سیزده بدر امسال، در یکی از روستاها ی اطراف, همه ی فامیل، میهمان مادر بزرگ 90 ساله با جمعیتی بالغ بر۷۵ نفر بودند. در زمان انقلاب 57عاشق حسن ترانه ای به زبان ترکی با عنوان ” کارگر، کشاورز، من فدائیم” خوانده بود. آنقدراین ترانه در خانه ی ما از بلند گوی ضبط صوت زواردررفته مان پخش شده بود که مادرجون تمام شعر هایش را حفظ کرده بود. پیرزن که تمامی نوه ها و نبیره هایش را دور وبرخود دید، از فرط خوشحالی شروع به خواندن آن ترانه کرد. همه شروع به خندیدن کردند. مادر گفت : پسرم یک بار این ترانه را پیش خاله ات خواندم.خاله گفت :خواهر ترانه آنهارا نخوان، می گویند آنها کمونیست هستند . خاله ات راست می گفت؟ خواندن این ترانه گناه دارد؟ از آنجاییکه فدائیان سیاهکل وقهرمانی های آنها برایش غیر ملموس ونا آشنا بود، گفتم نه مادر این فدائیم راکه عاشق میگوید، فرزندان همان فدائیان فرقه دمکرات هستند که درآن زمان(سال ۱۳۲۴) آمدند روستا وخان ها را فراری دادند وزمین هایشان را ما بین دهقانها تقسیم کردند. هر وقت سخنی از فرقه پیش بیاید مادر با شوقی زاید الوصف ساعتها خاطره برای تعریف کردن دارد. او این بار هم شروع بە تعریف از خاطره هایش کرد و گفت : یکبار فدائیان فرقه آمدند وازمن تشک خواستند تا ببرند شب رویش بخوابند. من گفتم که قبلا فدائیان روستای همسایه آمدند ومن همه تشک هایمان را به آنها دادم .آخوند ده نیز همراه خان ها در رفت. آخوند ده از هم بە ما می گفت، بجای گرویدن به حزب کافر توده در حزب خیریه ثبت نام کنید تا با فعالیت در آن آخرتتان درآن دنیا تضمین شود. بعد از اینکه فرقه شکست خورد، خان ها برگشتند ، کشتاری به راه انداختند که کافر نبیند و مسلمان نشنود. ما که فقط تشک به آنها داده بودیم با پارتی بازی بابا بزرگت از مجازات نجات پیدا کردیم.
در زبان ترکی ضرب المثلی است که می گوید ” ییر برک اولاندا اوکوز اوکوزدن گورر”مفهومش این است که وقتی زمین شخم سفت باشد، زور زیادی برای شخم زدن لازم می آید. در چنین موقعی گاوهای شخم زن، گناه را به گردن یکدیگر می اندازند. زمین در این کشور بسیار سخت و سفت است برای شخم زدن آن، همه یاران را باید به یاری طلبید .برای همین است که می بایست با درک وهضم همه تفاوتها از منظریکی شدن و یگانگی در پی تعریف عملی وکار ساز هویت جمعی برآمد.
صادق شکیب