نوبل گفت که کودک درونش لذت برد و عالم کهنسال قلبش به شک و پرسش افتاد. بعضى از منتقدین ادبى آنزمان به او گوشزد کردند که همچون سایر روشنفکران آمریکایى دچار بدبینى فرهنگى نشود و مثل خاخام هاى روحانى یهودى فقط به دادن درس اخلاق خود را مشغول نماید.
دربحث تجددخواهى ادبى درباره بیلو گفته شد که او نه پسامدرن و نه ضد مدرن بلکه غیرمدرن است. دشمنى او با جنبش ادبى آوانگارد و انتقادش از لیبرالیسم در زندگى، از موضعى سنت گرایانه موجب این قضاوت پیرامون وى گردید. منتقدین او مدعى هستند که بیلو با پیامى ارتجاعى- سنتى و بدون تمایل به تغییرات اساسى، خواهان راههاى نجات در زندگى شد و او به جاى کوشش براى تغییر و تحول اجتماعى، بافرهنگ غرب و دشمنان زندگى کنار آمد. و غالبا رمانهایش را با میزگرد بحث و جلسه اى، مقایسه میکنند که نویسنده با پیامى انساندوستانه در صف حاکمان جاخوش کرده است. هوادارى راستگرایان و شوینیستهاى آمریکایى از آثار او موجب فروش بیشتر کتابهایش بعداز پایان جنگ شد. او مخالف جریانات ادبى مدرن زمان خود درآمریکا بود. بیلو درسایه درخت تنومندى به آفرینش آثارى جاودانى پرداخت که مورد علاقه و باب سلیقه هر اهل کتابى نیستند.
آثار او را میتوان انتقادى دانست از زوال فرد درجامعه صنعتى و مدرن شهرهاى بزرگ. قهرمانان آثارش چون نمیتوانند با واقعیات تلخ سرمایه دارى کنار بیایند، دچار احساس بى وطنى و بیگانگى در واقعیات زندگى روزمره آمریکایى میشوند. بعضى دیگر از شخصیت هاى آثارش دچار قضاوت و پیشداورى مذهبى و راسیستى میشوند. بیلو مدعى بود که انساندوستى و سبک زندگى براثر هجوم صنعت و ماشین نابود شده اند. او با اشاره به مشکلات روزانه و مسائل محیط زیست مدعى است که هومانیسم، قدیمى شده و فقط در خاطرات بجا مانده است. پوچى و بى معنى بودن زندگى انسان غربى نیز یکى از موضوعات رمانهایش بود. قهرمانان کتابهایش غالبا اسیر شرایط غیرانسانى محیط اطراف خود بوده و دچار کمبود رابطه با همنوعان هستند. اواشاره به بدبینى و یاس انسانى درمقابل هجوم تمدن غربى زمان خود مینماید و میکوشد با سبک خاصى اعتراض اجتماعى را با طنز مطرح کند. او به شهرهاى بزرگى درآمریکا اشاره مینماید که تنها امید جوانان بیکار آن پیوستن آنها به ارتش براى جنگ است. بیلو وارد جهانى شده بود که زیر تاثیر: هیتلر، فاجعه هیروشیما، تئورى هاى فروید و فرانس فانون به تکان آمده بود و او همچون یک خاخام یهودى میکوشید تا این جهان ناپایدار را شرح دهد. او سعى نمود تا در آثارش از عناصر رمان روایتى مدرن استفاده نماید.
بیلو غیراز روشنفکران، به شرح محلات مهاجرین و یهودیان طبقه متوسط آمریکا پرداخت. شرح یهودیان نسل اول و دومى که درآمریکا احساس بى وطنى مینمایند و دچار فقر هستند. شخصیتهاى رمانهایش غالبا یهودیان شهرهاى بزرگ آمریکا هستند. اوبه شرح یهودیانى میپردازد که آنزمان در محلات فقیرنشین شهر شیکاگو دلال و قاچاقچى در بازار سیاه هستند. اوغیراز اقلیت یهودى درآثارش به شرح موضوعات و سرنوشت انسان در جهان صنعتى شهرهاى بزرگ میپردازد. بعضى از منقدین آثار او را ضد روشنفکرى میدانند، خصوصا ضد روشنفکران تخصیلکرده یهودى.
