مردم ایران مطالبات معوقه فراوانی دارند که در طول دهه های گذشته با شیوه های گوناگون مسالمت آمیز آنها را اعلام کرده اند. آنان به نابسامانی های سرسام آوری که حق برخورداری از یک زندگی عزتمند را از آنان سلب کرده اعتراض دارند. اقشار گوناگون کوشیده اند از راه هایی مانند تشکیل احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و تجمعات مسالمت آمیز مطالبات خود را پیگیری کرده، صدای اعتراض خود را به گوش حاکمان برسانند اما اسف بار آنکه همه با سرکوب مواجه شده اند. به راستی آنان که در مقابل خواسته های به حق مردم راهی جز سرکوب را بر نمی گزینند، کدام راه را برای اعتراض پیش پای مردم می نهند؟
مطالبات مردم و نابسامانی های گسترده، همه ناشی از بی توجهی حاکمیت به وظایف و مسئولیت های خویش است، وظایف و مسئولیت هایی همچون تامین حداقل معیشت عزتمند برای همه شهروندان، امانت داری نسبت به ثروت های عمومی و هزینه کردن آن به طور شفاف در اموری که مورد رضایت عمومی است، تامین آزادی های فردی و اجتماعی، محترم شمردن قانون و رفع تبعیض از همه شهروندان، استقرار نظام قضایی عدالت محور و بی طرف و… سرکوب و تضعیف شخصیت ها و نهادهای مدنی و سیاسی موجب گشته که مبارزه با فساد و تلاش برای رفع نابسامانی ها و اصلاح امور کشور به کاری ناممکن بدل شود و مردم از سامان دهی امور کشور و حل معضلات، مایوس و ناامید گردند. آنان که ماشین سرکوب را در هر بحرانی به راه می اندازند و همواره مردم معترض را عامل بیگانه معرفی می کنند، نمی دانند که با این کشور و سرمایه های انسانی و اجتماعی آن چه کرده اند. سیاست های نادرست حاکم مانع بالندگی شخصیت های مورد اعتماد مردم و رشد نهادهای قدرتمند و مستقل سیاسی و مدنی شده است. شخصیت ها و نهادهایی که صدای مردم بوده و هنگام بروز بحران ها بتوانند تکیه گاه آنان باشند. این خلا بزرگ از واقعیت های تلخ و تهدیدآمیزی است که نتیجه سیاست های استبدادی و سرکوب گرانه می باشد. واقعیت تلخی که هراس از مداخله بیگانگان در سرنوشت کشور را در دل ها می افکند. راه قطع دست بیگانه و حفظ استقلال کشور، حضور نیروهای نظامی در صحنه نیست بلکه راهکار منطقی و عملی حضور مستمر و قدرتمند نهادها و نیروهای سیاسی و مدنی بویژه نیروهای مورد اعتماد مردم در صحنه اعتراضات، تصمیم گیری و عمل است.
باور کنید سرکوب راه چاره نیست. باور کنید به راه انداختن تظاهرات حکومتی در مقابل اعتراضات مردمی و خاک پاشیدن به صورت معترضان راه چاره نیست. اعمال همین سیاست های غلط، کشور را به چنین تنگناهایی درانداخته است. در وقایع اخیر اگرچه استفاده از روش های تخریبی مورد تایید و قابل دفاع نمی باشد اما انتخاب احتمالی این روش برای اعتراض و به ویژه شعارها و موضوعات مورد اعتراض، بسیار قابل تامل و تحلیل است. تامل در اعتراضات اخیر نشان می دهد که اقشار وسیعی از مردم از فساد و استبداد در پناه دین به ستوه آمده اند. کشور اکنون نیازمند آن است که بدون تاخیر، حاکمان طراز اول ضمن به رسمیت شناختن حق اعتراض مردم، به نابسامانی ها صریحا اعتراف کنند. آنان باید اعلام کنند که ظرف مدتی محدود و معین سیاست های مورد اعتراض مردم مانند دخالت نیروهای نظامی و امنیتی در امور اقتصادی و سیاسی، هزینه کردن ثروت های عمومی در کشورهای دیگر، سیاست های ناقض آزادی های شهروندان و یا اعمال سلیقه روحانیون و ائمه جمعه در امور اجتماعی و فرهنگی را مطابق خواست مردم تغییر خواهند داد. با توجه به بی اعتمادی و شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم و با توجه به فقدان احزاب و نهادهای قدرتمند و مستقل، حضور شخصیت های مورد اعتماد مردم در صحنه بسیار ضروری است. آنان وظیفه دارند که به طور جدی و بدون رعایت صرفه و مصالح حاکمان، بلکه با رعایت حقوق مردمان و منافع ملی به بررسی نابسامانی ها و ارائه راهکارها اقدام نمایند.
اعتراضات مردم واقعی است زیرا وجود نابسامانی های فراوان واقعی است. فراموش نکنید حتی اگر معترضان را با سرکوب به خانه ها برانید، زمینه اعتراض در همه جا همچنان باقی است. برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، هرج و مرج و مداخله بیگانه باید راه مسالمت آمیز را به سوی دموکراسی و تحولات مورد نظر مردم گشود.
در این رابطه ضروری است که حاکمان با اقداماتی ملموس نشان دهند که صدای اعتراض مردم را شنیده اند و به آن احترام می گذارند. اقداماتی مانند برکنار کردن چهره هایی که حضور آنان در قدرت همواره موجب نارضایتی اقشار وسیع مردم بوده است و یا اقدام به رفع حصر رهبران جنبش سبز که سال هاست مورد بی توجهی حاکمان قرار گرفته است. در جلب اعتماد و رضایت مردم بسیار تاخیر شده است.
تاخیر بیشتر عواقب جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.