سال بیلو درسال ١۹١۵ درخانواده اى یهودى درکانادا بدنیا آمد و لى در سه سالگى همراه والدینش به آمریکا مهاجرت نمود. پدرش یک بازرگان روس بود. او در دانشگاه به تحصیل جامعه شناسى، ادبیات و انسانشناسى پرداخت و سالها استاد جامعه شناسى در دانشگاههاى آمریکا بود.
بیلو را میتوان نویسنده اى با استعدادهاى همه جانبه نامید که با گنجینه اى عظیم از واژه ها، موضوعات اجتماعى را نیز بسیار جدى میگیرد. او از زبان شیک و آکادمیک روشنفکران و زبان عامیانه و کوچه و بازارى کارگران با عناصرى از طنز، شوق و بشاشیت و سرزبانى یهودیان فقیر آس و پاس آنزمان خیابانهاى شیکاگو استفاده میکرد. بیلو از قهرمانان روشنفکرى میگوید که با تکیه بر فرهنگ و تفکر قوى غربى، جویاى راه حلى براى مشکلات زندگى شان هستند. رمانهاى او غالبا حاوى عناصر ماجراجویى، گفتمانى و ایده اى هستند.
آثار او شامل: رمان، داستان کوتاه، درام و مقاله هستند. سه رمان مشهور او: ماجراهاى مارس، فرشته رحمت باران، و اشرافى دوک، هستند. سایر آثار او: قربانى، دکان زندگى، آقاى زاملر، با پا توى آبدانى، مرد معلق، میراث و هدیه، و ماه دسامبر استاد، نام دارند. در غالب آثار او فرد در جستجوى خود است و در رمان اشرافى دوک، که در سال ١۹۶۴ نوشته شده یک روشنفکر که استاد فلسفه و تاریخ نیز است به دلایل مشکلات زناشویى نامه هاى ناتمامى به مشاهیر جهان حتى به خدا مینویسد و در جریان نوشتن اینگونه نامه هاى فرستاده نشده، او به رابطه خودبا جهان و جامعه پى میبرد و گرچه داراى چهارچوب فکرى علمى و منطقى است ولى درنظام ادارى سرمایه دارى دچارمشکل و سرگردانى میشود. موضوع تمام آثار او را میتوان یا “انسان معلق“ دانست و یا انسانهاى جوانى که تنها آرزوى شغلى شان سرباز شدن است و حتا در یک هستى شهروندى در دمکراسى، اسیر بند و زنجیر ارتش و نظام اطاعت کورکورانه آن میباشد.
بیلو ١۴ سال بعد از جان اشتاین بک، جایزه نوبل را از آن خود نمود. در دوره اى که غالب نویسندگان آمریکا به دنبال سبکهاى مدرن و پسامدرن بودند، او راه سنت کلاسیک رمان نویسى را ادامه داد. بیلو را میتوان مشهورترین رمان نویس دهه ۵٠ و ۶٠ آمریکا دانست و گرچه آنزمان سبک رمان نویسى جویس همه جا غالب بود، او به ادامه راه استادانى مانند بالزاک و داستایوسکى درادبیات آمریکا پرداخت.
درحالیکه امروزه همه ازپایان و مرگ رمان سخن میگویند، افرادى مانند بیلو میتوانند به قول خوانندگان، موفقیت آمیز به راه رمان نویسى ادامه دهند. او یکى از رهبران ادبى رمان بعد از جنگ جهانى دوم شد و میگفت که رمان وسیله اى است براى هدفى والاتر یعنى کشف حقیقت و شناخت. بعضى آثارآغازین او را زیر تاثیر کافکا میدانند. اوهمچون مارک تواین غالبا از تقابل و تصادف فرهنگها دریک جامعه نوشت. مقایسه او امروزه با مارک تواین مهمترین تحسینى است که از آثار او در جو ادبى آمریکا میشود. بعدها ادعا گردید که او از نظر شرح فقر به مارک تواین و ازنظر احترام به آزادیخواهى، شاگرد ویتمن است. گروهى با اشاره به تئودور درایسر، او را از رهپیمایان مکاتب رئالیستى و ناتورالیستى عصرجدید میدانند. بیلو به شرح زندگى پیچیده و گاهى روان بیمار و درونى روشنفکر آمریکایى میپردازد که دچار ازخود بیگانگى گردیده است.
منقدین چپ غالب آثار او را واقعگرایانه، اجتماعى و انتقادى، به حساب مى آورند. اودر آثارش با اعتقاد به حیثیت و شرف انسانى، احترامى خاص براى آسیب دیدگان اجتماعى قائل است. او را میتوان جامعه شناس ادبى تیزهوش قشر روشنفکر آمریکا دانست. از جمله دلایل کمیته نوبل از جمله دلایل خود را براى اعطاى جایزه فوق به وى این گونه نوشت: در آُثار بیلو کوشش براى تفاهم انسانها و تجزیه و تحلیل لطیف و ظریف فرهنگ امروزى کشورهاى جند ملیتى،گردیده است. بیلو میگفت که اگر ما همزیستى مسالمت آمیز با هم نوعان را پذیرفته باشیم، نیاز به ادبیات و هنر آرامش بخش داریم، آرامشى در جهان پر هرج و مرج، آرامشى که گرچه همچون لحظه عبادت است، ولى چشمى به هجوم مرغ توفان دارد. او در رابطه با دریافت نوبل گفت که کودک درونش لذت برد و عالم کهنسال قلبش به شک و پرسش افتاد. بعضى از منتقدین ادبى آنزمان به او گوشزد کردند که همچون سایر روشنفکران آمریکایى دچار بدبینى فرهنگى نشود و مثل خاخام هاى روحانى یهودى فقط به دادن درس اخلاق خود را مشغول نماید.
دربحث تجددخواهى ادبى درباره بیلو گفته شد که او نه پسامدرن و نه ضد مدرن بلکه غیرمدرن است. دشمنى او با جنبش ادبى آوانگارد و انتقادش از لیبرالیسم در زندگى، از موضعى سنت گرایانه موجب این قضاوت پیرامون وى گردید. منتقدین او مدعى هستند که بیلو با پیامى ارتجاعى- سنتى و بدون تمایل به تغییرات اساسى، خواهان راههاى نجات در زندگى شد و او به جاى کوشش براى تغییر و تحول اجتماعى، بافرهنگ غرب و دشمنان زندگى کنار آمد. و غالبا رمانهایش را با میزگرد بحث و جلسه اى، مقایسه میکنند که نویسنده با پیامى انساندوستانه در صف حاکمان جاخوش کرده است. هوادارى راستگرایان و شوینیستهاى آمریکایى از آثار او موجب فروش بیشتر کتابهایش بعداز پایان جنگ شد. او مخالف جریانات ادبى مدرن زمان خود درآمریکا بود. بیلو درسایه درخت تنومندى به آفرینش آثارى جاودانى پرداخت که مورد علاقه و باب سلیقه هر اهل کتابى نیستند.
آثار او را میتوان انتقادى دانست از زوال فرد درجامعه صنعتى و مدرن شهرهاى بزرگ. قهرمانان آثارش چون نمیتوانند با واقعیات تلخ سرمایه دارى کنار بیایند، دچار احساس بى وطنى و بیگانگى در واقعیات زندگى روزمره آمریکایى میشوند. بعضى دیگر از شخصیت هاى آثارش دچار قضاوت و پیشداورى مذهبى و راسیستى میشوند. بیلو مدعى بود که انساندوستى و سبک زندگى براثر هجوم صنعت و ماشین نابود شده اند. او با اشاره به مشکلات روزانه و مسائل محیط زیست مدعى است که هومانیسم، قدیمى شده و فقط در خاطرات بجا مانده است. پوچى و بى معنى بودن زندگى انسان غربى نیز یکى از موضوعات رمانهایش بود. قهرمانان کتابهایش غالبا اسیر شرایط غیرانسانى محیط اطراف خود بوده و دچار کمبود رابطه با همنوعان هستند. اواشاره به بدبینى و یاس انسانى درمقابل هجوم تمدن غربى زمان خود مینماید و میکوشد با سبک خاصى اعتراض اجتماعى را با طنز مطرح کند. او به شهرهاى بزرگى درآمریکا اشاره مینماید که تنها امید جوانان بیکار آن پیوستن آنها به ارتش براى جنگ است. بیلو وارد جهانى شده بود که زیر تاثیر: هیتلر، فاجعه هیروشیما، تئورى هاى فروید و فرانس فانون به تکان آمده بود و او همچون یک خاخام یهودى میکوشید تا این جهان ناپایدار را شرح دهد. او سعى نمود تا در آثارش از عناصر رمان روایتى مدرن استفاده نماید.
بیلو غیراز روشنفکران، به شرح محلات مهاجرین و یهودیان طبقه متوسط آمریکا پرداخت. شرح یهودیان نسل اول و دومى که درآمریکا احساس بى وطنى مینمایند و دچار فقر هستند. شخصیتهاى رمانهایش غالبا یهودیان شهرهاى بزرگ آمریکا هستند. اوبه شرح یهودیانى میپردازد که آنزمان در محلات فقیرنشین شهر شیکاگو دلال و قاچاقچى در بازار سیاه هستند. اوغیراز اقلیت یهودى درآثارش به شرح موضوعات و سرنوشت انسان در جهان صنعتى شهرهاى بزرگ میپردازد. بعضى از منقدین آثار او را ضد روشنفکرى میدانند، خصوصا ضد روشنفکران تخصیلکرده یهودى.
سال بیلو درسال ١۹١۵ درخانواده اى یهودى درکانادا بدنیا آمد و لى در سه سالگى همراه والدینش به آمریکا مهاجرت نمود. پدرش یک بازرگان روس بود. او در دانشگاه به تحصیل جامعه شناسى، ادبیات و انسانشناسى پرداخت و سالها استاد جامعه شناسى در دانشگاههاى آمریکا بود.
بیلو را میتوان نویسنده اى با استعدادهاى همه جانبه نامید که با گنجینه اى عظیم از واژه ها، موضوعات اجتماعى را نیز بسیار جدى میگیرد. او از زبان شیک و آکادمیک روشنفکران و زبان عامیانه و کوچه و بازارى کارگران با عناصرى از طنز، شوق و بشاشیت و سرزبانى یهودیان فقیر آس و پاس آنزمان خیابانهاى شیکاگو استفاده میکرد. بیلو از قهرمانان روشنفکرى میگوید که با تکیه بر فرهنگ و تفکر قوى غربى، جویاى راه حلى براى مشکلات زندگى شان هستند. رمانهاى او غالبا حاوى عناصر ماجراجویى، گفتمانى و ایده اى هستند.
آثار او شامل: رمان، داستان کوتاه، درام و مقاله هستند. سه رمان مشهور او: ماجراهاى مارس، فرشته رحمت باران، و اشرافى دوک، هستند. سایر آثار او: قربانى، دکان زندگى، آقاى زاملر، با پا توى آبدانى، مرد معلق، میراث و هدیه، و ماه دسامبر استاد، نام دارند. در غالب آثار او فرد در جستجوى خود است و در رمان اشرافى دوک، که در سال ١۹۶۴ نوشته شده یک روشنفکر که استاد فلسفه و تاریخ نیز است به دلایل مشکلات زناشویى نامه هاى ناتمامى به مشاهیر جهان حتى به خدا مینویسد و در جریان نوشتن اینگونه نامه هاى فرستاده نشده، او به رابطه خودبا جهان و جامعه پى میبرد و گرچه داراى چهارچوب فکرى علمى و منطقى است ولى درنظام ادارى سرمایه دارى دچارمشکل و سرگردانى میشود. موضوع تمام آثار او را میتوان یا “انسان معلق“ دانست و یا انسانهاى جوانى که تنها آرزوى شغلى شان سرباز شدن است و حتا در یک هستى شهروندى در دمکراسى، اسیر بند و زنجیر ارتش و نظام اطاعت کورکورانه آن میباشد.